بخشی از مقاله

چکیده
با کاوش در کهن الگوی شخصیت های اسطوره ای درمی یابیم که حماسه چگونه این شخصیتهای فرا انسانی را با خویشکاری های مشترک در روایات به تصویر می کشد، به طوری که در این پژوهش با بیان کهن الگوی اساطیری ضحاک و مطالعه مقایسه ای خویشکاری او در شاهنامه و گرشاسب نامه سعی شده است به روش تطبیقی- توصیفی و با هدف بکارگیری مبانی نظری خویشکاری ها و شکل ساختاری داستان از طریق الگوهای معتبر و یافتن اصول فراگیر در نظامهای معنادار به وظیفه ویژه ضحاک که سرکرده دیوان است و ساختار بدی و نماد اهریمنی و میرا می باشد و با مرگ او آفرینش به و پیراستگی نخستین خود باز می گردد، در چهار بخش بپردازد:

مقدمه، درآمدها: درآمدی بر نظریه ساختاری، درآمدی بر شاهنامه فردوسی و گرشاسب نامه، بحث و بررسی: در کهن الگوی ضحاک و خویشکاری او در شاهنامه و گرشاسب نامه و نتیجه گیری.« لازم است بدانیم که در هردو روایت بهره گیری از نظریه ساختاری نشان از خویشکاری خاص ضحاک به عنوان یک ضد قهرمان دارد که شخصیت اسطوره ای او را به تصویر می کشد و این امر برای فهم بهتر اساطیر و کاربرد دقیق تر صنایع ادبی برگرفته از اساطیر در متون و فنون ادبی و حماسی بسیار موثر میباشد.

.1 مقدمه

می دانیم که بهره گیری از نظریه های ادبی غیر بومی در خوانش و درک آثار فرهنگی بومی به عنوان راهکار جدید و نوآورانه و همچنین ایجاد تعامل بین فرهنگی و در نتیجه درک متقابل در پژوهش های ادبی میباشد. میان ادبیات تطبیقی و نظریه و نقدهای ادبی چه ساختاری چه روایت شناسی رابطه تنگاتنگ وجود دارد. بنابراین ادبیات تطبیقی که البته این پژوهش نیز بر پایه آن استوار شده است ناگزیز از تعامل با نظریه و نقد ادبی است . با وجود این، در ادبیات تطبیقی نوعی نگرانی به کاربست نظریه ها و رویکردهای غیر بومی در خوانش آثار ادبی فرهنگ های بومی وجود دارد، هرچند این نگرانی موجه به نظر می رسد ولی نباید به محروم کردن ادبیات تطبیقی از تعامل سازنده و آگاهانه بین فرهنگی با نظریه ادبی بیانجامد.

بنابراین برای بیان خویشکاری ضحاک در دو روایت چه شاهنامه فردوسی و چه گرشاسب نامه نیاز است با نظر به ساختاری پراپ که برای روایت های اساطیری نیز قابل کاربرد می باشد با رویکرد تحلیل قصه ها به دو بنی بودن اساطیر ایرانی اشاره نمود و اینکه همان طور که ایزدان و قهرمانان دارای خویشکاری و وظیفه ایزدی می باشند اهریمن و ضد قهرمانان نیز در روایات حماسی وظیفه و خویشکاری ویژه ای برای نابود نمودن مخلوقات اهورایی و قهرمانان دارند که ضحاک نمونه یکی از این ضد قهرمانان میباشد.

آریاییان از زمان های قدیم مظهر و نشانه امور نیک، روشنایی، باران و برکت را اهورا و همین طور فرمانروای تمام خوبی ها می دانستند و امور زشت و پلید را به اهریمن نسبت می دادند. یکی از مهمترین نیروهای اهریمنی »اهی «Ahi است که در فارسی مار یا اژدها نام دارد و در کوه زندگی می کند و نیروهای زیر دست اهریمن - دیوها - را به یاری خود می طلبد که نماد آن در اوستا به صورت منازعه فریدون - ثرهاته اونه - Traetaona با مار سه سر - Ajidahada - آمده است. فردوسی نیز این نام را با عنوان ضحاک و اژدها که دو مار - به جای مار سه سر - بر کتفش روییده بود و فریدون با او جنگید و وی را مغلوب کرده، معرفی نموده است.

