بخشی از مقاله
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شاخصهاي اقتصاد دانش بنیان بر صادرات کالاها و خدمات کشورها میباشد. در واقع، محقق در پی آن است تا میزان تأثیر اقتصادهاي دانش بنیان را بر میزان درآمدهاي حاصل از صادرات کشورها مورد بررسی قرار دهد؛ تا در صورت تایید فرضیات تحقیق، پیشنهاداتی را براي تأکید بر اقتصاد مبتنی بر دانش براي افزایش صادرات محصولات و در راستاي پیاده سازي اقتصاد مقاومتی ارائه نماید. جامعه آماري شامل تمام کشورهایی است که در پایگاه اطلاعاتی بانک جهانی در رتبه بندي دانش پایگی قرار گرفته اند که شامل 146 کشور می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که رابطه خطی و مستقیم بین شاخصهاي اقتصاد دانش بنیان و صادرات کالاها و خدمات کشورها وجود دارد.
-1 مقدمه
رشد اقتصادي از ارکان مهم توسعه میباشد که همواره مورد توجه کارشناسان بوده است. با توجه به وجود یک رابطه علی قوي بین رشد صادرات و رشد اقتصادي، بسیاري از کشورها در صدد افزایش حجم صادرات از طریق سیاستهاي تشویق صادرات برآمدهاند. در سطح بنگاه، صادرات، فرصتهاي رشد و توسعه براي شرکتها ایجاد میکند. با گسترش سطح دسترسی به بازارهاي خارجی، شرکت میتواند به سطح بالاتري از تولید برسد. این امر باعث کاهش بهاي تمام شده واحد و دستیابی به نرخهاي سود بالاتر میشود. صادرات فرصتهاي ایجاد تنوع در بازار را براي شرکتها ایجاد میکند. بهعلاوه به شرکت اجازه بهرهبرداري از نرخهاي رشد متفاوت در بازارهاي متفاوت را داده و وابستگی شرکت به یک بازار خاص را کاهش میدهد.
صادرات فرصت یادگیري به واسطه وجود رقابت را براي شرکت فراهم کرده و باعث میشود شرکت توانایی بقا در محیطهاي غیرآشنا و غریبه را کمکم بهدست آورد . - Czinkota, 1996 - رشد و توسعه اقتصادي از جمله مهمترین اهدافی است که برنامهریزان اقتصادي و مسئولان اجرایی هر جامعهاي به دنبال دستیابی به آن هستند. علت این مسأله وجود منافع و مزایایی - همانند بهبود و ارتقاء سطح زندگی، کاهش فقر و بیکاري - است که در روند رشد و توسعه تحقق مییابد تا از طریق آن بتوان سطح رفاه عمومی جوامع را افزایش داد. به این منظور اقتصاددانان نظریات مختلفی در زمینه رشد و توسعه ارائه کردهاند. از جمله عواملی که در سالهاي اخیر توجه بسیاري از اقتصاددانان را به خود جلب کرده است، اقتصاد دانشبنیان است
تحولات سریع و فشار رقابت جهانی سبب پیچیدهتر شدن محیط تجاري گردیده است. بنابراین سازمانها باید بیش از گذشته براي بقا خود، دانش درونسازمانی و برونسازمانی نگهداري و استفاده کنند. چنین به نظر میرسد که ارزشهاي ملموس سازمان از داراییهاي ناملموس آن مانند دانش سازمان سرچشمه میگیرد
دانش باید جایگزین ماشینآلات، تجهیزات، سرمایه، مواد خام و کارکنان شود تا بعنوان فاکتور مهم در بهرهوري سازمان مورد توجه قرار گیرد . - Drucker, 1985 - مزیت رقابتی براي شرکتهاي موفق ژاپنی، بیشتر ناشی از دانش و نوآوري مستمر بوده است
بنابراین، دانش سازمان تنها براي رقابت نیست بلکه یک عنصر کلیدي براي بقا در بازار است. اهمیت تولید، توزیع و استفاده از دانش، شیوههاي سنتی درك فرایندهاي توسعه اقتصادي را مورد چالش و نقش نهادها از جمله شرکتها و دانشگاهها و مناسب بودن شیوههاي مدیریت سنتی و سیاستهاي عمومی پیشین را مورد نقد قرار داده است. در نتیجه اقتصاد دانشبنیان با این نگاه که خلق ارزش باید به عنوان مهمترین عامل تعیینکننده رشد استانداردهاي زندگی و ایجاد مشاغل جدید در قرن بیست و یکم مد نظر قرار گیرد مورد توجه و حمایت روزافزون بخش خصوصی، دولت و دانشگاهها در دهه 1990 قرار گرفته است
امروزه اصطلاح اقتصاد دانش اغلب براي تشخیص از نام قبلیش »اقتصاد صنعتی« مورد استفاده قرار میگیرد. یک مشخصه اصلی از آنچه اغلب به عنوان جامعه فرا صنعتی یاد میشود انتقال از تأکید بر صنایع تولیدي به خدماتی است
اقتصاد دانش در دهه 1960 بصورت یک روند مستمر و یکنواخت آشکار شد و به طرز قابل ملاحظهتري در طول دهه1980 در صنعت تولیدي که با رکود و تنزل متناوب همراه بود بکار برده شد. مفهوم اقتصاد دانش مجزا از ماهیت یکی از این دو مفهوم است. »اقتصاد دانش« بطور ساده یک اصطلاح مبنی بر برتري صنایع خدماتی بر تولیدي نیست بلکه بیشتر به زیرساخت تکنولوژیکی دانش و یک انتقال فزاینده در طرز رفتار دانش اشاره میکند. چهار ساختار مهم در این انتقال وجود دارد که به شرح زیر میباشد:
اقتصاد دانش آن چیزي است که از کمیابی اقتصادي به رونق اقتصادي انتقال مییابد . - Stiglitz, 1999 - دانش مانند سایر منابع نیست. یک راه مفید براي منعکس کردن دانش، تشخیص تفاوت آن با منابع دیگر مانند مواد خام است. دانش مانند جنگلهاي بارانی یا سوختهاي فسیلی تمام نمیشود بلکه رشد میکند و بارور میشود بسط مییابد بجاي تقلیل یافتن چنین منبعی گویاي یک پدیده نادر در اقتصاد است.
در اقتصاد دانش، دانش به دلیل حجم و مهارت تکنولوژیکی بالا بعنوان یک ارزش اقتصادي - مانند یک ارزش کاربردي سنتی - فرض میشود . - Lyotard, 1984 - دانش بعنوان آنچه که در تولید یک محصول یا تدارك یک خدمت مورد استفاده قرار میگیرد تصور نمیشود بلکه بعنوان یک محصول - یک کالا - در نظر گرفته میشود که باعث افزوده شدن ارزش اقتصادي میشود. این روش بکارگیري دانش که باعث خلق مزیت رقابتی در بازارهاي جدید میشود سبب انجام کارها از راه-هاي متفاوتتري شده و در نتیجه باعث ایجاد سود، صرفهجویی در زمان و نتیجتاَ در سرمایه میشود. دانش به یک وسیله مناسب تبدیل شده است که بعنوان ارزش اقتصادي خریداري میگردد. به همین علت باید بوسیله داوطلبان جدید از سرمایه انسانی - دانشجویان و جویندگان کار - یا از طریق آموزش مستمر و باز آموزي نیروي کار، روي آن سرمایه گذاري شود
یک انتقال پیوسته در عملکرد نیروي انسانی وجود دارد که انتقال در رابطه بین دانش و داننده است. در اقتصاد دانشبنیان بیشتر گرایش به این مسأله وجود دارد که سازمانهاي آموزشی به گونهاي عمل کنند که مهارتها و نتایج عملکرد سیستمها، شفافتر شده و کنترل شود. شاید سازمانهاي آموزشی تصور کنند که شاگردمحور هستند در حالیکه آنها در پی شفافیت و کیفیت فرایندها، دانشمحور هستند در چنین شرایطی دانش، یک کالا محسوب میشود خارج از داننده. دانش یک مبنا یا مهارتی محسوب میشود که یادگیرنده باید به سمت آن حرکت کند. مبناي استانداردهاي آکادمیکی در ایالات متحده بریتانیا یک جنبه از این موضوع میباشد
این امر با افزودن فرهنگ مسئولیتپذیري به شفافیت و استاندارد که از ویژگیهاي دانش هستند تشدید میشود. و نتیجتاَ دانش یک کالاي تجاري در آموزش بازرگانی تلقی میشود.
در اقتصاد دانش یک انتقال از اقتصاد وزین و پربار به یک اقتصاد سبک وزن وجود دارد . - Stiglitz, 1999 - این بدان معنی است که تکنولوژيهاي مربوط به تولید، ذخیره، انتقال یا هدایت دانش بطور فزایندهاي ناملموس بوده و با چشم عریان دیده نمیشوند.
چهار روند مطرح شده در بالا از هم جدا نیستند. دانش تکنولوژیکی یا حرفهاي همواره در کنار ارزش اقتصادي ضمنی یک ارزش کاربردي صریح نیز دارد که براي سازمان مزیت رقابتی خلق میکند . - Drummond, 2003 -
بر اساس تعریف 1OECD اقتصاد دانشبنیان اقتصادي است که بطور مستقیم بر اساس تولید، توزیع و مصرف دانش و اطلاعات قرار گرفته باشد. کمیته اقتصادي اپک 2 - APEC - این تعریف را گسترش داده و معتقد است تولید، توزیع و کاربرد دانش عامل محرکه رشد اقتصادي است و تنها متکی به صنایع با فناوري بالا نیست بلکه هر صنعتی بنا به اقتضائات خود باید از دانش استفاده کند
بانک جهانی چهار رکن اقتصاد دانشبنیان 3 - KBE - را بصورت زیر تعریف میکند:
.1 نظام انگیزشی: یک اقتصاد سازمانی مناسب و یک رژیم سازمانی باید مشوقهایی را براي استفاده مناسب از دانش ایجاد کند. عامل اقتصادي باید مشوقهایی را براي استفاده کارا و ایجاد دانش داشته باشد. علاوه بر این آنها باید اقتصاد کلان شفاف و باثبات، سیاستهاي منظم در رقابت ایجاد کند. رژیم اقتصادي باید حداقلی از اختلالات قیمت را ایجاد کند.