بخشی از مقاله
چکیده
سیر تحول شخصیت ها و روند آن از نکات بسیارمهم در فیلمنامه میباشد. و هر داستان شخصیتی را به همراه دارد که در آن تولد، زندگی و مرگ را میتوان دید.در روایت فریدون وضحاک هر دو مقابل هم هستند و فریدون با پشتیبانی کاوه و مردم ستمدیده و به تنگ آمده از بیدادگری ضحاک، درصدد انتقام خون پدرش - آبتین - بر میآید و چون از جانب یزدان مورد تایید است همه موانع را پشت سر میگذارد و با همراهی مردم که او را پدیده ای یزدانی و منجی بشریت و گسترانده عدالت میدانستند آنچنان رستاخیزی بپا میدارد که با یک جنبش مردمی کاخی را که دیوان و جادوان محافظ آن بودند مورد هجوم قرار می دهند و آن نیروهای اهریمنی را به خواری و زبونی دچار میسازند. دراین مقاله از شخصیت های بکار رفته در این حماسه جهت باز آفرینی در ساختاری انیمیشنی با جابجایی زمانی در روایت بهره برداری می گردد.
مقدمه
روایتگری، کنش، و ایضاح سه شیوه ی بدیل هم برای توضیح این هستند که دانسته ها چگونه می توانند بیان یا کسب شوند. از آن جا که این سه شیوه ممکن است برای توضیح یک کاراکتر یا یک شیء - یا موضوع - واحد به کار گرفته شوند، آن چه آن ها را از هم متمایز می سازد، عبارت است از پیش فرض های تغییر یابنده ای که بر بیننده، یا خواننده، به عنوان شرایطه ی کسب اطلاعات تحمیل شده اند. از این گذشته، شواهدی هست دال بر این که این تقسیم بندی سه گانه با ویژگی های عمومی زبان انسان مرتبط است.
البته فیلم ها بدون استفاده از روایت کلامی نیز می توانند ترتیب زمانی رویدادها را بر هم زنند و طرح های زمانی پیچیده ای خلق کنند، چنان که فلاش بک و فلاش فوروارد را نظریه پردازان ادبی از سینما به وام گرفته اند. از آن جا که برخی روابط زمانی را با استفاده از زبان کلامی دقیق تر و سهل تر می توان انتقال داد و انتقال آ ن ها با تصاویر »بی زمان« ممکن است اندکی دشوار باشد، افزودن روایت کلامی به فیلم، همچون روغنی است که حرکت فیلم را تسهیل می کند و توان فیلم را در دستکاری زمان افزایش می دهد.
یک طرح روایی به شکل بندی بنیادین رویدادها در درون یک الگوی روایی سمت و سو می دهد. با این حال، به موازات این که کانون پرسش، از »چه چیزی روی می دهد« منتقل می شود به این که »چگونه و کی«، به آن چه اتفاق افتاده است پی می بریم و طرح روایتگری عمیق تری پیدا خواهد شد که شرایط را برای کاربست طرح روایی فراهم می آورد و آن را سمت و سو می دهد. این شرایط ممکن است از یک لحظه به لحظه ی بعد تغییر کند.
- با این حال در یک فیلم ممکن است برای ایجاد تأثیرات تکان دهنده و پر دامنه، از عدم قطعیت های روایتگری و مرزهای نامشخص استفاده شود. - یک متن تحت هیچ اجباری برای به کار گرفتن یک سطح از روایتگری نیست، چه رسد به استفاده ی بهینه از آن. ساخت و پرداخت مقوله های دقیق برای روایتگری، معمولاً اهمیت کمتری دارد تا شناسایی روابط و درجه بندی های ذیر بط میان روایتگری ها. بیننده با پی گیری آزمون و جست وجوی شکل بندی های ممکن برای سطوح مختلف روایتگری، به مرزهای تغییر یابنده ی دریافت های حسی ای که متن می خواهد اعمال کند، حساس خواهد شد. در نهایت این وظیفه ی بیننده است که تشخیص دهد چه وقت تفاوت کافی برای ایجاد تفاوت در نقشی که او در درک متن باید ایفا کند، وجود دارد.تلاش گردیده تا در این پژوهش به قابلیت های جابجایی زمانی در ساختار انیمیشنی روایت به بند کردن ضحاک توسط فریدون در کوه دماوند در جهت انتقال معنا و مفهوم متن با رویکردی جدید بپردازیم.
روایت
روایتی که در یک فیلم عرضه می شود، ویژگی ها و عمق و گستردگی هایش بستگی به نوع راوی دارد که در حال تعریف این روایت است. به طور کلی کسی که قرار است داستان فیلمنامه را تعریف کند، ممکن است یا یکی از شخصیت های ماجرا باشد و یا جزو این شخصیت ها نباشد و به صورت ناشناس روایت را پیش ببرد. البته ممکن است گاه فیلمی از زوایای مختلف روایت شود و حتی بسته به نوع روایت راویان متعدد، یک ماجرا چندین بار از زوایای گوناگون تکرار شود.
روایت گری را چه گریز بنامیم و چه تعالی، حالت لذت بخشی از آگاهی است که با دیگر حالات تفاوت تام دارد. برخی آفرینندگان آثار هنری روایی را به سوی این سوق داده است که بکوشند خواننده را از درون الگوهای معمول روایت گری بیرون برانند و او را وادارند رویکردی پویاتر و آزادانه به متن داشته باشد.این اتفاق گاه کمک می کند تا متن با ساختاری دیگر در جهت ارتباط با مخاطبی که متن را از قبل می شناخته دست یابد.
انیمیشن
واژه انیمیشن مشتق شده است از واژه لاتین »انیما » - anima - یعنی »نفس زندگی.« هنر حرکت بخشیدن به اشیای بیجان را انیمیشن - Animation - گویند. اولین انیماتور در تاریخ این هنر "Pygmalion" از اسطوره های رومی و یونانی بود، مجسمه سازی که پیکر زنی را آنچنان هنرمندانه و باظرافت ساخت که خود عاشق آن شد و از »ونوس« الهه زیبایی - ستاره زهره - تمنا می کرد که به آن جان ببخشد.
نوعی حس جادوگرانه، مرموز، رازگونه و سرکشی با فیلم انیمیشن همراه و هم بسته است که آن را به نوعی تبدیل به وسیله ای بدوی نموده برای کشف اسرار ،احساسات پرقدرت و اعجاب انگیز دوره کودکی و یا احساساتی که به نوعی با داستان های ملی و افسانه های قومی و اجدادی در ارتباطند. بهتر است برای انیمیشن مورد نظرمان واژه »انیمیشن سینماتیک « را بکار ببریم . انیمیشن سینماتیک یعنی: ثبت فازهای مجزا و تک تک که به طوری به تصویر کشیده می شوند که توهم و خیال حرکت را در قالب اجسام بیجان در قوه باصره آدمی ایجاد می کند.. ترکیب انیمیشن با موسیقی، هنری است که در بعد زمان شکل می گیرد. وقتی که کلید »مکث« را فشار دهید، CD شما دیگر نمی خواند و موسیقی قطع می شود؛ در انیمیشن می بایست حرکتی در بعد زمان متوقف نشود چراکه برای حرکت بخشیدن، انیمیشن ساخته می شود و به همین دلیل زمان نقش به سزایی بازی می کند.
اسطوره
»اسطوره«، باور مقدس همگان در عصر جوامع ابتدایی است که در سادهترین سطوح خود انباشته از روایاتی مقدس درباره خدایان، موجوداتی فوق بشری و وقایع شگفت آور که در زمانهای آغازین، با کیفیاتی متفاوت با کیفیات زمان عادی ما رخ داده و به خلق جهان و اداره آن انجامیده است، یا در دورانهای دور دست آینده رخ خواهد داد میباشد. بدین گونه، زمان آغازین و زمان پسین، دو عصر اساطیری ویژهاند، ونیز رخدادهای پس از مرگ و سرنوشت انسان از آن پس میتواند در کنار این دو مبحث اساسی اساطیر قرار گیرد. زمان حال، یعنی زمانی میان زمانهای آغازین و پسین اعصار تاریخی زندگی بشر، معمولاً درمحدوده اسطوره قرار نمیگیرد، بلکه در پهنه حماسه وارد میشود.
اصطلاح شناسی اسطوره
بهار می گوید؛واژه اسطوره واژهای است برگرفته از زبان عربی »الاسطوره« و »الاسطیره« در زبان عرب و به معنای روایت و حدیثی است که اصلی ندارد. اما این واژه عربی خود وامواژهای است از اصل یونانی « historia»به معنای استفسار؛ تحقیق، اطلاع؛ یا شرح و تاریخ؛ واز دو جزء ترکیب یافته است:یکی واژه« history »به معنای دارو و دیگری پسوند. . . «ia » در زبان عربی، اساطیر جمع مکسر واژه اسطوره است.
در زبان پارسی نیز، این صورت جمع به کار میرود، اما از آن، اغلب، معنای مجموعه دستاورد یک قوم در این زمینه اعتقادی مستفاد میشود. مانند اساطیر یونانی. واژه myth در انگلیسی و فرانسه، و«myth » و « mythe »در آلمانی، از نظر محتوای معنایی برابر واژه اسطوره وحالت جمع آنها برابر اساطیر در زبان پارسی است؛ و اصطلاح mythology در هر سه زبان، برابر اساطیر، علم الاساطیر یا اسطوره شناسی در زبان ما است.واژه myth از اصل mythos به معنای سخن و افسانه گرفته شده است.