بخشی از مقاله
چکیده
واژه اقتصاد دانشبنیان در دهه 1960 وارد ادبیات اقتصادی شد و با تحولات دهه نود، این واژه تجدید و احیا شد و در سالهای اخیر به موضوعی بسیار متداول در توسعه اقتصادی تبدیلشده است. لذا هدف اصلی این مقاله تبیین و معرفی شاخصهای اقتصاد دانشبنیان است.
همچنین با استفاده از دادههای بانک جهانی به مقایسه ایران با کشورهای توسعهیافته و نوظهور پرداختیم، که با توجه به آمار موجود و نمودارهای حاصله مشاهده شد که کشورهای توسعهیافته از لحاظ شاخصهای اقتصاد دانشبنیان بهتر عمل کردهاند و همچنین ایران از چهار محور بیانکننده اقتصاد دانشبنیان - آموزش و منابع انسانی، نظام نوآوری، زیرساختهای اطلاعاتی، مشوقهای اقتصادی و رژیمهای نهادی - ضعیفترین عملکرد را در محور رژیمهای نهادی هم در مقایسه با محورهای دیگر کشور و هم در مقایسه با سایر کشورها را دارد که این امر، عدم توازن در زیر بخشهای اقتصاد دانشبنیان در کشور را نشان میدهد.
مقدمه
اقتصاد در عصر جدید از اقتصاد منبع محور فاصله گرفته و به اقتصاد دانش محور نزدیک شده است. اقتصادی که در آن تولید، انتشار و بهرهبرداری از دانش نقش برجستهای در تولید ثروت ایفا مینماید. در سالهای اخیر شکلگیری اقتصاد دانشمحور در اسناد ملی مورد تأکید قرارگرفته بهنحویکه بطور صریح در سند چشمانداز بیستساله کشور و سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی بر شکلگیری اقتصاد دانشبنیان تأکید شده است.
سیر تحولی اقتصاد بهگونهای بوده است که میتوان آن را در سه دورهی اقتصاد کشاورزی، اقتصاد صنعتی و اقتصاد دانش خلاصه نمود. در جامعهای با اقتصاد کشاورزی، نهادههای در دسترس نیروی کار، زمین و سرمایه و فرآیند تولید کشت و زراعت است که به تولید مواد کشاورزی میانجامد. نوآوریهای که در مراحل مختلف اقتصاد کشاورزی روی میدهد، استفاده و بهکارگیری حیوانات جهت تسهیل امور کشاورزی و زراعت و تا حدی استفاده از ماشین در جهت تولید است.
در دورهی ورود به اقتصادهای صنعتی، به نهادههای تولید اقتصاد کشاورزی که نیروی کار، زمین و سرمایه است کارآفرینی و فناوری نیز اضافه میگردد که طی یک فرآیند پردازش و کارخانهای ستاندهی آنکه تجهیزات سرمایهای، صنعت و تولیدات فیزیکی هستند به دست میآید. نوآوریهای مورداستفاده در این مرحله استفاده از فرآیند ماشینی شدن و تحقیقات علوم و فناوری است.
نوع سوم اقتصاد، اقتصاد دانش است. در این مرحله اطلاعات و دانش به نهادههای اولیه اقتصاد اضافه گردیده و نتیجه آن تولید دانش، صنایع و خدمات دانشمحور و سرمایه دانش است. نوآوریهای این اقتصاد عبارتند از: شبیهسازی و ایجاد شبکههای اطلاعاتی و مجازی.
بهواقع اقتصاد جدید بیانگر وجوه یا بخشهای یک اقتصاد است که در حال تولید یا بهکارگیری ابداعات یا فنآوری جدید بهمنظور رسیدن به رشد بلندمدت و افزایش اشتغال است. در عصر جدید دانش بهعنوان منبع اصلی ثروت شناخته میشود. به عبارتی سیستم اقتصادی در عصر جدید از اقتصاد منابع محور فاصله گرفته و به اقتصاد دانشمحور نزدیک شده است، یعنی ماهیت تولید، تجارت، اشتغال و کار بسیار متفاوت با آنچه که در گذشته وجود داشت، شده است .
با کاربرد مستمر و تولید دانش بهعنوان هسته اصلی فرایند توسعه اقتصادی، ضرورتاً اقتصاد به اقتصاد دانشبنیان تبدیل میشود. از آنجا که در هیچ یک از تحقیقات صورت گرفته تابهحال به تبیین کامل شاخصهای اقتصاد دانشبنی ان و همچنین مقایسه با کشورهای توسعهیافته و نوظهور با ایران که ترکیبی از کشورهای بهره برده و در حال بهرهبرداری از اقتصاد دانشبنیان هستند نپرداختهاند، بر این اساس بر آنیم که در این پژوهش ضمن تعریف اقتصاد دانشبنیان و شناسایی شاخصهای اقتصاد دانشبنیان به مقایسهی ایران با سایر کشورهای منتخب از منظر تحقق اقتصاد دانشبنیان بپردازیم.
تعریف اقتصاد دانشبنیان هرچند واژه اقتصاد دانشبنیان در دهه 1960 وارد ادبیات اقتصادی آمریکا شد، اما تحولات دهه نود، این واژه را تجدید و احیا کرد و در سالهای اخیر به موضوعی بسیار متداول در توسعه اقتصادی تبدیل شده است.
ریشههای اقتصاد دانشبنیان به رکود اقتصادی اوایل دهه 1980 برمیگردد. در آن زمان، قرائن معدودی وجود داشت که نشان دهد فناوریهای جدید به رشد اقتصادی بیشتر منجر میشوند. ولی درگذر زمان با بکار گیری این فناوریها و آثار آن در اقتصاد، ریشههای اقتصاد دانشبنیان قوت گرفت.
هرچند سازمان اقتصادی همکاری و توسعهٌ تلاشهای زیادی برای شاخص سازی درزمینهی اقتصاد دانشبنیان انجام داد، ولی تا سال ٌُُِ به جمعبندی کاملی نرسید، تا اینکه در همین سال برای اولین بار چارچوب مدونی از واژه اقتصاد دانشبنیان در قالب سند وزارتی کمیته سیاستگذاری علم و فناوری کانادا منتشر شد؟ از این دهه به بعد تلاشهای بسیار گستردهای در گسترش، تقویت و تلفیق مفهوم اقتصاد دانشبنیان انجام شد و مرزهای اقتصاد دانشبنیان با اقتصاد تولید محور روشنشده است .
تعاریف متعددی از اقتصاد دانشبنیان شده است که مهم ترین و جامعترین آنها تعریف سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و تعریف APEC است.
طبق تعریف سازمان همکاری اقتصادی و توسعه - OECD - ، اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که بر اساس تولید و توزیع و کاربرد دانش اطلاعات شکلگرفته و سطح بالایی از سرمایه گذاری در آن به ابداع نوآوری اختصاص مییابد و فناوریهای کسبشده با شدت بالایی مصرف میشوند و نیروی کار از تحصیلات عالی برخوردار است.[4] بر اساس این تعریف اقتصاد دانش بینان تنها به تعداد محدودی صنایع مبتنی بر فناوری بسیار پیشرفته وابسته نیست؛ بلکه در این نوع اقتصاد تمامی فعالیتهای اقتصادی به شکلی بر دانش متکی است. حتی فعالیتهایی نظیر معدن و کشاورزی که اقتصاد قدیمی خوانده میشوند. همچنین دانش مورد نیاز برای ساختن اقتصاد دانشمحور تنها از نوع فناوری محض نیست و دانش فرهنگی، اجتماعی و مدیریتی را نیز در برمیگیرد .
کمیته اقتصادی - APEC - با گسترش ایده مطرح شده توسط OECD در خصوص اقتصاد دانشبنیان، آن را اقتصادی میداند که در آن تولید، توزیع و کاربرد دانش، عامل و محرک اصلی رشد اقتصادی، تولید ثروت و اشتغال در تمامی صنایع است. طبق این تعریف، اقتصاد دانشبنیان برای رشد و تولید ثروت تنها به تعدادی از صنایع با فناوری بالا متکی نیست، بلکه در این اقتصاد، تمامی صنایع به فراخور نیاز خود، از دانش استفاده میکنند؛ بهعبارتدیگر، در اقتصاد دانشبنیان، تولید، توزیع و کاربرد دانش در تمامی صنایع، عامل محرکهی رشد اقتصادی، تولید ثروت و اشتغال است.
مروری بر مطالعات گذشته مطالعات داخلی:
شاهآبادی و همکاران - 1392 - در پژوهشی به بررسی تأثیر مؤلفههای اقتصاد دانش بر بهرهوری کل عوامل در جامعه آماری موردنظر پرداخته است. نتایج حاصل از تخمین مدل مربوطه میدهد مؤلفه نسبت انباشت هزینههای آموزشی به تولید ناخالص داخلی در این کشورها تأثیر منفی، نسبت انباشت تحقیق و توسعه داخلی به تولید ناخالص داخلی و نسبت انباشت تحقیق و توسعه خارجی به تولید ناخالص داخلی تأثیر مثبت ولی ناچیز و نسبت انباشت فناوری اطلاعات و ارتباطات به تولید ناخالص داخلی اثر مثبت و معنادار بر رشد بهرهوری کل عوامل دارد.
