بخشی از مقاله
چکیده
وقتی از تأثیر دین در ادبیات سخن به میان می آید، بیشتر مفاهیم و عقایدی مور دنظر است که جنبهکلی و اسطور ه ای می یابد و در تمامی ادیان مقدس مشترک است؛ از ویژگیهای شاخص ادبیات ایرانی، این است که غنی از مضامین و مفاهیم مذهبی و عرفانی است. این مضامین، جزء جداییناپذیر ادبیات منظوم و منثور ماست و پیوندی گسترده با شعر فارسی دارد.
آنطور که بخش عظیمی از ادبیات منظوم ما را سرودههایی تشکیل میدهد که دربرگیرندهی مفاهیم و مضامین مذهبی و عرفانی میباشند. بسیاری از شعرای برجسته ایران ازجمله فردوسی، مولوی و دیگران و نیز نویسندگان مشهور در شعر و نثر خود، از مضامین و عناصر دینی، - اسلامی، مسیحیت و زردشتی - برای تبیین اندیشه خود سود جسته و خود را به یک فرقه خاص محدود ننمودهاند، البته در این راستا شاعرانی نیز وجود دارند که از عقاید و مذهب خود در شعر بهره بردهاند. در این مقاله، نمونههایی از تجلی و حضور مفاهیم دینی را دریکی از شاهکارهای نظم پارسی مثنوی معنوی مولانا که مبتنی بر دین و عرفان و سرشار از حکایتهای عرفانی است ارائه مینماییم.
-1 مقدمه
بررسی پیشنیه جایگاه دین در قلمرو شعر و ادبیات فارسی، پژوهشی گسترده را طلب میکند. با نگاهی گذرا به آثار بزرگان ادبیات و شعر، درمییابیم که بسیاری از اشارات، عبارات، تعبیرات و استدلالهای آنان به اقتباس یا الهام از کتاب مبین، سخنان پیامبر - ص - و یا احادیث ائمه - ع - است. مفاهیم دینی و بهویژه مفاهیم قرآن مجید در مراحل مختلف حیات فردی و اجتماعی مسلمانان تأثیر پنهان و آشکار، مستقیم و غیرمستقیم داشته است .
بعد از مقولههای پرستش، عبادت و خداباوری، مؤلفههایی همچون عدالت محوری، ظلمستیزی، دنیاگریزی، برابری و جز آن همواره موردنظر ادیبان بوده است. دین و ادبیات بیشک کهنترین انگار ه های فرهنگی یک ملت به شمار میآیند .دین، راه و روش و آیین زندگی کردن درراه حق را نشان میدهد، راهی که سعادت را تضمین میکند. در این میان هنر و ادبیات بهویژه شعر، مهمترین ابزارهایی بودهاند که دینداران و عرفا با آن به ترویج اندیشههای خود پرداختهاند آنگونه که دکتر علی شریعتی، هنر را جزئی از دین میداند و میگوید: »هنر یک مقوله دینی و یک حقیقت متعالی و مقدس است که نجاتبخش بشریت است و یک رسالت مافوق مادی و متعالی و صددرصد انسانی دارد
شاعران پارسی گوی دینباور، با این اعتقاد که شعرشان با بهره گرفتن از مضامین دینی و قرآنی از ژرفا و عمق بیشتر و اصالتی والا برخوردار خواهد شد، به دین توجه و گرایش نشان دادهاند .هیچ دیوان شعر پارسی را نمیتوان یافت که با توحید و ستایش ذات باریتعالی و نعت رسول اکرم - ص - و نیایش و سوزوگدازهای عارفانه شروع نشده باشد .اشعار توحیدی، نیایشی، عرفانی، حکمی و اخلاقی همه تحت تأثیر دین و آموزههای اعتقادی سروده شده و حتی لایههای زیرین اشعار عاشقانه ادب پارسی نیز پوشیده از تعابیر عارفانه و سیر و سلوک عرفانی است.
مضامین دینی و تأثیر آن در ادبیات پارسی را میتوان دارای سابقهای به قدمت شعر پارسی دانست و اوج آن را در قرون شش و هفت هجری مشاهده نمود .آنچه به شکل مکتوب در ادبیات ما ثبت و ضبط است و کارنامه شعر فارسی را دربرمی گیرد، آثاری است که از دوران رودکی به اینسو در ادبیات ما پا به عرصه وجود نهاده است. این اثرپذیری از اندیشههای دینی و معارف اسلامی بهتدریج در میان ادیبان و شاعران ما فزونی گرفت. سنایی قافلهسالار شعر دینی و عرفانی در ایران پس از اسلام است و بهعنوان مهمترین شاعر در این زمینه، تأثیری عمیق و ژرف بر آیندگان برجا گذاشت .اگرچه پیش از او اشعار اخلاقی به همراه پند و اندرز در شعر فارسی وجود داشته، اما بیگمان سنایی آغازگر و طلیعهدار گسترش اندیشههای ناب عرفانی و مضامین بلند دینی در ادبیات پارسی به شمار میآید.
مولانا نیز یکی شاعران بزرگ پارسی است که اشعارش، آمیختهای از عشق و عرفان است؛ و از اصطلاحات و مضامین دینی و عرفانی گوناگونی در سرودههایش بهره میگیرد. اصطلاحات و مضامینی چون: عشق، شوق دل، تجرید و رهایی از تعلّقات مادی، لطف، جنون، رضا، قرب بهحق، فنا، خلافت الهی، یقین، توحید، ایثار، کرامات و ... . بعضی از این مضامین بهصورت گسترده و بعضی دیگر بهصورت محدود مورد توجّه شاعران ازجمله مولانا بوده است.
این مقاله در پی آن است که مضامین دینی و عرفانی را از اشعار مولانا استخراج کند و نشان دهد چه مضامینی ازایندست در آن دیده میشود. به این منظور، از بین آثار مولانا، مثنوی معنوی را، واکاوی کرده و در این مقاله به بررسی و تحلیل مضامین دینی و عرفانی آن پرداخته است که بهصورت گسترده در این اثر، دیده میشود.
-2 قرآن و عرفان
از آن روزگاران دور که ایرانیان نخستین گامها در جهت بیان اندیشه و سرایش سخن به زبان پارسی را برداشتند دین و موضوعهای مرتبط با آن جایگاهی ویژه در ادب پارسی داشته است. البته منظوم ساختن کلام از سوی ایرانیان خوشقریحه شاید ریشه در عرق ملی و عشق به زبان مادری داشته باشد، اما این نکته بر دوستداران ادب پوشیده نیست که شعر پارسی در بنمایه و پیکر خود وامدار اندیشههای دینی و عرفانی است. آنچه روشن است، حضور تاریخی شاعران و عارفان نامآوری چون مولوی، حافظ، عطار، سنایی غزنوی و بسیاری دیگر که ذکر نام یکایک آنان خود مثنوی هفتاد من کاغذی را میطلبد بر درستی گفتار فوق گواه است.
سخنسرایان مسلمان ایرانزمین همانگونه که کمالالدین اسماعیل اصفهانی، شاعر سده هفتم هجری نیز اقرار داشته، بدان باور بودند که »رسنی محکم است قرآن/ خویشتن را بدان رسن دربند« و بدین روی در درازنای تاریخ هرگاه رو بهسوی گفتمانی دینی نهاده خود را ناگزیر از مراجعه به قرآن یافته اند.
مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف نامآور و از بزرگترین پارسی سرایان در گسترهای زمانی به وسعت تمام تاریخ، ازجمله شاعرانی است که در مجموعه آثار خویش و بهویژه در مثنوی معنوی به قرآن و آیات آن عنایتی ویژه دارد. به باور بیشتر کاوشگران عرصه ادب اشعار مولوی تا بدان پایه از مفاهیم، مضامین و آیههای قرآنی تأثیر پذیرفته است که میتوان آنها را تفسیری عارفانه بر قرآن برشمرد. گفتنی است، به تعبیر بهاءالدین خرمشاهی، قرآنپژوه نامدار معاصر، در مثنوی معنوی مولوی مستقیم یا غیرمستقیم به 4500 آیه از قرآن استناد شده است