بیان مسأله و پیشینه

با نگاه اجمالی به موضوع این پژوهش با عنوان تجلّی خویشکاری1 ضحاک در شاهنامه فردوسی و گرشاسب نامه، این سوال ها مطرح است که مدل ساختاری این پژوهش تطبیقی بر اساس کدام نظریه بنا شده است؟ کهن الگو ی ضحاک درآثار پهلوی و اسلامی چیست؟ خویشکاری ضحاک در منظومه های مذکور کدام است؟

با روش تطبیقی - توصیفی و با هدف بهکارگیری مدل های پیشنهادی ساختارگرایان بر روایت ضحاک در منظومه های حماسی مورد نظر و با مطالعه و بررسی در متون کهن و پهلوی و دیگر آثار تاریخی سعی شده است به ژرفای اسطوره ها نقبی زده تا شاید با بررسی ساختاری و ریشهای اساطیر بتوان، نه تنها با کهن الگوی شخصیتهای اساطیری آشنا شد بلکه با مقایسه خویشکاری شخصیت ها در این منظومه ها، رسالت خطیر آنان نیز در روایتهای داستانی آشکار گردد، و این که ادبیات چگونه با آرایه های ادبی - اسطوره، تلمیح، رمز، سمبل،آرکی تایپ، تشبیه و استعاره و... - توانسته است در طول زمان، تاریخ کهن روایی را ثبت نموده و با بخشیدن رنگ تقدس و یا اهریمنی به خویشکاری آنان، خلقت و آفرینش اساطیری را به شکلی جذاب و ماندنی و جادویی تا امروز حفظ نماید که این منظومه ها شاهکاری در این عرصه می باشند و پژوهشهای ژرف و ساختمند در آن میتواند منبع مطالعه برای پژوهشگران در رشتههای مربوط به آن باشد.

برای آگاهی و احاطه بیشتر به پیشینه پژوهش، علاوه بر کتاب های بسیار و پایان نامههای دانشجویی با محوریت خویشکاری شخصیتهای اسطوره ای و پهلوانی، مقالههایی نیز مورد مطالعه قرار گرفته است، که شامل: مقاله ای با عنوان »چهره و شخصیت زنان جنگاور در حماسه های ایرانی« از شهین سراج که به جایگاه و نقش زنان جنگاور، به ویژه بانوگشسب در حماسه های ملی اشاره می کند.

سعید حسام پور و عظیم جباره ناصرو نیز، در مقاله ای با نام »بانوگشسب در حماسه های ملی«، شخصیت و خویشکاری های بانوگشسب را در روایت های حماسی بررسی کرده اند

جلال الدین چاپاتی گرگیج در مقاله »تحلیل شخصیت کندرو، پیشکار ضحاک، بر مبنای شاهنامه فردوسی« بیان می نماید که فردوسی تنها کسی است که در متون ایرانی ویژگی های کهن هندوایرانی کندرو را در هیأت انسانی او مطرح کرده است، و مقالات بسیاری که ذکر آنها موجب اطاله کلام میگردد.

با بررسی آثار مذکور درمی یابیم که اکثر پژوهشهای مطالعه شده در این زمینه به صورت مجزا، خویشکاری قهرمانان یک شاهنامه یا منظومه را بررسی نموده و یا به طور جداگانه یک قهرمان یا فقط ضد قهرمانان آن را مورد پژوهش قرار داده است و با نگاهی محدود به یک قوم و یا حماسه آن را به پایان رسانده است، در صورتی که در این پژوهش افزون بر بیان کهن الگوی یک شخصیت اسطوره ای - ضحاک - نگاه همزمان و تطبیقی بین خویشکاری اهریمنی در دو منظوهه شاهنامه فردوسی و گرشاسب نامه، پرداخته است که با مجموعه ای از اطلاعات ساختمند و انسجام یافته و مدل های ساختارگرایانه در خصوص این شخصیت حماسی به توصیف قوانین کلی حاکم بر روایت ها رسیده است که البته با مطالعات انجام شده چنین پژوهشی تاکنون صورت نگرفته است.

