بخشی از مقاله

چکیده:

روح انسان از منزلت والایی برخوردار است و با بررسی آیات قرآن در می یابیم این روح، تنزل یافته روح خداوند است که در کالبد مادی انسان دمیده شده و محجوب در حجابها گشته است و انسان بی اطلاع از این منزلت، سرگرم امیال نفسانی، عمر خود را سپری می کند. نفس انسانی به علت تجرد، این توانایی را دارد که به استکمال خود چه در جهت کمال به سوی أحسن تقویم، یا به أسفل السافلین برسد.

آیات قرآن و رهنمودهای رسولان، در پی متذکر ساختن انسان است که اگر از این حجابها رها شود؛ می تواند در زمره کسانی قرار بگیرد که خداوند آن ها را در کتابش با نام » عباد الرحمن« ستوده است. این مقاله برآن است که انسان را با سه مسئله روبه رو کند: چه بوده، چه گشته، چه خواهد شد. سپس چگونگی ربوبیت الهی را تحت اسماء الهی برای آنان که تکبیر عبودیت را گفته اند بیان کرده، در نهایت به »عباد الرحمن« و ویژگیهای آنان و تأثیر آموزه های دینی در استکمال آنان، می پردازد.

-1 مقدمه

انسان ها و بالخصوص انسان عصر حاضر به شدت سرگرم دنیا وهواهای نفسانی شده اند. تمام عمر خود را که تنها سرمایه آن هاست به بطالت می گذرانند و توجهی به هدف خلقت خود ندارند. این در حالی است که اگر یک شعبده باز، یا یک پیشگو و یا یک مرتاض هندی را ببینند، از أعمال آن ها بسیار شگفت زده می شوند، که مگر یک انسان می تواند چنین کارهایی را انجام دهد. این به خاطر آن است که آن ها از استعدادهایی که خداوند بالقوه در درون آن ها قرار داده بی خبرند وهمین امر سبب می شود که به راحتی جذب فریبکاری های فرقه ها وعرفان های نوظهور شوند.

انسان برای اینکه از حجابهای غفلت بیرون بیاید، باید از عظمت وجودی خود آگاه شود و بداند که به این جا تعلق ندارد ومنزل او در نزد خداوند است و با پیمودن مسیر عبودیت به آن جا خواهد رسید. این مهم، با تأمل و تدبر در آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام که جوهره اصلی عرفان اسلامی می باشد، مشخص می شود. در جای جای این دو ثقل گرانبها، این تذکر داده شده که انسان دارای منزلت و قابلیت عظیمی است که ناشی از روح اوست، زیرا این روح مرتبه تنزل یافته روح الهی است.

انسانی که متوجه این قابلیت عظیم در وجود خود می شود، خود را ارزشمند تر از اینمی داند که عمر را به بطالت و لهو و لعب بگذراند. او پی به سرّ این آیه که » وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون « می برد و می داند که تنها با عبودیت می تواند به موطن اصلی خود برسد و عمر را سرمایه ای برای رسیدن به حضرت حق می داند، لذا با استفاده از رهنمود های الهی به جایی می رسد که موجب شگفتی تمام هستی شده و ملقب به لقب زیبای»عباد الرحمن«می شود.

انسان موجودی است که این قابلیت را دارد بتواند با تربیت صحیح، آیینه تمام نمای الهی باشد. خداوند دوست دارد زیبایی های خود را در وجود انسان ببیند و همچنین دوست دارد سایر مخلوقات نیز شاهد این زیبایی باشند؛ لذا این عشق و علاقه سبب نزول الطاف و فیوضات الهی می شود که طی فرآیندی به صورت تدریجی و مرحله به مرحله انسان را ربوبیت کرده و نقایص او را برطرف می کند و او را به سوی کمال حقیقی خود، که آرام گرفتن در جوار قدس حق است رهنمون می شود.

این مقاله بر آن است که: اولاً انسان را متوجه عظمت وجودی خود گرداند و او را متوجه کند که چگونه محجوب در حجابها شده و آن گوهر را به فراموشی سپرده است. ثانیاً از چگونگی الطاف ربوبی برای تربیت انسان سخن بگوید. ثالثاً انسان را متوجه گروهی که این راه را با سر بلندی پیموده اند و به لقاء الهی رسیده اند وعباد الرحمن نام دارند، گرداند و او را با ویژگیهای آنها آشنا کند و به او این نوید را بدهد که راه صعب العبور است اما محال نیست.

-2 شناخت مهجوریت انسان نسبت به اصل خویش

توجه به آیات خلافتٌ، امانتٍ، تعلیم اسماء به حضرت آدم علیه السلامَ، آیات »لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم »«ثمّ رددناه أسفل السافلین«ُ، انسان را به تفکر و تأمل پیرامون حقیقت خویش دعوت می کند، تا انسان پی به منزلت اصلی و سعه وجودی خود ببرد و به حجابهایی که گرداگرد او را فراگرفته و پر و بال او را بسته توجه کند، به فکر نجات خود وحرکت به سوی موطن اصلی خود بیفتد. در روایات زیادی نیز به شناخت گوهر انسانی تأکید شده، که تنها به ذکر معروفترین آن ها بسنده می کنم. پیامبر اکرم صلی االله علیه وآله و سلم فرمودند: » من عرف نفسه فقد عرف ربه» « هرکس خود را بشناسد، پروردگار خود را خواهد شناخت.«ٌ

تمامی این آیات و روایات این تذکر را به انسان می دهند که در غفلت به سر می برد و باید از خواب غفلت بیدار شود، خود را از حجابهایی که او را به سوی اسفل السافلین کشیده نجات دهد و بهترین انگیزه برای حرکت انسان، این است که بداند، چه قابلیت عظیمی دارد و می تواند در کجا و در جوار چه کسی منزل و مأوا داشته باشد.ٍ پس برای انسانی که آرزو دارد در زمره عباد الرحمن قرار بگیرد لازم است به سه مسئله اساسی توجه داشته باشد:

-3 حقیقت و منزلت اصلی انسان قبل از ورود به دنیا

حقیقت اصلی روح انسانی، همان است که مظهر و جلوه گاه اسماء و صفات حق است. نزدیکترین مخلوقات به خداوند متعال است. خداوند در آیه 72 سوره ص می فرماید: »فإذا سویته و نفخت فیه من روحی...«َ به کار بردن جمله » من روحی« در این آیه حکایت از این امر می کند که آنچه در بدن انسانی دمیده شده است، از روح خداست نه روح خدا. زیرا روح خدا با توجه به تجرد آن از ماده، تجزیه پذیر نیست.

لذا منظور از این آیه این است که آنچه بعد از نظام بخشیدن بدن از جانب خداوند در بدن مادی دمیده شده از روح خداست، نه عین روح خدا و نه جدای از آن. یعنی تنزل یافته ای از روح خداست، مرتبه نازله ای از آن جمال و کمال را دارد. لذا اقرب مخلوقات است به حق وآیینه ای است از اسماء و صفات حق . بنابراین در مقام شناخت اصل انسان، لازم است »روح خدا« که حقیقت اصلی روح انسان است شناخته شود.

-4 چگونگی تنزل روح ومحجوب شدن انسان در حجابها

تنزل یک موجود یا یک حقیقت از صورت اصلی، عبارت است از تجلی آن موجود و یا آن حقیقت در مرتبه یا مراتب نازله. بدین معنی که مرتبه اصلی و صورت اولیه آن به جای خود محفوظ است، و در عین آنکه همان حقیقت در مرتبه اصلی خود قرار دارد، در مرتبه پایین تر هم تجلی می کند و این صورت بعدی، جلوه ای از همان صورت اصلی است. این امکان وجود دارد که موجودی نه تنها در یک مرتبه نازله، بلکه، در مراتب نازله متعددی تجلی کند.

روح انسان در مقام تنزل خویش، منازل و مراحل متعددی را پشت سر می گذراند و در هر منزلی، محجوب به حجابهای نوری گشته و محدود و محدود تر می شود وچهره اصلی و اولیه آن که مظهرکامل اسماء و صفات است، در آن سوی حجابها می افتد. در مقام تنزل هرچه پایین تر می آید حجابها زیادتر شده ومحدودیت وجودی آن نیز زیادتر می شود و مظهریت آن برای اسماء و صفات الهی محدودتر می شود تا به آخرین منزل نزولی خود، که ظهور در بدن مادی است برسد. در این منزل علاوه بر حجابهای نورانی، حجاب دیگری که حجاب ظلمانی است، نیز او را فرا می گیرد وچنان محدودیت وجودی می یابد که از چهره اصلی آن خبری نمی ماند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید