بخشی از مقاله
چکیده
برنامه ریزی در حوزه منابع جنگلی کشور در وضعیت کنونی، در اختیار برنامه ریزی های ملی، منطقه ای و ناحیه ای است که این رویکرد صدمات زیادی را به عرصه های جنگلی و ناپایدار شدن موجودیت آنها وارد کرده است. توسعه نیافتگی در گستره های جنگلی کشور زاگرس به عنوان یکی از منابع گردشگری کشور، عامل اصلی تخریب جنگل و روند قهقرایی حاکم بر این منابع است. در این مطالعه لزوم به کارگیری فرایند آمایش منابع جنگلی در زاگرس در راستای مدیریت کلان منابع جنگلی این منطقه مورد تحلیل قرار گرفته است.
در این راستا وضعیت کنونی برنامه ریزی منابع جنگلی کشور، وضعیت مدیریت منابع جنگلی در زاگرس، نقش آمایش سرزمین در برنامه ریزی منابع جنگلی و در نهایت مفهوم آمایش جنگل بررسی شد. در واقع برای کنترل صدمات طرح های توسعه ای به منابع جنگلی لازم است رویکردی در برنامه ریزی اتخاذ شود که آسیب رسانی به این منابع را به حداقل رساند. با توجه به ماهیت کلان نگری برنامه ریزی آمایشی، که طرح های مختلف توسعه و همچنین حفاظت از محیط زیست را همزمان در خود در بر می گیرد.
انتخاب این شیوه راهکاری مناسب در فرایند برنامه ریزی کلان منابع جنگلی است. در آمایش جنگل، فرایند برنامه ریزی توسعه بر اساس ماهیت عملکردی و کارکردی اکوسیستم های جنگلی که خود منتج شده از ساختار و فرایند های زیستی این اکوسیستم ها است - تحلیل اکوسیستمی - و از طرفی دیگر بر اساس نوع ارتباط و همبستگی انسان و طبیعت - اکولوژی انسانی - صورت می پذیرد. با به کارگیری الگوی آمایش منابع جنگلی می توان به ارائه رویکردی پایدار در برنامه ریزی منابع جنگلی در زاگرس دست یافت.
کلمات کلیدی: برنامه ریزی جنگل، آمایش جنگل، آمایش سرزمین، جنگل های زاگرس.
مقدمه
بنابر گزارش منتشر شده از سوی سازمان جهانی خواربار و کشاورزی - FAO - طی یک دهه ، هر سال به طور متوسط 13میلیون هکتار جنگل تخریب شده است .فائو طی سالهای1980 تا 2000 تلاش کرد تا اهمیت نسبی فاکتورهایی را که بهطور مستقیم باعث جنگلزدایی میشوند، چه در سطح محلی و چه در سطح جهانی مشخص کند. این ارزیابیها نشان میدهد که گسترش دامنه دار کشاورزی و دامپروری، از مهمترین فاکتورهایی بوده که تخریب جنگلها را در سطح جهانی در پی داشته است.
متخصصان بر این باورند که 80 درصد از جنگلهای جهان تنها بهدلیل توسعه کشاورزی در معرض نابودی قرار گرفتهاند. همچنین برآوردها نشان میدهد که در آمریکای لاتین و مناطق گرمسیری قاره آسیا بیش از 70 درصد جنگلها بهدلیل جادهسازی و قطع الوار از دست رفتهاند . روند تخریب اراضی جنگلی در کشور ما نیز به شدت در حال انجام است. بنا بر گزارش های کمیته ملی توسعه پایدار سازمان حفاظت محیط زیست سالانه 63 هزار هکتار از وسعت جنگل های کشور کاسته می شود.
تغییر سیاست های برنامه ریزی نسبت به منابع طبیعی، یکی از کلیدی ترین راهکارهای جلوگیری از تشدید روند تخریب در گستره های طبیعی است . - Habert et al., 2010 - نهادهای بینالمللی به طور ویژه کشورهای در حال توسعه را به الگوهای توسعه پایدار و حفظ منابع طبیعی ترغیب کرده اند. در این راستا ترکیبی از نوآوری ها، سیاستهای برنامه ریزی و مدیریتی، طرحهای بهرهوری کارآمد و تغییر در الگوی مصرف را برای بهبود شرایط موجود پیشنهاد می کنند .
در این مطالعه با هدف بیان لزوم بکارگیری فرایند آمایش جنگل در برنامه ریزی منابع جنگلی به انجام رسید. در ابتدا وضعیت کنونی مدیریت منابع جنگلی کشور مورد تشریح قرار گرفت و در ادامه به وضعیت مدیریت منابع جنگلی زاگرس، نقش آمایش سرزمین در مدیریت منابع جنگلی و در نهایت مفهوم آمایش جنگل پرداخته شد.
وضعیت کنونی برنامه ریزی منابع جنگلی کشور
مدیریت منابع جنگلی کشور در شرایط فعلی اهداف حفاظتی، حمایتی، احیاء، توسعه و در نهایت بهره برداری از این منابع را دنبال می کند. در این نوع مدیریت، برنامه ریزی به معنای چه اقدامی در چه گستره ای به مشخص کردن عرصه های حمایتی، احیایی، توسعه و بهره برداری اشاره دارد، که به نوعی برنامه ریزی درونی، محدود شده و در خدمت مدیریت منابع جنگلی است. شکل 1 جایگاه برنامه ریزی و مدیریت منابع جنگلی نسبت به فرایند توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور را نشان می دهد. مطابق شکل یادشده، برنامه ریزی در حوزه منابع جنگلی در خدمت مدیریت آن و این دو در خدمت برنامه ریزی های ملی، منطقه ای و ناحیه ای است.
جایگاه برنامه ریزی منابع جنگلی در فرایند برنامه ریزی توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور
این نوع رویکرد و نگرش به مفهوم برنامه ریزی در گستره های جنگلی، صدمات زیادی به این عرصه ها و ناپایدار شدن موجودیت و استفاده از این منابع در کشور به دنبال داشته است. نگاه به عرصه ها و توانمندی های منابع جنگلی نیازمند یک رویکردکلان برنامه ریزی است که ماهیت مدیریت فعلی با اهداف مشخص شده را در خود کنترل کند. این نوع برنامه ریزی باید در مرحله اول در کنار سایر انواع برنامه ریزی کالبدی ملی، منطقه ای و ناحیه ای، جایگاه منابع جنگلی کشور را تثبیت و در مرحله دوم با بهره گیری از پتانسیل ها و فرصت های موجود در این عرصه ها، زمینه مدیریت اهداف این منابع را فراهم نماید.
در وضعیت کنونی که عرصه های جنگلی کشور در محوریت یک نوع برنامه ریزی کلان قرار ندارد، کاملا تحت تأثیر سایر برنامه ریزی ها قرار دارند که این موضوع به معنی کم اهمیت جلوه دادن این عرصه ها و به کارگیری آنها در فرایند توسعه در برنامه ریزی های ملی، منطقه ای و ناحیه ای است. این عامل باعث تغییر عمده پوشش های طبیعی جنگلی به کاربری های مختلف است. ریشه این تغییرات در برنامه ریزی های کالبدی است ، که نگاه آنها به منابع طبیعی به عنوان اراضی رها شده است، لذا از این فرصت برای توسعه منطقه ای استفاده می شود.استفاده ای که اغلب به ناپایداری توسعه منجر می شود.
بسیاری از طرح های توسعه ملی و منطقه ای در کشور باعث از بین رفتن سطح وسیعی از منابع طبیعی و توسعه آلودگی های زیست محیطی شده است که این روند همچنان ادامه دارد. از دلایل اصلی این بحران استفاده خارج از توان زمین و تغییرات پوشش طبیعی اراضی به کاربری های ناسازگار است. مورد اول بیشتر مرتبط به طرح های بهره برداری از منابع است که در آنها اصول پایداری رعایت نمی شود.