بخشی از مقاله
چکیده
امروزه در ساخت مساجد، یکی از مهم ترین مشغله های ذهنی معماران ایرانی، تجلی قداست در عناصر و کالبد مساجد است، چراکه مساجد به عنوان مکان قدسی، به واسطه پیوند و مناسبتی که به امر قدسی می یابند، تشرف و تقدس پیدا می کنند. متأسفانه فضاهای مذهبی به خصوص مساجد، به عنوان جامعه ای که پرچمدار حرمت جهانی اسلام است، هیچ گونه نسبتی با قداست و الوهیت تمدنی که بر اساس فرهنگ اسلامی، وجدانی و حیاتی آن پی ریزی شده است به طوری که در هیچ عصری، به اندازه عصر کنونی، معماری مساجد چنین تحقیر نشده است.
در تحقیق حاضر ضمن بررسی مفهوم امر قدسی به عنوان امر لایتغیری که ماهیتی از اویی دارد، به چگونگی پدیدار شدن آن در معماری مکان مقدسی چون مسجد پرداخته شده است. مقاله حاضر به روش تحلیلی- توصیفی به بررسی موضوع پرداخته شده است که منابع گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای بوده است که در نتیجه تحقیق می توان به عوامل اساسی معماری قدسی : وحدت و تجلی یگانگی حضور خالقی یکتا در تاروپود و کالبدی فیزیکی مسجد، نظام طبیعت متکی بر اصول حاکم در طبیعت، اشکال هندسی نمادی از بعد باطنی اسلام و ابداع و نوآوری در ساختار فیزیکی ومعنایی مسجد اشاره کرد.
مقدمه
مکان های مقدس در گذشته ای بسیار نزدیک به ما سرشار از هنر و معنویتی بودند که فضای حاکم بر آنها، این امر را دو چندان می کرد. فضای مسجد در هر ابعاد و اندازه ای که باشد، در اصل فضای قدسی است که فضای عرفی بی حد و حصر و هاویه گون و نسبتاً مجهول، آن را در میان گرفته است. این فضاییرامونپ تحقیقاً هاویه گون است، چون به درستی شناخته نیست اما فضای قدسی، دارای حدودی مشخص و کاملاً ساختارمند است و به اصطلاح مرکزیت یافته، متمرکز است که متأسفانه معماران ایرانی، امروزه در ساخت مسجد بدون در نظر گرفتن ماهیت فضایی مسجد، فقط به افعال مادی و عملکردهایی که در آن مکان رخ می دهد توجه دارند، در حالی که مکان مقدس توجه ما را بر صور، اشیاء و اعمال موجود در خود متمرکز می کند و آنها را به صورتی عرضه می کند که شکل معنای دینی باشد. در واقع فضای مقدس به عنوان یک فضای معنی دار، گونه های متنوعی از مکان های بسیار متفاوت را در بر می گیرد .
درواقع معماران از آن جوهره ای که موجب تمایز مکان مقدس از سایر مکان ها می شود می گذرند و از مناسبت آن مکان با امر قدسی غافلند. هدف از این مقاله، شناخت مفهوم امر قدسی و چگونگی تجلی قداست در مسجد به عنوان مکان مقدس اسلامی می باشد که مقاله حاضر به روش تحلیلی - توصیفی به بررسی موضوع پرداخته شده است که منابع گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای بوده است.
.1 امر قدسی
انسان های بدوی در میان مخاطرات پیرامونی بخصوص نیروهای طبیعی بسیار آسیب پذیر بودند. ترس از مرگ واحساس شگفتی از حوادثی که برحسب تصادف ایجاد می گردید یا انسان قادر به درک علل آن نبود به همین دلیل انسان های اولیه بدون آن که ماهیت واقعی نیروهای اطراف خود را بشناسد2]،[کارهایی را صرفاً برای خشنودی یک یا چند نیروی نادیدنی انجام می داده و به جای آن از آنها چیزی طلب می کرده است[3]که این ریشه دیانت اولیه است؛ در نظر انسان های اولیه، موجودات زنده و دیگر چیزهایی که در اطراف وی وجود داشت، به خصوص طبیعت دارای روح بوده وبه عبارت دیگر خدایی در آنها نهفته پنداشته می شد.
درواقع امرلا یتغیری است که ماهیّت از اویی دارد و خصلت ازلی- ابدی آن مانع از این است که در ظرف زمان یا مکان خاصی تعریف پذیر باشد که این همان »امر قدسی« است، که معادل Sacred می باشد - همان - . »شایدمستقیم ترین را برای نزدیک شدن به معنای " امرقدسی"ارتباط دادن آن با موجود لایتغیّر وآن حقیقتی است که هم محرّ"ک" لایتحرک است و هم ماندگار - الباقی - است. آن حقی که لایتغیّر و قیوم است "قدس" است. "امرقدسی " - چنان که هست- سرچشمه سنّ"ت"است و آن چه سنّتی است از "امرقدسی" جدا ناپذیر است. کسی که هیچ معنایی از "امر قدسی" ندارد، نمی تواند دیدگاه سنتی را درک کند وانسان سنتی هرگز از معنای "امر قدسی " جدا شدنی نیست.
بااین اوصاف، امرقدسی را منحصر به زمان، مکان و موضوع خاصی نمی داند بلکه معتقد است هرآنچه در جهان وجود دارد از آنجا که جلوه ای از حضور خداوند است، امر قدسی استدر. مقابل این نگاه سنّت گرایانه، رویکردی تأویل گرا - هرمنوتیک - 1 وجود دارد که می توان »شلایر ماخر «2 را از پایه گذاران آن به شمار آورد. شلایر ماخر معتقد بودکه »آگاهی قدسی« به طور کلی نمی تواند واقعاً به تنهایی تحقق یابد بلکه آمیخته با عناصر عقلانی است.[4] همچنین دراولین مرحله از پدیدار شناسی هرمنوتیک دینی، بنا برقول اسمیت، چیزی مقدس خوانده می شود که به وجهی خاص توجه مارا جلب کند و مارا جذب کند
سید حیدرآملی نیز مدعی است اگر مشاهده چیزی حالتی خاشعانه وفروتنانه در ناظر ایجاد کند، نمایان گر این است که امر قدسی تجربه شده است واگر ایجاد نشود، معلوم می شود که ناظر توان درک آن را نداشته است بنابراین پدیدار نشدن قداست دریک شیء شاید به حالت درونی ناظر باز گردد. چنان که از گفته های سید حیدر آملی بر می آید، حقیقت فی نفسه قدس است ولی نه بدین جهت که او آن را مقدس می بیند و می داند؛ بلکه حتی اگر سید و امثال او نیز در عالم نظر نمی کردند، حقیقت مقدس و متعالی بود. کشف قداست به مشاهده کننده باز می گردد.
اتو نیز در کتاب خود مفهوم امر قدسی، آگاهی قدسی را مسئله ای تکاملی می داند که برای دستیابی به آن باید مراحلی راطی کرد» .[4] ممکن است "آگاهی قدسی" در نخستین مرحله تکاملش تنها با یکی از عناصر و ارکانش آغاز شود. مانند جنبه هیبت ناکی، اما اگر چنین امری به چیزی فراتر از خودش اشاره نکند و اگر تنها یک مرحله از تجربه ای کامل تر باشد که به تدریج به شکل آگاهی ظهور می کند. در آن صورت هیچ گونه امکانی برای تحوّل آن به احساس مثبت تسلیم دربرابر » امر قدسی« وجودنخواهد داشت.
« اتودر کتاب بعدی خود، فلسفه ودین در تفکرکانت و فریز به صورت پیچیده تری به آن می پردازد و با پیروی از دیدگاه جی. اف. فریز می گوید: »ما معرفتی بی واسطه از امر واقع - عالم وجود/ نفس الامر اشیاء - 1 داریم که خود را به صورت احساس حقیقت2نشان می دهد. این احساس می تواند به عنوان مفاهیم3به سطح آگاهی آورده شود. از نظر وی مفهوم، »تصوری است که می تواند بر واقعیتی خارجی اطلاق شود.« مقولات »عقل نظری«4 وقتی به طور موقت شکل گیرد، فقط بر ظواهراطلاق می شود اما وقتی مطابق با »اصل جامعیت «5 شکل گیرد، می تواند بر نفس واقعیت نیز اطلاق شود »مقوله ای که چنین شکل گرفته باشد یک مفهوم است وازآنجایی که این مفاهیم ذاتاً منفی هستند، ویژگی های خاصی مانند تعلق به زمان و یا مکان خاصی را از "واقعیت" سلب کرده و به آن خصلتی ازلی - ابدی ولامکانی می بخشند.
« درمورد ارتباط با»عقل عملی«،احساس حقیقت کاملاً نمی تواند مفهوم پردازی شود بلکه عقل عملی مفهوم واقعیت را به عنوان »حاکمیت هدف وغایت«، از اصل ارزش واعتبار شخصی به دست می آورد. این مفهوم نیز صورتی منفی دارد. داوری های منفی که از خلال اطلاق مفاهیم عقل نظری و عملی بر »واقعیت« به دست می آید باید با معرفت مثبت، که از خلال اطلاق مفاهیم عقل نظری وعملی بر»واقعیت« به دست می اید باید با معرفت مثبت،که از خلال احساس ها یا دریافت هایی که انتقال پذیرند امّا وضوح چندانی ندارند، تکمیل شود.
این احساس ها یا دریافت ها به نظر می رسدکه هم زمان به صورت احساس هایی باشد که درمعنایی متعارف وبه صورت دریافتی مستقیم از یک موجود عینی - در اینجا واقعیت - به وجود می آیند. اتو میان دو دسته از احساس ها تمایز قایل می شود : »احساس زیبایی « و »امر عالی « از یک سو و »احساس قدسی« از سوی دیگرامّا با وجود اینکه بحث وی در این باره تا حدودی مبهم است به نظر می رسد همه این احساس ها چه مستقیم و چه غیر مستقیم برای آشکار سازی »واقعیت« باشد.
او در کتاب آخر خود مفهوم امر قدسی تلاش می کند تا میان » احساس قدسی« - مذهبی - و احساس هایی که ممکن است با آنها آمیخته شده باشد - مانند احساس امر عالی - ، تمایز روشنی برقرار سازد. وی برای »احساس قدسی« دو جنبه اصولی قایل است: » وحشت دینی« و »جذابیت دینی» .«احساس های قدسی« معرفت بخش هستند و ریشه و منشأ تصور»امر قدسی« اند - امری که اصل جامعیت اصلی است مبتنی بر این معرفت عقلانی که موجودات،واقعی،ضروری،واحد وکامل اند.