دیزجی و همکاران - 1391 - در مقالهای با عنوان با استفاده از روش تجزیهوتحلیلی پوششی دادهها به بررسی ایران و چهل کشور انتخابی درزمینهی اقتصاد دانشبنیان پرداخته است. بر پایه نتایج این تحقیق ایران در جایگاه 29 در میان کشورهای منتخب قرار میگیرد.
شیرازی و رجبی - 1390 - در مقالهای با بررسی کشور چین بهعنوان یکی از اقتصادهای نوظهور با مقایسه اقتصاد سنتی با اقتصاد دانشمحور، نتیجه میگیرد که کارایی نظام اقتصادی این کشور پس از تغییر از اقتصاد سنتی به اقتصاد دانشمحور بهطور چشمگیری افزایشیافته است.
عمادزاده و همکاران - 1385 - در مقالهای تحت عنوان بررسی میزان تحقق اقتصاد دانشمحور در ایران و جایگاه ایران در شاخص بانک جهانی برای سال 2005 در مقایسه با سه کشور ترکیه، پاکستان و کویت بیان میکند، در این پژوهش نتیجه گرفته میشود که ایران هنوز زیرساختهای لازم جهت دستیابی به اقتصاد دانشمحور را کسب نکرده و حتی در برخی از اجزاء اقتصاد دانشمحور از این سه کشور همسایه موردبررسی عقبتر است.
معمارنژاد - 1384 - در مقالهای به تعریف نماگرهای اقتصاد دانشبنیان، وضعیت ایران در هریک از نماگرها را مورد بررسی قرار داده و مقایسه تطبیقی با کشورهای منتخب شامل کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه را صورت داده است و نتیجه میگیرد که ایران فاصله زیادی با شرایط اقتصاد دانشبنیان در کشورهای پیشرفته دارد.
حسینی و همکاران - 1384 - در مقالهای به بررسی شکاف عوامل تولید و همچنین شکاف دانش موجود در بین 16 کشور انتخابی پرداختهاند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که اقتصاد ایران به لحاظ عوامل طبیعی، انسانی و مالی با کمبود مواجه نیست و اقتصاد دانشمحور ایران با شکاف مواجه بوده و بهرغم وضعیت مناسب دادهها و ظرفیتهای اقتصاد دانش، ستاندههای آن در ایران پایین است
مطالعات خارجی:
سیماناویسینٍ - 2015 - سرمایه انسانی را شامل دانش، مهارتها و سایر مشخصهها - ذاتی یا اکتسابی - میداند. کسب دانش بهعنوان یک نهاده اولیه موجب افزایش فرصتهای ورود به بازار کار و دریافت دستمزدهای بالاتر میشود.
افضلَ - 2014 - در پژوهشی بهمنظور بررسی سیاستهای لازم برای انتقال از یک اقتصاد منابع محور به اقتصاد دانشبنیان در اقتصادهای نوظهور به تعریف اقتصاد دانشبنیان و معرفی چهارچوبها و شاخصهای آن میپردازد . وی نتیجه میگیرد که مهمترین تفاوت بین اقتصاد دانشبنیان و اقتصاد سنتی توانایی افراد و بنگاهها برای تولید نوآوری در اقتصاد دانشبنیان است. همچنین شاخص اقتصاد دانشبنیان بانک جهانی را بهترین شاخص و کاملترین شاخص بهمنظور بررسی اقتصاد دانشبنیان یک کشور و سیاستهای لازم برای رسیدن به این هدف میداند.
پونوماریو و توواننُ - 2013 - نقش ظرفیت دانش داخلی را برای کشورهای درحالتوسعه و کشورهای نوظهور بررسی میکند و نتیجه میگیرد که افزایش منابع داخلی دانش ویژگی علم و ظرفیتهای تکنولوژی پیشرفتهی این کشورها است.
وبرِ - 2011 - با بررسی نقش آموزش در اقتصادهای دانشبنیان در کشورهای درحالتوسعه نتیجه میگیرد که آموزش نقش مثبتی در پایان دادن به بیسوادی، تنوعبخشی به اقتصاد مبتنی بر هیدروکربن، و حفظ یکپارچگی فرهنگی داشته است.
چن و دالمون ّ - 2004 - طی مطالعهای تأثیر جنبههای مختلف دانش - در چارچوب اقتصاد دانشبنیان - بر رشد اقتصادی 92 کشور را با استفاده از روش پانل دیتا در دوره زمانی 1960-200، بررسی کردند. در این مطالعه برای هریک از محورهای اقتصاد دانشبنیان از معیارهای مختلفی استفاده شده است. نتیجه این مطالعه تأثیر مثبت جنبههای مختلف دانش بر رشد اقتصادی است.
لی - 2002 - بر این باور است که استفاده از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطات بهویژه اینترنت جامعه دانشمحوری ایجاد میکند که این کار از رهگذر رفع موانع دانش و مشارکت در آن صورت میگیرد.از این زاویه در بررسی سهم دانش چه چیزی و دانش چرایی فناوری اطلاعات و ارتباطات اثر بخشی بیشتری دارد.
از آنجا که در هیچ یک از تحقیقات صورت گرفته تابهحال به تبیین کامل شاخصهای اقتصاد دانشبنیان و همچنین مقایسه با کشورهای توسعهیافته و نوظهور با ایران که ترکیبی از کشورهای بهره برده و در حال بهرهبرداری از اقتصاد دانشبنیان هستند نپرداختهاند، هدف این مقاله تجزیهوتحلیل اقتصاد دانشبنیان و شاخصهای موجود و همچنین مقایسه جایگاه ایران درزمینهی اقتصاد دانشبنیان با منتخبی از کشورهای توسعهیافته و نوظهور با استفاده از آخرین اطلاعات موجود - KAM 2012 - است.
شاخصهای اقتصاد دانشبنیان و جایگاه ایران درزمینهی اندازهگیری اقتصاد دانشبنیان، شاخص اقتصاد دانشبنیان APEC و روش ارزیابی دانش بانک جهانیْ مهمترین شاخصهای موجود هستند.
شاخص اقتصاد دانشبنیان ارائهشده توسط APEC شامل چهار بخش اصلی خلق دانش، تحصیل و یادگیری دانش، انتشار دانش و کاربرد دانش است. همانطور که مشخص است خلق دانش بر اساس نظام نوآوری ملی، تحصیل و یادگیری دانش با توسعه منابع انسانی، انتشار دانش با در نظر گرفتن زیرساختهای ICT و بهکارگیری دانش با توجه به محیط کسبوکار مشخص میشود
بانک جهانی شاخصی تحت عنوان روش ارزیابی دانش - KAM - ارائه کرده که شامل پنج بخش اصلی عملکرد اقتصاد، مشوقهای اقتصادی و رژیم نهادی، آموزشی و منابع انسانی، نظام نوآوری و زیرساختهای اطلاعاتی است .
از بین این دو شاخص، شاخص بانک جهانی به دلایلی همچون کامل بودن نسبت به شاخص APEC، اعتبار جهانی شاخص و موجود بودن آمار و اطلاعات آن در این پژوهش مورداستفاده قرار میگیرد.
روش ارزیابی دانش KAM که توسط موسسه بانک جهانی طراحی شده یکی از ابزارهایی است که آمادگی کشورها را برای دستیابی به اقتصاد دانشبنیان ارزیابی میکند. این ابزار به کشورها در جهت شناسایی نقاط ضعف و قدرتشان بهوسیلهی مقایسه آنها با سایر کشورها بر اساس 4 رکن اقتصاد دانشبنیان کمک میکند؛ بنابراین KAM برای مسائل و فرصتهای سرمایهگذاریهایی که یک کشور ممکن است با آنها در انتقال به اقتصاد دانشبنیان مواجه گردد، مفید است .
پایگاه آماری KAM برای 146 کشور از جمله ایران از سال 1998 به بعد توسط بانک جهانی تهیه شده است. مجموعه 109 نماگر بکارگرفته شده از چهار طبقه اصلی اقتصاد دانشبنیان در قالب 8 زیرگروه به نامهای شاخص عملکرد اقتصادی، رژیم اقتصادی، حکومتداری، سیستم نوآوری، آموزش، نیروی کار، جنسیت، تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات که هرکدام دارای زیرشاخه های فرعی هستند در پایگاه اطلاعاتی بانک جهانی ارائه شده است. برای استاندارد کردن 109 نماگر معرفی شده، ابتدا هریک از کشورها بر اساس مقدار خام نماگر مرتب شده و رتبه هر کشور مشخص میشود. رتبه اول به کشوری اختصاص مییابد که دارای بیشترین مقدار از متغیر مربوطه باشد. این روند ادامه پیدا میکند تا اینکه پایینترین کشور نیز رتبهبندی شود. در این رتبهبندی به کشورهای با مقدار مساوی از یک نماگر، رتبه یکسانی داده میشود و کشورهایی که نماگر مربوط به آنها مشخص نبوده و یا وجود ندارد، از رتبهبندی خارج میشوند . مقدار نرمال برای هر کشور بر اساس رابطه زیر به دست میآید.
و نشان دهنده تعداد رتبههای بالاتر از رتبه هر کشور که برحسب نماگر مربوط هست و N - c - تعداد کل رتبهها برای نماگر مربوطه میباشد و برای هر کشور در ارتباط با هریک از 76 نماگر، یک مقدار بین 0 تا 10 حاصل میشود که نشاندهنده عملکرد آن کشور در مقایسه با دیگر کشورها میباشد و شاخص هریک از 7 طبقه اشاره شده، میانگین مقادیر استاندارد شده متغیرهای آن طبقه است.