بخشی از مقاله
چکیده
افزایش سریع تحولات جهانی و گذر از جامعه سنتی به جامعه اطلاعاتی، توجه به استراتژیهای جدید برای استفاده بهینه از فرصتها و ارزشهای جدید و بالا بردن سطوح عملکرد مالی، شرکتهای خدماتی را بیش از پیش ملزم به تحول نموده است و امروزه گرایش به کارآفرینی، یکی از استراتژیهای جدید در سازمان محسوب میشود. لذا هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین گرایش به کارآفرینی و عملکرد مالی می باشد.
برای انجام این پژوهش، نظر سنجی - پرسش نامه با آلفای - 92,8 از مدیران شرکت-های خدماتی شهرستان سنندج - n=158 - به عمل آمد. ، پس از جمعآوری اطلاعات به کمک پرسشنامه، برای آزمون فرضیات پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری و آزمون پیرسون؛ همچنین از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن دادهها استفاده شده است.
برای سنجش روایی پرسشنامه از روایی صوری و سازهای استفاده شده است. نتایج الگویابی معادلات ساختاری نشان میدهد که نوآوری به میزان 70 درصد و پیشگامی و ریسکپذیری به ترتیب با 59 درصد و 80 درصد با عملکرد مالی رابطه دارد. نتایج نشان می دهد که ریسکپذیری بیشترین رابطه را با عملکرد مالی دارد. همچنین نتایج نشان میدهد که به هر میزان واحدهای کسب و کار بیشتر به سوی مؤلفههای گرایش به کارآفرینی تمایل نشان دهند و به سوی آن حرکت کنند عملکرد مالی آنها بهبود مییابد.
مقدمه
در عصری که تغییرات در زمینههای گوناگون به سرعت اتفاق میافتد و لازمهی توسعهی اقتصادی شناسایی و خلق فرصتهای کارآفرینی است، جامعهای در امر کسب و کارها جلودار خواهد بود که بتوانند کارآفرینی را به سمت اقتصاد دانش محوری سوق دهد [27]، یعنی کارآفرینان با خلق دانش بدیع و تبدیل آن به نوآوری، زنجیرهی ارزشی خلق میکنند که به ثروتاندوزی و اشتغال نیروی انسانی منتهی میشود
گرایش به کارآفرینی در صورت نتیجه بخشی مطلوب، بهبود قابل توجهی در عملکرد مالی را نیز در افق میان مدت و بلند مدت صنعت مربوطه به ارمغان خواهد آورد. دستاوردهای کارآفرینی شرکتی با رویکرد عملیاتی با عملکرد مالی، اغلب از منظر میزان فروش یا درآمدها و همچنین سودآوری اندازهگیری میشود
تغییر مستمر سطح آگاهی و ذائقه مشتریان، سازمانهای امروزی را مکلف نموده خدمات و محصولات خود را در سطح مطلوب و با استانداردهای بهتر و بالایی ارائه نمایند
ساختار مالی به عنوان مهمترین پارامتر مؤثر بر ارزش گذاری شرکتها و برای جهتگیری آنان در بازارهای سرمایه مطرح گردیده است. محیط متحول و متغیر کنونی، درجهبندی شرکتها از لحاظ اعتباری نیز تا حدودی به ساختار مالی آنان منوط ساخته است. این امر برنامههای راهبردی آنان را به انتخاب منابع مؤثر بر هدف »افزایش فروش و سوددهی« نزدیک کرده است
ضرورت وجود استراتژی گرایش به کارآفرینی از سه نیاز اساسی یعنی افزایش رقبای جدید، حس بی اعتمادی به شیوههای مدیریت سنتی، و خرج بهترین نیروهای کاری و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل نشأت گرفته است
مبانی نظری کارآفرینی سازمانی
در قرن شانزدهم میلادی واژه فرانسوی کارآفرینی 1، اولین بار برای افرادی بکار برده شد که در مأموریتهای نظامی خود را به خطر میانداختند .بعدها این واژه به کسانی اطلاق شد که مخاطره یک فعالیت اقتصادی را میپذیرفتند و آنرا سازماندهی، تقبل و اداره میکردند
کارآفرینی، یک نوع کنش انسانی است که در عرصه کار و فعالیت اقتصادی، متبلور میشود. با وجود این، اقتصاددانان به این امر اذعان دارند که کارآفرینی، پدیدهای فرا اقتصادی است. بدان معنا که برخی از پدیدهها که تأثیر عمیقی بر اقتصاد دارند، در اساس، دارای ماهیت اقتصادی نیستند
کارآفرین فردی است که مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره، تقبل و تعهد میکند و در عین حال کسی است که یک فرصت را در مییابد و برای پیگیری آن فرصت، یک سازمان را راهاندازی میکند
تا دهه 1980 سه موج وسیع، موضوع کارآفرینی را جلو رانده است: موج اول؛ انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوههای سریع پولدار شدن میباشد این موج از اواسط دهه 1950 شروع میشود. موج دوم؛ این موج که شروع آن از دهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههای آموزش کارآفرینی در حوزههای مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزهها به سایر رشته ها نیز تسری یافته است. موج سوم؛ این موج شامل افزایش علاقهمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای خرد و کوچک، تشویق رشد شرکتهای خرد و کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوریهای صنعتی میشود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است
در قرن 17 تا اوایل قرن 20 کارآفرین، از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد متمایز میشود به طوری که کسی که سرمایه را تأمین میکند، با کسی که خطر میکند متفاوت است. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیریت کسب و کار نیز تفاوت گذاشته میشود. کسی که سود حاصل از سرمایه را تحصیل میکند با کسی که سود حاصل از توانمندیهای مدیریتی را دریافت میکند متفاوت است.
در دهه های میانی قرن بیستم، مفهوم نوآوری به یک جزء اصلی کارآفرینی تبدیل شد . از کارآفرین و کارآفرینی تعاریف مختلفی شده است، دانشمندان علوم اجتماعی، روانشناسی، اقتصادی و مدیریت هر یک تعاریف خاصی برای کارآفرینان دارند. اما آنچه در اکثر آنها میتوان مشاهده کرد این نکته است که کارآفرینان محور توسعه اقتصادی بوده و با تخریب روش کهن و ناکارآمد قبلی و جایگزینی آنها با شیوههای کارآمد و نوین به نظام اقتصادی، پویایی و حیات میبخشند. در جدول - - 1 تعاریف مختلفی از کارآفرینی آمده است.
جدول : 1 تعاریف مختلف کارآفرینی
تعریف کارآفرینی
در واحد کسب و کار و در سازمانها و در همه ظایف و کارها، چه کارهای کاملاً نوآورانه یا کاملاً ساده کارآفرینی میتواند دیده شود.
کارآفرینی همه فعالیتهای بشر را در بر میگیرد، از شعر گفتن تا رهبری جنگ. پس با تعریف آزادانه کارآفرینی، حتی لنین هم کارآفرین شناخته میشود.
کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فردی یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است.
کارآفرینی را منظری برای تغییر میداند که همیشه در جستجوی تغییر است، نسبت به آن از خود واکنش نشان میدهد و آن را فرصت و شانس میداند.
جانسون معتقد است که کارآفرینی یک مفهوم چند وجهی پیچیدهای است که امروزه توجه زیادی را به خود جلب کرده است و بیشتر صاحبنظران توافق دارند که کارآفرینی و کارآفرینان سهم بسزایی در توسعه اقتصادی دارند.
کارآفرینی نه تنها در واحد کسبوکار بلکه در سایر سازمانها و در همه وظایف کارها،و چه کارهای کاملاً نوآرانه یا کاملاً ساده میتواند دیده شود.
کارآفرین در پی ایجاد کسب وکار است. کارآفرین ریسکپذیر است.
کارآفرین محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه میکند یعنی کارآفرین باید نتیجهی کار خود را در بازار ببیند.
کارآفرین فردی است که جهت دستیابی به سود و رشد، شغلی را به وجود میآورد و مدیریت میکند. در این تعریف هر کسب و کاری که سود ایجاد کند کارآفرینی محسوب میشود
کارآفرین صرفنظر از زمینهای که در آن فعالیت میکنند دارای سه عنصر کلیدی است: اول بینش، دوم کسی که با مهارتهای رهبری میتواند بینش را به صورت عملیاتی درآورد و سوم ارادهای که چیزی را بنا کند، در آن رشد کند و پایدار بماند
دستیابی به آرمانهای توسعه پایدار در کشور که جایگاه شایستهای در اقتصاد جهانی برای اقتصاد کشور فراهم میکند و همینطور حل مشکلات فعلی جامعه و دولت فقط با اجرای راهبرد توسعه کارآفرینی امکان پذیر است .
کارآفرینی به عنوان موتور محرک توسعهی اقتصادی و اجتماعی نقش اساسی در فرآیند توسعهی جوامع دارد. کسب و کارهای کوچک بهترین مأمن برای فعالیتهای کارآفرینانه است
کسب و کارهایی که از میزان بالای گرایش به کارآفرینی بهره میبرند همواره در حال بررسی و نظارت بر محیط عملیاتی خود هستند تا بتوانند موقعیتهای جدیدی بدست آورند و بتوانند توان شرکتهایی را که علاقهمند هستند تا از اطلاعات مربوط به مشتریان و شرکتهای رقیب خود استفاده کنند، به گونهای مؤثر، محصولات و جایگاه خود را در بازار متمایز از دیگر شرکتها نمایند. علاوه بر بدست آوردن اطلاعات، شرکتهای کارآفرین نیاز دارند تا از این اطلاعات برای کمک به تصمیمگیریهای خود استفاده کنند
یکی از دیدگاههای مهم که فرآیند کارآفرینی را به استراتژی های سازمان پیوند میدهد، گرایش به کارآفرینی است
از نظر کوین و سلیوین 1991 - - ، گرایش به کارآفرینی، به آن وضعیت استراتژیک و قابلیت سازمانی اشاره دارد که بر نوآور بودن، ابتکار عمل داشتن و ریسکپذیری متمرکز است
گرایش به کارآفرینی همچنینی به عنوان یک فرآیند مهم سازمانی در نظر گرفته میشود که منجر به بقا و بهبود عملکرد کسب و کارها میشود
به عنوان یک عنصر از جهتگیری استراتژیک، گرایش به کارآفرینی نشان دهندهی نوع تصمیمگیری شرکتها و سبک خلاق در عمل است. از جمله شاخصهای اصلی گرایش به کارآفرینی، پیشگامی و سیاستهای مخاطرهپذیری، میتوانند به شرکتها در شناسایی و تصرف بر فرصتهای کسب و کار جدید و نیز در پیشبینی و کشف پتانسیل بازارها کمک کند .
عملکرد مالی
بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم همافزایی2 ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. دولتها و سازمانها و مؤسسات تلاش جلو برندهای را در این مورد اعمال میکنند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالشهای پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرای سیاستهای تدوینشده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد
عملکرد سازمانی بیانگر کارکرد مدیریت سازمانی میباشد و مفهوم با اهمیتی در مدیریت استراتژیک بوده به نحوی که در زمان بررسی و آزمون استراتژی، مورد استفاده قرار میگیرد
در محیطهای کاملاً رقابتی، ضروری است تا مدیران با استفاده از فرآیند مدیریت به هدایت صحیح امور در مسیر پیشرفت کار و در جهت اهداف و استراتژیهای مورد نظر سازمان به شیوهای آگاهانه بپردازند. موفقیت در اجرای این فرآیند، به سنجش و ارزی ابیهای پیوسته و بهبود مداوم عملکرد سازمانی و اجزای کاری آن بستگی دارد
امروزه تلاش میشود تا جهت ارزیابی عملکرد سازمان ها تنها بر زمینه خاص - نظیر زمینه مالی - تاکید نشود بلکه تمامی حیطههای عملکردی سازمان تحت پوشش قرار گیرد
هلاچمی - 1999 - 3 ارزیابی عملکرد کوششی است سیستماتیک برای دانستن این که خدمات دولتی تا چه حد جواب گوی نیازهای مردم بوده و توانایی دولت در برآورده نمودن آن چه اندازه است. هینگافت - 2000 - 4 ارزیابی عملکرد را فرایند سنجش و اندازه گیری عملکرد در دستگاه های اجرایی در چارچوب اصولی و مفاهیم علمی مدیریت برای تحقق اهداف و وظایف سازمانی و در قالب برنامه های اجرایی دانستهاند
دراندازه گیری عملکرد سازمانی، صاحب نظران تفاوت اساسی بین شاخص های عملکرد مالی قائل شده اند؛ با وجود اینکه دراغلب موارد افزایش ثروت سهامداران دنبال می کند دربرگیرنده شاخصها و معیارهایی است که برمبنای آن میتوان عملکرد مالی یک شرکت تجاری را اندازهگیری کرد درارزیابی عملکرد مالی یک شرکت، به دنبال یافتن راههایی برای اندازهگیری دستاوردهای مالی و اقتصادی تصمیمات پیشین مدیران آن شرکت هستیم که درطول زمان، منجربه شکل گیری سرمایهگذاریها، عملیات اجرایی و وضعیت مالی آن شرکت شده است.
اغلب مشکل است تا تنها با بررسی اجمالی صورت های مالی، بتوان تعیین نمود که یک سازمان تا چه حد درانجام امورخود موفق بوده است. بنابراین مدیران وتحلیلگران مالی در طی سالها به ایجاد و توسعه برخی تکنیکها، برای بررسی دقیقتر صورتهای مالی و تعیین عملکرد مؤسسه درگذشته، حال و از همه مهمتر آینده آن پرداختهاند. بر این اساس تلاش میگردد تا با تمرکز برشاخصهای کلیدی، امکان ارزیابی عملکرد گذشته و نیز تصویری از شرایط مورد انتظاراتی را برای تحلیلگر فراهم نماید.
هرنسبت یا شاخص سنجش عملکرد مالی تنها وقتی می تواند مفید باشد که درقالب دیدگاه معین و اهداف مشخص، مدنظرقرار گیرد. درچنین حالتی است که این شاخص می تواند به استانداردی برای مقایسه تبدیل شود. همچنین نسبتها، شاخصهای مطلق نیستند؛ بدین معنی که تحلیل آنها وقتی به نتایج معتبر منجر میشود که اولا در ترکیب با سایر شاخصهای مناسب به کارروند، ثانیا روندهای آن در طی چند دوره به منظور شناخت تغییرات درشرایط مالی و عملیاتی بررسی شده و درنهایت در برابر سایر کسبکارهای مشابه، مورد مقایسه قرارگیرند.[15] با توجه به مطالب فوق، مدل مفهومی پژوهش به شرح ذیل در شکل - 1 - ارائه گردیده است:
گرایش به کارآفرینی
هم بین بازار - یکی ازمهمترین شاخص های عملکرد بازار - وسودآوری - یکی ازمهمترین شاخص های عملکرد مالی - ارتباط معناداری وجود دارد، اما در برخی موارد نظیر شرایط نفوذ در بازار، این ارتباط لزوما مثبت ومعنادار نخواهد بود؛ بنابراین برخلاف بسیاری پژوهشگران که معمولا تفکیکی بین این دودسته شاخص قائل نمی شوند. درجریان ارزیابی عملکرد سازمانی یکی ازمهمترین اقداماتی که باید صورت گیرد تفکیک شاخص های مبتنی برعملکرد بازار از شاخص های عملکرد مالی است. د رنهایت بخشی از شاخصهای عملکرد سازمانی، شاخصهای مالی است که جهت اندازه گیری عملکرد مالی مورد استفاده قرارمی گیرد.
باتوجه به تعریف اثربخشی سازمانی وعملکرد سازمانی، وباتوجه به اهداف عملیاتی که درعملکرد مالی مورد توجه قرارمی گیرد، تعریف عملکرد مالی به صورت زیرخواهد بود: درجه یا میزانی که شرکت به هدف های مالی سهامداران درراستای افزایش ثروت آنان نائل می آید.
شکل:1 مدل مفهومی پژوهش
پیشینه پژوهش
اهم پژوهشهای انجام شده پیرامون موضوع پژوهش رامیتوان به شرح زیر بیان نمود:
• فراهانی و همکاران در سال - 1391 - در پژوهشی تحت عنوان بررسی تأثیر گرایش به کارآفرینی و اطلاعات بازاریابی بر عملکرد شرکتهای کوچک و متوسط استان مرکزی که تعداد نمونه 229 مدیر در استان مرکزی را با استفاده از متدولوژی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند و تمامی فرضیات مورد تأیید قرار گرفت. به این نتیجه دست یافتهاند که گرایش به کارآفرینی تأثیر مثبتی بر عملکرد دارد