بخشی از مقاله
چکیده:
همدان با جمعیتی بالغ بر 500 هزارنفر در زمره شهرهای میانی ایران محسوب میشود که بیش از %52 کل جمعیت شهری استان را در اختیار دارد.گسترش روزافزون محدوده شهر در سالهای اخیر موجب قرارگرفتن روستاهای پیرامونی در محدوده و به دنبال آن بیتوجهی به معماری بومی این روستاها در فرایند بازسازی به عنوان بافتهای فرسوده میانی بوده است.
امروزه این روستاها علیرغم قدمت تاریخی خود مانند سایر محله های شهر با تأثیرپذیری بیش از اندازه از شهرسازی معاصر محکوم به بیهویتی شدهاند. لذا این مقاله با هدف تأکید بر محله محوری ضمن حفظ فرهنگ بومی این محلات و شاخص کردن آنها در شهر با توجه به اهمیت شهرهای میانی در توسعه پایدار سرزمین، حفظ هویتهای بومی را در عین جهانی شدن لازمه توسعه سطوح میانی بافت شهری میداند. از این روی پژوهش به روش تفسیری- تاریخی با استفاده از تدابیر تحلیلی -مقایسه ای با شناسایی ویژگیهای تولید فضا در کنار شناسایی معماری روستایی سکونتگاههای پیرامونی سعی در ارائه راهکارهایی برای حفظ هویت بومی این محلات در شهرسازی معاصر همدان خواهد داشت.
.1 مقدمه
جامعه شهری دست به گریبان مسائل و مشکلاتی بنیادی است: تراکم جمعیت، فقدا ن مسکن، بیکاری آشکار وپنهان، رشد ناسالم بخش غیررسمی، ضعف خدمات در زمینههای ضروری - حمل ونقل عمومی، بهداشت، درمان، آموزش، فضاهای گذران اوقات فراغت و تفریح، وبسیاری موارد دیگر - ، جملگی وسایل کاهش کیفیت زیستی در محیطهای شهری را برای جامعه شهری فراهم میآوردند. با همه این اوصاف، شهرنشینی به خودی خود مسئله آفرین نیست. اساساً جریان تکاملی فرهنگ وتمدن، انسان را از مرحله غارنشینی به شهرنشینی هدایت کرده است. آنچه شهرنشینی را به صوررت فرآیندی مشکل آفرین درآورده شهرنشینی بدون برنامه و بیرویه است
نکته مهمتر اینکه، جمعیت روستایی که به شهرها مهاجرت میکنند، نه چندان به خاطر جاذبههای شهری، بلکه بیشتر به دلیل عدم امکان زندگی در موطن خودشان است که، به این اقدام مبادرت میکنند. بدین ترتیب شهر را نمیتوان فی نفسه مشکل آفرین تلقی و شهرنشینی را محکوم کرد. در چنین شرایطی شهرها فقط نقش زهکش و یا جمع کنندهمشکلات ملی را ایفا میکنند.
در دهههای اخیر بسیاری از سازمانها و نهادهای مدیریت و برنامهریزی بر ترویج نوعی نگرش مشارکتی برای تشویق مدیریت وبرنامهریزی از"پایین به بالا" و توجه به اجتماعات محلهای به منظور توانمندسازی آنها و نظارت بر اقدامات توسعهای تاکید داشتهاند. این دیدگاه با نگرش توسعه پایدار به علت وجود اهداف مشترک، همراستا شده و واژگانی چون توسعه محله ای پایدار را وارد متون تخصصی برنامهریزی شهری کرده است.
علل متعدد این تمایل ریشه در آن دارند که هر محله به عنوان ابزار و وسیلهای برای مدیریت شهر، ایجاد توسعه پایدار، انسجام اجتماعی و ایجاد تمایز و هویتبخشی قلمداد میشود. علاوه بر این، توجه به محله در مقیاس اجتماعی-و نه صرفاَ به عنوان واحدی فضایی- میتواند بسیاری از مشکلات پنهانمانده از دید مدیران شهر را نمایان سازد و با تمرکز بر مقیاس خرد و استفاده از نیروهای مردمی، نقشی ارزشمند در حل معضلات شهری ایفا کند
گسترش فضایی شهر همدان از سمت جنوب به مجاور شدن شهر به روستای دره مراد بیگ منجر شده است. مطالعات انجام گرفته در طرح های تفصیلی و فرادست منحصر به تعریض معابر وخیابانکشیها بوده است و روستا - با بافتی که هنوز با هویت و متکی به تاریخش به زندگی ادامه می دهد - را مانند هزاران محله دیگر بدون شاخصههایش در نظر گرفته؛ روستا با حفظ بافت ارگانیک خود در محاصره بافت جدید قرار گرفته و الگوهای رایج شهری سیمای کلی روستا را در بر گرفتهاند.
حال سؤال این است چگونه میتوان روستای دیروز را که در بافت شهری معاصر امروز هضم شده، به عنوان محلهای با بافت ارزشمند در مقیاس شهری مطرح کرد؟ بدین منظور نخست به نقد شهریت که کیفیتی است که با رشد ناسازگار خود با محیط از مراکز شهری به سمت خارج شهر گسترش یافته، میپردازد و از سویی با تأکید بر توسعه داراییمحور در اجتماعات محلی که از پتانسیلهای توسعه درونزا و خوداتکایی ست، حفظ معماری بومی را پیشنهاد میشود.
دراین راستا به بررسی توسعه شهری که وابسته به حوزه نفوذ آن یعنی روستاهای پیرامون شهر است، پرداخته میشود و در نهایت با شناسایی ارزشمندی بافت روستایی، رویکرد محله محوری را که در راستای حفظ معماری بومی و ارزشهای فرهنگی روستاست، به عنوان راهکاری در بهبود توسعه هماهنگ شهری و روستایی مطرح میکند.
.2 توسعه شهری
مفهوم توسعه شهری، هرگز با با گسترش ساخت کالبدی شهر مترادف نیست. شهر بیمار، یعنی شهری که از نظر عملکرد ناتوان است، نابسامانی و بیماری خود را به قسمتهای گسترش یافته خود نیز منتقل میکند. - سلطانی،129،. - 1371 تا زمانی که انسان اسکان یافته برای گذران زندگی خود با طبیعت ومنابع طبیعی سروکار داشت، به طور غریزی و یا تجربی، توان و قابلیت محیط را رعایت می کرد.
اسکان بشر، وبه موازات آن فاصله گرفتن تدریجی انسان از طبیعت، بسیاری از خصلت های دوراندیشانه را در انسان از بین برد. در این حالت نقش تعیین کننده طبیعت درمورد چگونگی توزیع جمعیت و استفاده از زمین، از آن سلب و به امکانات فنی تفویض شد. در اینجا چیزی که باید مورد انتقاد قرار گیرد، نه تکنولوژی به طور اعم، بلکه نحوه استفاده از آن است. در مورد کشورهای جهان سوم، نکته قابل توجه دیگری نیز وجود دارد وآن ضرورت تمیز بین تکنولوژی سازگار و تکنولوژی ناسازگار با محیط است. شکل گیری تکنولوژی در یک زمینه خاص، همواره در قالب یک نظام اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی مشخص تحقق پیدا میکند
.3 روستانشینی شهری
در نظر بسیاری؛ شهر یعنی یک محدوده قانونی با مرزهای مشخص شهری - شهرداری - است. برای بسیاری دیگر، شهر مفهوم مرکز تجاری شهر را دارد؛ هسته یک محدوده کلان شهری. اما مناطق حومه ای چه؟ محدوده شهر در کجا به پایان می رسد و ییلاقات حومه ای از کجا آغاز می شوند؟ به این پرسش هرگز نمی توان پاسخ قطعی داد، زیرا شهریت کیفیتی است که از مراکز شهری به سمت خارج گسترش یافته و یک منظر پیوست شهری را پدید می آورد تا آنکه با محدوده مراکز هم جوار برخورد کند.
شهرهای قدیم با دیوارهای بلند واستوار مرز خود را مشخص می نمودند، اما سال هاست که این دیوارها از میان رفته و محدوده کالبدی شهرها بیهیچ حد مشخصی به ییلاقات اطراف سرایت کرده است. ارتباط سازمند شهر ومنطقه دربرگیرنده آن، نکته تازه ای نیست. به ندرت پیش می آید که این دو را به عنوان یک موجودیت واحد ببینیم، خصوصاً اگر منطقه مورد نظر به بخش ها، شهرها وشهرستان های مختلف تقسیم شده باشد
ارتباط شهری با نواحی اطرافش به خصوص روستاها حالتی از شهرگرایی نواحی روستایی را مطرح میکند، چرا که شهرگرایی حومهها و نواحی روستای فرآیندی اجتماعی است که شامل گسترش ایده ها و شیوه های زندگی شهری در نواحی روستای است و مشخصترین حالت آن، حرکت جمعیت از شهرها به نواحی روستایی است