درآمد -1-2 درآمدی بر کهن الگو و نظریه ساختاری

کهن الگو، یکی از مباحث عمده در نقد ادبی است که توسط کارل گوستاو یونگ مطرح شده است. »یونگ، ایده سرنمون را از »قدیس آگوستن« وام گرفته است، آنجا که از اندیشه های اصلی سخن می گوید؛ اندیشه هایی که به خودی خود پدید نیامده، بلکه در فهم الاهی مستتر است. این اندیشههای اصلی را میتوان به زبان ساده »آرکی تایپ« نامید.

آرکی تایپ، نمونه نخست یا الگویی است که از روی آن رونویسی می شود؛ ایدههای مجرّد است که نماینده نوعیترین و اساسیترین خصوصیات مشترک داستانها و اساطیر و رهیافتهای هنری است. کهن الگوی نیاکان گرا و جهانی، محصول ناخودآگاه جمعی و میراث نیاکان ماست.

یونگ معتقد است: »کهن الگوها، ماهیتی جهان شمول دارد و موجودیتشان از شکل گیری مغز و ذهن انسان در طول تاریخ ناشی شده است.

کهن الگو، صور نوعی، نمونه ازلی و تصویر مثالی، ترجمه های مختلف از واژه »آرکی تایپ - Archetype - « است که از مفاهیم کلیدی در روان شناسی یونگ به شمار می آید

جوزف کمبل اسطوره شناس امریکایی، معتقد است: که توالی اعمال قهرمانی از الگوی معینی تبعیت میکند که می-توان آن را از داستانهای سراسر جهان و دوره های گوناگون تاریخی استخراج کرد. حتی شاید بتوان گفت یک قهرمان اسطوره ای کهن الگویی دارد که زندگی او در سرزمین های گوناگون، توسط گروه کثیری از مردم نسخه برداری شده است

در بیان خویشکاری نیز لازم به ذکر است که ولادیمیر یاکف لویچ پراپ نخستین کتاب خود را با نام ریخت شناسی
قصه های عامیانه به چاپ رسانید و بعد ها یادآور شد که نام این کتاب ریخت شناسی قصه های پریان بوده است.

اندیشه اساسی در کتاب ریخت شناسی قصه های عامیانه آن است که کثرت بیش از اندازه جزئیات قصه های پریان روسی قابل تقلیل به یک طرح واحد است و عناصر این طرح تعدادشان سی و یک کارکرد میباشد و همیشه یکی هستند و با یک نظم خاصی از پی یکدیگر میآیند و تنها هفت شخصیت مختلف در این قصهها ظهور و بروز دارند

بنابراین با تحلیل قصههای اساطیری حماسههای ایرانی میتوان دریافت که عوامل بسیاری در تغییر و جابجایی توالی و نوع عملکرد خویشکاری های روایت های داستانی موثر است که ممکن است فقط خاص این اساطیر بوده و قابل تطبیق با الکوهای ساختاری دیگر اقوام نباشد.

البته خود پراپ نیز در سالهای بعد اعتراف مینماید که »دریافتم که کتاب، فاقد مهمترین عنصر یعنی مردم است، بلی مسئله تودهها و مسلک و مرام آنها و مبارزاتشان چنانکه بایسته است در کتاب مطرح نشده است

بهار نیز در این زمینه معتقد است: اساطیر دارای خویشکاری فردی و اجتماعی هستند و این خویشکاری دارای

کنش های متعدد و متفاوت مادی و معنوی است که معمولا:

-1 وجود جهان و انسان را توجیه میکند، در واقع بُعد فلسفی به هستی شناسی ابتدایی می بخشد؛

-2 سازمان ها و حکومت های اجتماعی را توجیه و تثبیت میکند؛

-3 آیین ها را که یگانگی فرد را با اجتماع و فرد و اجتماع را با طبیعت را بیان میکند توجیه مینماید؛

-4 آداب و رفتار اجتماعی و درون طبقه ای را تبیین و توجیه میکند؛

-5 آثار متعدد روانی و روان درمانی دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید