بخشی از مقاله

چکیده

بسیاری ازاتفاقات نظیر روابط اجتماعی ، وقایع شهری و حمل و نقل شهری از طریق شبکه های خیابانی صورت میپذیرد . بطوری که هر یک از این شبکه ها به نوبه خود دارای ارتباطات مکانی با سایر شبکه های مجاور بوده و در مجموع یک چیدمان مکانی را تشکیل میدهند. نوع و وضعیت این ارتباطات مکانی، ساختار مکانی شبکه مزبور نامیده میشود

بر اساس این دیدگاه، ساختار مکانی یک شبکه را میتوان قیدی مکانی برای حرکت و مسیریابی افراد در شبکه در نظر گرفت که میتواند بر نحوه شکلگیری الگوی حرکتی آنها تأثیرگذار باشد. این ساختار و پیکره بندی در دوره ی زمانی ، فرهنگ های و اقلیم های گوناگون متفاوت جلوه میکنند.

در تحقیق حاضر سعی شده است تا چگونگی تأثیرگذاری شبکه خیابانی بر میزان کارآیی بافت های گوناگون شهری مورد ارزیابی قرار گیرد و معیاری نوین در راستای تعیین اهمیت و میزان کارایی هر خیابان در سیستم حمل و نقل شهری ارائه گردد . برای تحلیل داده های مذکور و تحلیل سازمان فضایی بر اساس پیکربندی شبکه های خیابانی از مدل Space Syntax استفاده شده است .

با توجه به بررسی های انجام شده در این پژوهش ساختار و پیکره بندی شبکه های شهری را میتوان عامل اساسی در تعیین کارایی آن دانست اما این بدین معنا نیست که تنها با ساختار مناسب میتوان شبکه ای کارآمد را همراه داشت . کارایی معابر به نوعی متاثر از مجموعه عواملی چون تقاضا ،کشش ترافیکی و در نهایت ساختار و پیکره ی معبر به عنوان تعیین کننده ترین عامل است .

لیکن از اهمیت نوع پیکره و مورفولوژی معابر نمی توان چشم پوشی نمود . در این پژوهش به بررسی پیکره ی دو بافت متمایز - محله رکنی و حاجی همدان - یکی بافت تاریخی و دیگری بافت نوساز پرداخته ایم . درمشاهدات انجام شده دیده میشود که بافت های کهن با توجه به پیکره ی شهری از تنوع بالاتری در نوع فعالیت و سفر های شهری برخوردار می باشند در مقابل بافت های جدید نظیر محله رکنی با ساختار شطرنجی و ساده ی خود از این تنوع بی بهره اما شدت سفر و فعالیت ها و تکرار آنها در این محدوده بیشتر رخ میدهد در نتیجه بافت های کهن از خوانایی، تنوع بالاتری برخوردار می باشند لیکن در مواجه با فعالیت حمل و نقل به علت نفوذناپذیری ضعیف عمل می نمایند .

.1  مقدمه :

هر شهری فارغ از تاریخچه ، فرهنگ و جغرافیای خود از مجموعه ای از ساختمان ها ، تاسیسات ، وکانالهایی به عنوان شبکه های خیابانی که بستر فعالیت های شهری می باشند شکل گرفته است

این مجموعه ی شبکه ها و زیر ساختها است که کارایی شبکه های حمل و نقل شهری را تعیین می نمایند.

معضل عدم کارایی شبکه حمل و نقل و ازدحام ترافیکی، بی گمان یکی از اساسی ترین چالشهای فرا روی شهرها در مقیاس های مختلف است مسائلی که در این زمینه مطرح می شوند تنها به موضوع عرضه و تقاضای مستقیم خدمات و زیرساختهای حمل و نقل محدود نمی شود بلکه حوزه های کاربری، منطقه بندی، تراکم و حتی فراتر از آن یعنی سازمان فضایی ، پیکره ی معابر شهری و شکل و ساختار آنها را نیز شامل میشوند. در این راستا، نوع ارتباطات و بازخوردهای درونی پیکربندی فضایی شهر و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن از سایر زیرسیستمهای شهری کمتر مورد توجه قرار گرفته است

حرکت ها و حمل و نقل شهری شامل سیستمی میشود که در آن یک فرد یا وسیله نقلیه در بازه های زمانی مختلف و مسیر هایی که مبدا و مقصد آن ها در محدوده های شهری صورت میپذیرد انجام میگیرد . - قریب ، - 1383 کارایی این سیستم از عوامل متعدد و گوناگونی تاثیر پذیر است . در سالهای گذشته تحقیقات فراوانی در زمینه ی شبکه های شهری و تاثیر آنها بر چگونگی حمل و نقل انجام گرفته. در بسیاری از این پژوهش ها شبکه های شهری به صورت مجموعه ای گراف ها ترسیم میشوند.

در این مقاله گراف ها به صورت مجموعه ایی از گره ها و خطوط ارتباطی در نظر گرفته شده و ارزیابی میزان کارایی شبکه های خیابانی و سازمان های فضایی در قالب مدل در 3 محور اساسی: الف - مطالعه پخشایش سطوح کاربری و نحوه توزیع کاربریها در مقیاسهای مختلف فضایی و خدماتی ب - مطالعه ویژگیهای کالبدی و درونی شبکه شهری و ج - مطالعه ارتباط متقابل شبکه ، مورد مطالعه قرار گرفته است . در واقع در این پژوهش محور های یاد شده را در قالب مدلی طبق نظریه و تئوری چیدمان فضایی به صورت تطبیقی با ساختار و پیکره ی مقایسه ی محلات رکنی و حاجی شهر همدان مورد ارزیابی قرار گرفته است .

.2  ادبیات پژوهش :

نظریه ی چیدمان فضایی توسط هیلیر و هانسون در سال 1984 میلادی در لندن پایه ریزی شد و اساس آن بر تحقیق در نحوه ارتباط بین فرم های اجتماعی و فضایی می باشد . این نظریه بر این باور است که فضا هسته اولیه و اصلی در چگونگی رخ دادهای اجتماعی و فرهنگی می باشد؛ اگرچه از آنجایی که فضا خود نیز در خلال فرایندهای اجتماعی، فرهنگی واقتصادی شکل می گیردمعمولاً به عنوان بستری برای فعالیت های اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته می شود تاجایی که فرم آنمعمولاً در نظرگرفته نشده و بصورت نامرئی فرض می شود.

در این نظریه معمولا در مطالعات شهری، یک شهر به 2 قسمت کالبد یا شهر فیزیکی که مجموعه ای از محیط مصنوع و فضاهای باز می باشد و دیگری ، شهر اجتماعی شامل تمام فعالیتهای اجتماعی تقسیم می شود . بسته به اینکه پژوهش از چه منظری صورت پذیرد یک زمینه و دیگری پس زمینه در نظر گرفته می شود . شهر اجتماعی در هر دو سوی شهر فیزیکی قرار دارد و از یک سوی دیگر، باعث به وجود آمدن کالبد فضاهای شهری می شود در حالی که خود تحت تأثیر آن قرار دارد

در واقع، هیلیر و همکارانش با روش نوین به تحلیل اجزای تشکیل دهنده ی فضا پرداختند و روش آنها توسط معماران و طراحان برجسته ای همچون ، نورمن فاستر 2 و ریچارد راجرز 3 نیز مورد استفاده قرار گرفت

این روش، در گام نخست، تمام سنتهای طراحی را زیرپا گذاشته و با ارائه ی راه حلی کمی ، سطوح کاربرد نظریه را محدود می کرد ؛ اما با روشن شدن ابعاد این روش، رویکرد کیفی به جامعه، انسان و روابط انسان با کالبد شهر توسعه یافت. در نظریه چیدمان فضا شهر مجموعه ای از ساختمانها فرض می شود که با شبکه ای از فضاها شبکه خیابانها به هم مرتبط می شوند.

بنابراین بر معماری شبکه خیابانها تمرکز می شود . این روش با استفاده از معادلات ریاضی ساده به تحلیل هندسه و توپولوژی خیابانها پرداخته و جابه جایی مردم از نقطه ای به نقطه دیگر در بخشهای مختلف شبکه را نمایش می دهد . همچنین میزان پتانسیل جابه جایی در شبکه شهری را در مقیاسهای محلی و فراگیر اندازه گیری می کند و در مورد اینکه مردم چگونه مسیر و مقصد خود را انتخاب می کنند فرضیه پردازی می نماید . روش چیدمان فضا یک ماتریس غنی برای تحلیل ساختار و عملکرد شبکه شهری ارائه می دهد . این روش بر ارتباطات هندسی موقعیت ها و مکانها بر پایه خطوط فضایی آنها استوار است و نسبت به هزینه های جابه جایی بین مکانها بی توجه است.

این موضوع همان وجه افتراق این نظریه با نظریات سنتی تعامل فضایی همانند نظریه کنش متقابل 4 ، نظریه انتخابهای گسسته5 و نظریه بیدرنت 6 آلنسو است . توسعه نظریه چیدمان فضا اگرچه با شتاب بالایی همراه نبوده لیکن در زمینه های مختلف به نتایج تجربی قابل توجهی منتج شده است . به عنوان مثال در پژوهش صورت گرفته توسط ژنگ و همکاران روی ساختار شبکه مربوط به 9 شهر در چین و چند کشور دیگر مشخص شد که شاخص عمق با لگاریتم عرض معبر دارای نسبت معکوس است. پژوهش صورت گرفته در بخش مرکزی لندن بیانگر آن است که اگر چه عابران پیاده تصمیم به انتخاب مسیر را به صورت انفرادی و گسسته اتخاذ می کنند لیکن رفتار جمعی آنها بر اساس الگویی پیوسته و هدفمند است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید