بخشی از مقاله

چکیده

مهمترین مسئله درجهان امروز برای فراگیران، یادگیری درست و عملکرد تحصیلی مطلوب در ابعاد مختلف است. عوامل مختلفی وجود دارد که یادگیری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار میدهند. در این میان باورهای معرفتشناختی دانش آموزان درباره ماهیت یادگیری و دانش، از آن جهت که این باورها بخشی از مکانیسم های زیربنای درگیری شناختی و فراشناخت هستند مورد توجه قرار گرفته اند. باورهای معرفت شناختی بر ماهیت دانش انسان و چگونگی آن تمرکز دارد. اما از زمانی که پیاژه برای اولین اصطلاح "معرفتشناسی تحولی" را به کار گرفت عدهای از روانشناسان رشد به نقطه تلاقی فلسفه معرفتشناختی علاقهمند شدند؛ و همین علاقهمندی منشاء بسیاری از پژوهشها و شکلگیری مدلهای نظری گردید. هدف این مدلها تبیین چگونگی تکوین و تحول دانش انسان و باورهای او درباره دانش و فرایند یادگیری بود.

پژوهشهای مختلف نشان میدهد که باورهای معرفتشناختی با پشتکار دانشآموزان در انجام تکلیف مشکل، شرکت فعال در یادگیری، ترکیب اطلاعات و حل مسائل پیچیده و ناقص، شرکت فعال در یادگیری، تأثیر دارد. به عبارت دیگر باورهای معرفت شناختی فراگیران از دانش می-تواند به یادگیری کمک و یا مانع یادگیری شوند و پیشرفت تحصیلی آن ها را تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله پس از توضیح و تعریف معرفتشناسی و ارتباط آن با جنبههای مختلف یادگیری، به معرفی انواع مدلهای معرفتشناختی و ابعاد آنها پرداخته، و در پایان پژوهشهای که در رابطه باورهای معرفتشناختی با یادگیری و متغیرهای آن و در نهایت پیشرفت تحصیلی انجام شدهاند مورد بحث و بررسی قرار گفته است.

کلمات کلیدی: باورهای معرفتشناختی، فراشنا و شناخت، دانش، فراگیران

مقدمه

معرفتشناسی واژه ای یونانی به معنای شناخت و تفسیر دانش است که به نظریههای مربوط به منشأ، منابع، ماهیت و محدودههای دانش آدمی میپردازد و به وسیله آن ساختار، بنیانها و معیارهای دانش، میزان قطعیت هر کدام از دانشها و رابطه بین داننده و دانسته بررسی می-شود. معرفت شناسان در صددند به این سؤالها پاسخ دهند که کدام باورها موجه هستند و چه چیزی را میتوان دانست و آیا اساساً میتوان چیزی را دانست؟ فرق دانستن و باور چیست؟ چه نسبتی میان دیدن و دانستن برقرار است.

معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که با نظریههای در خصوص دانش، دانستن، که با سؤالاتی پیرامون منشأ، ماهیت، محدودیتها، روش ها و دلایل دانش انسانی در ارتباط است - کاسادول، هاوارد و لمپریال1، مطالعه در زمینه معرفتشناسی به پیاژه، دیویی و قبل از آن به افلاطون در کتاب جمهوریت بر میگردد. افلاطون معرفت را به نوعی آگاهی یا آشنایی با جهان موجوادت کاملاً منمایزی که مثل مینامید، منحصر میدانست.

از نظر افلاطون معرفت باید کلی و ثابت باشد و راه شناخت این صور مثالی، فقط عقل است و نه حس  هوفر و پینتریچ، به نقل از اشتولمن، پژوهشهای مربوط به نظریههای معرفتشناختی به سه دسته کلی تقسیم میکند. دسته اول پژوهشگرانی هستند که به بررسی تأثیر باورهای معرفتشناختی افراد در تفسیر تجارب آموزشی آنها پرداختهاند. مانند بلنکی  و مارسیا و مگولدا. 2 دسته دوم پژوهش های هستند که تأثیر فرض های معرفت شناختی بر فرایند های تفکر و استدلال را بررسی می کنند، مانند قضاوت تأملی کینگ و کینچر دسته سوم باورهای معرفتشناختی را نظامی از باورهای کم و بیش مستقل میدانند که بر عملکرد تحصیلی تأثیر میگذارند مانند مطالعات ریان  و شومر ، منظور از نظام این است که بیش از یک باور وجود دارد و منظور از کم و بیش مستقل این است که این ابعاد ضرورتاً به موازات هم رشد نمیکنند.

باورهای معرفتشناختی به اعتقادات مردم در مورد ماهیت دانش خودشان، که پیچیده و دارای ساختار چند بعدی است که میتوان آن را از ساده به پیچیده در یک تراز وسط قرار داد - فینک هول، فلمینگ، کرس و کیمرل به طور کلی باید بیان داشت که باورهای معرفت-شناختی و معرفتشناسی شخصی بر ماهیت دانش انسان و چگونگی آن تمرکز دارد :چگونه دانستن افراد اتفاق میافتد، نظریه ها و باورهایی که افراد درباره دانستن دارند، و چگونه بنیادها و نظریه های معرفتشناختی قسمتی از فرایندهای شناختی، تفکر و استدلال میشوند و روی آنها تأثیر میگذارند. تایکل، برونل و نایلون معتقدند که باورهای معرفتشناختی افراد رشد یابنده و قابل تحول است و میتواند از طریق آموزش های رسمی و غیررسمی متحول شود .این باورها از طریق تدریس، تربیت و سایر تجاربی که فرایندهای شناختی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد، قابل تغییر و دستکاری است.

تغییر و تحول در باورهای معرفتی تا بدانجا مهم تلقی میشود که این امر به عنوان یکی از ویژگی های سازمان های یادگیرنده دستهبندی شده است. امروزه محققان با توجه به یادگیری خودتنظیمی، فراشناخت و باورهای معرفت شناختی به عنوان اجزای یادگیری در تلاش برای درک بهتر دستاوردهای دانش آموزان در سراسر جهان هستد یادگیری درست و عملکرد تحصیلی مطلوب در ابعاد مختلف مسئلهی با اهمیتی است. بنابراین در رشتههای مختلف به ویژه در روان شناسی تربیتی تلاش میشود تا با شناخت هر چه بیشتر عوامل مؤثر بر یادگیری، دانشآموزان به یادگیرندگانی متفکر، متکی به خود و توانمند تبدیل شوند.

عوامل مختلفی وجود دارند که یادگیری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهند یکی از این عوامل، عقاید فرد در مورد ماهیت دانش، دانستن و کسب دانش یا همان باورهای معرفتشناختی است که طی سالهای اخیر مورد توجه بوده است. این مفهوم یک قسمت مهم از فرایندهای یادگیری است که با آموزش و یادگیری رابطه دارد و بر چگونگی عمل یادگیری اثر میگذارد در واقع از آنجا که باورهای معرفتشناختی بخشی از مکانیسم-های زیربنای درگیری شناختی و فراشناخت هستند در زمینه یادگیری مورد توجه قرار گرفتهاند.

عوامل مختلفی وجود دارد که یادگیری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار میدهند. در سالهای اخیر، باورهای دانش آموزان درباره ماهیت یادگیری و دانش یا باورهای معرفت شناختی با این تصور که این باورها بخشی از مکانیسم های زیربنای درگیری شناختی و فراشناخت هستند مورد توجه قرار گرفته اند - همان - . در واقع نظر بر این است که باورهای معرفتشناختی به عنوان شاخص پیش بینیکننده بسیاری از فعالیت های آموزشی معرفی شده که تمامی ابعاد آموزشی را تحت تأثیر خود قرار میدهند.

به عبارت دیگر این باورها، قسمتی از فرایندهای شناختی، تفکر و استدلال میشوند و روی عملکرد تحصیلی فراگیران تأثیر میگذارند - سلیمان نژاد و آیرملوی،  مطالعه بر روی تأثیر باورهای معرفتشناختی بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی با کار ویلیام پری آغاز شد، که در تلاش برای درک چگونگی تفسیر دانش آموزان از تجارب آموزشی بود - دوران و می هالدیز4، . تحقیقی را رهبری کرد که آشکار آشکار میساخت چه عواملی در گرایشهای مختلف یادگیرندگان برای یادگیری، تأثیر بیشتری دارد.

آنها به این نتیجه دست یافتند که شکل گیری باورهای معرفتشناختی افراد و علاقه آنها به آموزش و یادگیری به تدریج گسترش مییابد. آنها نشان دادند دانشجویانی که به عنوان سال اول در این تحقیق شرکت کرده بودند در طول تحصیلات خود به دیدگاههای پیچیدهتری درباره دانش دست یافته اند در سالهای اخیر نیز اهداف پیشرفت به عنوان یکی از مهمترین چارچوبهای نظری برای مفهوم سازی و بررسی پیامد های تحصیلی مورد توجه قرار گرفته است اهداف پیشرفت در واقع معرف یک سیستم معنایی جامع از موقعیت ها یا بافتهایی است که دارای پیامدهای شناختی، عاطفی و رفتاری هستند و فراگیران برای تفسیر اعمال خود از آنها استفاده میکنند.

مدلهای باورهای معرفت شناختی

از زمانی که پیاژه برای نخستین بار اصطلاح "معرفتشناسی تحولی" را به منظور تبیین فرآیند رشد شناختی به کار گرفت از آن پس گروهی از روانشناسان رشد به نقطه تلاقی فلسفه معرفتشناختی و روانشناسی علاقهمند شدند. این علاقهمندی منشاء بسیاری از پژوهشها و شکلگیری مدلهای نظری گردید. هدف این مدلها تبیین چگونگی تکوین و تحول دانش انسان و باورهای او درباره دانش و فرایند یادگیری بود در زمینه باورهای معرفتشناختی، مدلها و الگوهای متنوع و گوناگونی در مقاطع مختلف زمانی ارائه شده است که برخی از مهمترین این مدل ها در ادامه مورد اشاره قرار گرفته است.

شومر را می توان از پیشگامان این خط مطالعاتی معرفی نمود - سیف، رضویه و لطیفیان،  از نظر شومر ابعاد باورهای معرفت-شناختی عبارتند از : -1توانایی یادگیری ذاتی است. -2دانش امری حتمی است و قطعیت دارد. -3 دانش مقوله ای ساده است. -4 مرجعیت دانش. -5 یادگیری سریع اتفاق میافتد. در مدل شومر هر یک از ابعاد باورهای معرفتشناسی در گستره پیوستاری تعریف میشوند که در یک سر آن باورهای ساده اندیشانه و سطح پایین و در سر دیگر آن باورهای سطح بالا و پیچیده قرار دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید