بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مباحث مهم در حوزه معرفتشناسی، ارتباط بین اخلاق و معرفت است. این بحث موافق و مخالفینی دارد. در بین فیلسوفان معاصر، علامه جعفری ضمن اتخاذ رویکرد موافق با این موضوع، مشکلات و کاستیهای موجود در موضوعات معرفت شناسی معاصر را ناشی از انکار یا بی توجهی به این موضوع می داند . در منظومه یا هندسه معرفتی علامهجعفری شناخت نوعی رابطه میان دوقطب »من« و »جز من« است که در ارتباط انسان با جهان هستی در چهار بعد - شناخت، دریافت، صیرورت و تصییر - مطرح میشود هر یک از این ابعاد چهارگانه با عوامل هفتگانه - علمی، فلسفی، شهودی، اخلاقی، حکمی، عرفانی و مذهبی - به فعلیت میرسند، این هفت بعد نه تنها تضاد و ناسازگاری با یکدیگر ندارند بلکه یک همپوشانی بین آنها وجود دارد و در بین عوامل به فعلیت رساننده ابعاد چهارگانه فوق عامل اخلاق که عبارت است از شکوفا شدن همه ابعاد مثبت انسانی در مسیری که رو به هدف اعلای زندگی است، هم نقش پیششناختی و هم پساشناختی دارد که عامل مهم حصول بعد نورانی شناخت است، این بعد نورانی شناخت واسطهای برای نیل به شناختهای عالی و فهم برین - دریافت عالیتر واقعیات - است.
مقدمه

یکی از مسائل و موضوعات مهم در حوزه فلسفه مباحث مربوط به معرفت شناسی میباشدکه فیلسوفان بسیاری به ویژه در دوران اخیر به آن پرداخته و تحقیقات مستقلی را در این زمینه انجام داده اند. با توجه به طرح مسائل جدید فلسفی و لزوم پاسخگویی به آنها از جمله رابطه معرفت شناسی با معرفت دینی و متافیزیک، اعتباریات، جایگاه حدس در معرفت شناسی و .... ضرورت پرداختن به مباحث معرفت شناسی بیش از پیش احساس میشود. از این رو در دوره اخیرعلاوه بر جهان غرب در حوزه فلسفه اسلامی نیز توجه جدی به این موضوع شده است که از بین آنها میتوان به علامه محمدتقی جعفری اشاره نمود ایشان تحقیقات مبسوطی را در این زمینه داشته است. یکی از زوایای مهم اندیشه علامه در این حوزه توجه جدی به مقوله اخلاق در معرفت شناسی است. معمولا دو نوع رویکرد در موضوع نسبت بین اخلاق و معرفت وجود دارد. برخی معتقدند بین اخلاق و معرفت رابطه ایجابی وجود دارد و هریک از دیگری متأثر میباشند و در مقابل گروهی هستند که توجه خود را به تمایزات بین معرفت شناسی و اخلاق معطوف داشتهاند و معتقدند تصور رابطه بین این دو حوزه پنداری بیش نیست فلذا نمیتوان از رابطه بین اخلاق و معرفت شناسی سخن گفت. - خزاعی، - 20 :1381 با این توضیح باید بگوییم که علامه جعفری از طرفداران رویکرد اول است که بین اخلاق و معرفت شناسی رابطه ضروری قائل است و آن را از علل و عوامل شناخت و معرفت معرفی مینماید. این نوشتار سعی نموده با بهره مندی از روش کتابخانه ای ضمن تبیین منظومه فکری علامه جعفری در موضوع معرفت شناسی به نقش اخلاق در مباحث معرفتی پرداخته و شناخت و فهم حاصل از آن را معرفی نماید.

تاریخچه بحث

یکی از عناصر مهم نظام فلسفی منسجم از ابتدای شکلگیری فلسفه، مباحث معرفت شناسی بوده است که درکنار هستی شناسی و انسان شناسی مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. به طور مثال در یونان باستان و در بین فیلسوفان پیش سقراطی عدهای مانند پارمیندس در حوزه معرفت و شناخت بر عقل تکیه میکرده و جهانی را که از راه حواس بر ما عرضه میشود را جهان خطا، نمود، شدن و نیستی میداند. - آسیس، یوسف شاقول، - 61:1385 هراکلیتوس به تمایز میان حس و عقل میپردازد و حقیقت را در شناخت عقل میداند - آسیس، یوسف شاقول، - 89:1385 اما حس را نیزمعتبر میدانست، افلاطون امکان معرفت به جهان محسوس را ممکن نمیدانست و این آموزه سقراط را بدون تغییر أخذ میکند که هرگونه معرفت، معرفت به واسطه مفهومات است فلذا نظریه مثل را مطرح نمود، - آسیس، یوسف شاقول، - 176:1385 اما شاگرد وی ارسطو بر خلاف پیشینیان اعتبار عقل و حس را پذیرفت و منطق را به منظور ارائه راه صحیح تفکر و استدلال وضع نمود - حسین زاده، - 38-39 :1382 با این وصف اما همچنان مباحث معرفت شناسی در ضمن سایر مباحث ازجمله جهان شناسی مطرح میگردید تا اینکه در دورههای اخیر با ظهور دکارت این علم استقلال نسبی خود را به دست آورد و در دوره کانت به نقطه عطف خود رسید و امروزه نیز فیلسوفان تحلیلی به شدت درگیر مباحث مربوط به معرفت شناسی هستند - جعفری، - 17 :1393 در حوزه فلسفه اسلامی نیز از ابتدا موضوعات مربوط به معرفت شناسی جایگاه خاص خود را در بین فلاسفه اسلامی داشته است ولی در دوره معاصر به شکل مستقل برای نخستین بار توسط علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم طرح گردید به ویژه مباحث مربوط به ادراکات اعتباری که نقطه عطفی بود و تاثیر شگرفی در روند مباحث معرفت شناسی در حوزه فلسفه اسلامی گذاشت. در همین دوران و در سویی دیگر علامه جعفری با درک ضرورت طرح مباحث معرفت شناسی به این کار اقدام و نظرات ارزشمندی را درآثار خود مخصوصاً مجلدات ترجمه و تفسیر نهج البلاغه به یادگار گذاشته است.

معرفت

قبل از ورود به بحث اصلی در ابتدا به تعریفی از معرفت و انواع آن از نظر علامه جعفری میپردازیم: استادجعفری معنای معرفت را عبارت از درک و دریافت واقعیات میداند که این معرفت از راههای درک علمی و دریافتهای حدسی و ابداعی و الهامی و شهودی به دست میآید - جعفری، - 44 :1385 و در جای دیگر آن را شناخت مخصوصی میداند که مخلوطی است از دانش و شناخت همه جانبه واقعیت، همراه با یک روشنایی درونی که از ارتباط با آن واقعیت به دست میآید. - جعفری، ج7، - 115: 1379 این تعریف از معرفت شامل معرفتهای عالی میشود. ایشان معرفت را به درجه اول و دوم و سوم تقسیم مینماید.

معرفت درجه اول: ابتداییترین معرفت است که تنها از نمودهای مشخصکننده أشیاء به وجود میآید، بدون آنکه احتیاجی به درک آن موجود در حال ارتباط با سایر موجودات داشته باشد. مانند شناختی که از رؤیت درخت به دست میآید. در این مرحله از شناخت - معرفت - شخص درککننده توانایی یا احتیاج به درک روابط موجودات با یکدیگر را ندارد.

معرفت درجه دوم: در این مرحله از معرفت ارتباط أشیاء با یکدیگر از حیث علت و معلولی یا لازم و ملزومی تا حدودی درک می-شود، انسان در این مرحله از شناسایی بدون اینکه آگاهی علمی بر روابط أشیاء داشته باشد، آن ها را میشناسد و به طور خام و ساده در زندگی مادی و معنوی خویش از آنها بهرهبرداری میکند. منظور از آگاهی علمی، شناخت دقیق روابط أشیاء از طریق آزمایش یا برهان است که در حالت عادی برای انسانهای معمولی قابل شناخت نیست.

معرفت درجه سوم: این مرحله از معرفت در مقایسه با انواع قبلی به مرحله کمال خود نزدیک می شود و شخص عالم میتواند به طور غیرمستقیم با آگاهی علمی به روابط بین أشیاء، به معرفت دست یابد. مثلاً با شناسایی لازم، ملزومش را درک میکند بدون اینکه هردوی آنها یا یکی از آنها را مستقیماً مشاهده کرده باشد. در این مرحله از معرفت است که با شناخت علت، معلولش را میفهمد و حتی از ضدی به ضد دیگر منتقل میگردد. قاعده معروف »تعرف الأشیاء بأضدادها« از این نوع معرفت پیروی میکند. - جعفری،ج6، 1368، - 512 این درجات از معرفت را میتوان تا حدودی با معقولات اولی و ثانیه منطقی و معقولات ثانیه فلسفی تطبیق داد اما واضح است که مقصود علامه از درجهبندی معرفت به سه نوع مذکور بیان کیفیت معرفت بوده است نه انواع آن از حیث کلی بودن یا عروض ذهنی یا مصداق خارجی داشتن. به همین جهت نیازی به کاربرد اصطلاحات مرسوم در فلسفه - معقولات سهگانه - در اینجا نداشته است و خود ایشان به نحو ابتکاری این تقسیمبندی را انجام داده است.

معرفتشناسی
معرفتشناسی یا شناختشناسی1 به معنای بررسی ماهیت و زمینههای شناخت است. این رشته از فلسفه به دنبال پاسخ به این دست از سؤالات است: -1 پیش از آنکه بتوانیم اطمینان حاصل کنیم معرفتی که داریم حقیقی است یا نه، چه شرایطی باید وجود داشته باشد؟ یعنی ملاک ارزیابی گزارههای صادق از کاذب چیست؟ -2آیا اساساً معرفت یقینی وجود دارد؟ -3 چه راههایی برای کسب معرفت وجود دارد؟ آیا صرفاً مشاهده و آزمایش است یا از راههای دیگر هم میتوان به معرفت یقینی رسید؟ -4 حدود معرفت چه میزان است؟ و آیا موضوعی میتواند وجود داشته باشد که از حدود معرفت ما خارج باشد و هیچگاه نتوان به آن معرفت یقینی پیدا کرد؟ -5 مبانی معرفت چه چیزهایی هستند؟ و سوالات دیگری که همگی در این قلمرو از فلسفه به نام معرفتشناسی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد که از آن به نظریه چیستی معرفت و راههای حصول آن تعبیر میشود. - هالینگ دیل، مترجم عبدالحسین آذرنگ، - 53 :1389

اقسام معرفتشناسی

با توجه به گستره قلمرو معرفتشناسی، معمولاً شناخت شناسان آن را به دو قسم زیر تقسیم مینمایند:

-1 معرفتشناسی مطلق؛ در این نوع از معرفتشناسی نظریههای ارائه شده به حوزه خاصی اختصاص ندارد بلکه همه حوزههای معرفتشناسی را دربر میگیرد.

-2 معرفتشناسی مقید؛ در این روش از معرفتشناسی نظریهها به قلمرو خاصی مانند: ریاضی، اخلاق، دین، یا فلسفه اختصاص دارد. - حسینزاده، - 17-16 :1382

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید