بخشی از مقاله
لزوم اهميت، حفظ و احياي جنگلها و منابع طبيعي
حفاظت، احياء و توسعه و بهرهبرداري از منابع طبيعي تجديدشونده بر اساس اصول علمي و رعايت نكات فني از مهمترين وظايفي است كه بر عهده سازمان جنگلها و مراتع و در استانها به اداره كل منابع طبيعي واگذار گرديده است. در حال حاضر جنگلها علاوه بر مسئوليتهاي زياد غذايي و صنعتي و غيره، نيازهاي جديد ناشي از تركم جمعيت را نيز بايد جوابگو باشد. نقش جنگلها در اين زمينه عبارت از تصفيه هوا و پذيرايي از افرادي ميباشد كه در جستجوي طبيعت هستند.
اصولاً پايداري جنگل و اماكن استمرار بهرهوري از آن مستلزم دخالتهاي علمي در آن است كه مبتني بر اصول و معيارهاي مشخص جنگلداري و جنگلشناسي صورت ميگيرد. اصولي كه براي آن شيوهها و روشهاي گوناگون مطرح ميگردد. علوم جنگلداري و جنگلشناسي در واقع علمي است كه ما را به بهرهبرداري اصولي و درست هدايت ميكند.
حالت فعلي جنگل نماينده اثرات چندين هزار ساله انسانها ميباشد. اين تاثيرات روز به روز بيشتر ميگردد و متناسب با تكامل تدريجي ابزار كاري كه دخالت انسان را آسانتر ميسازد، نقشهاي جنگل نيز متنوعتر ميشود. بنابراين در مقابل اين اثرات بايد قواعد و كنترلهاي ويژهاي را وضع كرد و از خسارت ناشي از آن نابساماني آنها جلوگيرب بعمل آورد.
جنگل مدرن علاوه بر اينكه اساس و پايه يك صنعت براي كشور ميباشد، پناهگاه شهرنشينها، محل ذخيره فون و فلور و تصفيهكننده هوا نيز به شمار ميرود. بنابراين بهرهبرداري از آن بايد به نحوي انجام گيرد كه كليه احتياجات جامعه را جوابگو باشد. ارتباط دادن اين نيازها مشكلات متعدد را دربر دارد، ولي در مبادرت به اين نيازها، اگر جامعه از كوشش و فعاليتهايي كه در برطرف نمودن احتياجات جنگل را جوابگو باشد، ارتباط دادن اين نيازها مشكلات متعددي را دربر دارد، ولي در مبادرت به اين نيازها، اگر جامعه از كوشش و فعاليتهاييي كه در برطرف نمودن احتياجات جنگل
ضرورت دارد، امتناع ورزد، در اين صورت نتيجه مطلوب يعني تكامل جنگل، متناسب با نيازهاي جامعه حاصل نخواهد شد (نويد، بيرنگ و همكاران، 1371).
در راستاي اين رسالت، اداره كل منابع طبيعي ميبايست در محل شناسايي عوامل تخريب كه شامل انسان، چراي بيرويه دام، آتش سوزيهاي عمدي و غيرعمدي و ... ميباشد و در مرحله دوم در جهت مهار اين عوامل با استفاده از حفاظت فني با اين ديدگاه كه كليه طرحهاي منابع طبيعي در داخل جنگل ديد حفاظتي دارد و حفاظت حقوقي (مالكيت) با اين ديدگاه كه اراضياي كه در اختيار دولت ميباشد، ماليكيت دو دولت را به تثبيت ميرساند و حفاظت فيزيكي با بكارگيري
از آنجايي كه سرمايه عظيمي است كه در بهرهبرداري از آن هدف بايد حفظ و نگهداري اين منبع سرشار نعمت باشد، بدين منظور امروزه براي بهرهبرداري صحيح اقدام به تهيه طرحهاي جنگلداري مينمايند. با همه مشكلات، طرحهاي جنگلداري اصليترين راه حفظ و توسعه و بهرهبرداري از جنگل هستند. طرح جنگلداري، طرحي است كه براي دستيابي به جنگل و بهرهبرداري از آن به روش صحيح و حفظ و احياي آن اجرا ميشود و در اين صورت است كه براي هميشه و به طور مستمر ميتوان از جنگل بهرهبرداري كرد.
اكولوژي جنگل
از جمله عوامل محيطي، علم اكلوژيكي است كه به مفهوم علمياست كه از انديشه درباره محيط طبيعي براي دانستن وابستگي موجودات به محيط و با يكديگر به وجود آمده است. اكولوژي از علوم زيستي متولد گرديد و اكثر مطالب آن از علوم جغرافياي گياهي و جغرافياي جانوري منشعب شده است. اكولوژي جنگل هم ابتدا از زمينشناسي، اقليمشناسي و خاكشناسي منشاء ميگيرد. همزمان با پيشرفتهاي سريع در علوم فيزيولوژي و ژنتيك، به نظر ميرسد كه اكولوژي در مجموعه علوم زيستي اهميت كمتري دارد. از طرفي امروز، كاملاً مشخص شده است كه آلودگيهاي زمين و آب و هوا از مسائل اكولوژيكي است. آدمي از آغاز تاريخ با ديدي علمي به علم اكولوژي توجه داشته است. بشر در روزگار نخستين براي ادامه حيات محتاج به داشتن آگاهيهايي درباره انرژي، گياهان و جانوران محيط اطراف خود بوده است. امروزه بيش از هر زمان ديگر ضرورت دارد كه آدمي براي بقاي خود از محيط آگاهي داشته باشد.
در اكولوژي جنگل سعي بر آن است تا مطالعه دقيقي از روابط موجودات زنده جنگل اعم از درختان و درختچهها تا كوچكترين موجودات زنده آن محيط چه به صورت فردي يا گروهي و ارتباط آنها با محيط اطراف مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد. با دقت در مطالب فوق درمييابيم كه اكولوژي به ويژه با زيستشناسي موجودات زنده و فرآيندهايي كه در محيط رخ ميدهد، ارتباط پيدا ميكند.
در اكولوژي جنگل اصطلاح جمعيت درختان كه معمولاً به گروهي از درختان اطلاق ميشود به معناي گروهي از درختان يك گونه بوده و اجتماع درختان به مفهوم كليه درختان منطقه جنگلي است. اجتماع درختان و گياهان و نيز اجتماع جانوران جنگل و محيط غيرزنده كه بر يكديگر تاثير دارند، يك نظام پيرامون شناختي (سيستم اكولوژيك) با اكوسيستم ناميده ميشود و در علم اكولوژي جنگل سعي بر آن است تا شناسايي دقيقي از اكوسيستم منطقه به عمل آيد (بلنديان، 1378).
فصل اول: كليات
1-1 مقدمه و هدف
بيشتر خاك ايران در روزگاران پيشين پوشيده از جنگلهاي انبوه و فراوان بوده، ولي امروزه در حدود كمتر از 9/1 مساحت كشور برجاي مانده است. مساحت تخمين جنگلهاي كشور در حدود 18 ميليون هكتار ميباشد كه بر اساس نقشهبرداريهاي صحيح و اساسي كه در شمال كشور انجام گرفته، حدود 3400000 هكتار از كل مساحت جنگلهاي كشور را اين منطقه به خود اختصاص داده است (صائني، 1341).
جنگلهاي كشور ايران بر اساس جنس و وضع آب و هوا و پراكندگي به پنج طبقه تقسيم شدهاند كه جنگلهاي شمال ايران از جمله آنها ميباشد. جنگلهاي شمال كه دامنه شمالي جبال البرز را پوشانيدهاند، انبوهترين و گرانبهاترين جنگلهاي ايران شمرده ميشوند (صائني، 1341).
جنگلهاي شمال از كوههاي ارسباران و آستارا شروع شده و به جنگلهاي خشك مشرق (تا كوهستان گليداغي در بجنورد) منتهي ميشود. اين جنگلها دامنه شمالي سلسله جبال البرز را ميپوشانند. آستارا كه مبداء جنگلهاي مرز محسوب ميشوند، داراي آب و هواي خيلي مرطوب و معتدل ميباشد، مقدار بارندگي در اين منطقه در سال به يك متر بالغ ميشود، در صورتي كه هرقدر به سوي خاوري منطقه نزديكتر ميشويم، ميزان بارندگي تقليل مييابد، چنانكه در گرگان و مازندران مقدار بارندگي ساليانه 700-600 ميليمتر ميباشد و سرانجام آب و هواي نقاطي كه دور از درياي شمال واقعند، از قبيل كوهستانهاي آذربايجان و نواحي شرقي گرگان داراي آب و هواي خشكتري است و به مناطق استپطي و كوهستاني شباهت دارد (مكي، 1367؛ صائني، 1341). جنگلهاي شمال (جامعههاي جنگلي ناحيه كوهستاني) معمولاً تحت تاثير عوامل اقليمي و خاكي از غرب به شرق و از ساحل دريا تا ارتفاعات فوقاني تغيير مينمايد و از جلگه تا 2500 و گاهاً تا 2700 متر ارتفاع از سطح دريا امتداد مييابد (ثابتي، 1346).
جنگلهاي استان گلستان بخشي از جنگلهاي شمال را تشكيل ميدهند كه داراي تنوع زيادي از لحاظ گونههاي درختي است كه مهمترين گونه آن بلوط بوده و گونه نمدار از گونههاي مهم بعد از بلوط ميباشد. اين ويژگي خاصه اين استان بوده، به نحوي كه تنها در اين استان تشكيل جامعه ممرز ـ نمدار ميدهد، در اين راستا جنگلهاي عليآباد كتول بالاترين درصد درختان نمدار را در سطح استان گلستان دارا ميباشد (مقدسي، 1380).
درخت نمدار، درختي متوسط تا بلندقامت و نسبتاً سريعالرشد است كه به صورت پراكنده و معمولاً در آشكوب غالب قرار دارد. اين درخت بومي جنگلهاي شمال ايران است و از آرسباران و آستارا تا گرگان و مينودشت و از جنگلهاي پست و جلگهاي درياي خزر تا ارتفاعات زياد بالا ميرود (1996، Tae؛ قهرمان، 1362؛ ثابتي، 1346).
در پستي بلنديهاي جامعه بلوط ـ شمشادستان (Querco – Buxetum) بخصوص در دامنه كوهها، نزديك ديگري پيدا ميكنند كه به نام نمدار ـ شمشادستان (Tilo – Buxetum) ناميده ميشود (مصدق، 1378) نمدار 85/2 درصد از حجم كل جنگلهاي شمال (گيلان 46/2، نوشهر 8/1، ساري 2 و گرگان 23/6 درصد) را تشكيل ميدهد، در حاليكه در حوزه 49 گونه نمدار 1 درصد تعداد و 31/2 درصد حجم كل جنگل را به خود اختصاص ميدهد (سازمان جنگلها و مراتع كشور، 1369) و به حضور آن در تيپهاي مختلف جنگل اشاره شده است (گرجي، 1379؛ ساداتي، 1381). نمدار داراي چوب سبكي بوده و وزن مخصوص آن بين 5/0 تا 65/0 گرم بر سانتيمتر مكعب ميباشد (پارساپژوه، 1367).
ميزان موجودي نمدار در جنگلهاي شمال حدود 4% كل موجودي ميباشد (يعقوبزاده، 1353). درصد كل گونههاي درختي در جنگلهاي استان گلستان مطابق جدول شماره 1 ميباشد.
جدول شماره 1، درصد تعداد گونههاي درختي در جنگلهاي استان گلستان (مقدسي، 1380)
گونه ممرز بلوط انجيلي راش افراپلت نمدار خرمندي توسكا افرا شيردار ون ساير گونهها
تعداد (%) 51/40 20 12/15 86/5 75/2 98/1 71/1 64/1 6/1 11/0 73/8
و ميانگين تعداد در هكتار نمدار در استان گلستان برابر 4/3 ميباشد (سازمان جنگلها و مراتع كشور، 1379).
نمدار از گونههاي صنعتي و بسيار باارزش جنگلهاي شمال ايران به شمار ميرود و با توجه به اهميت جنگل، بررسي نيازهاي رويشگاهي، مشخههاي كمي و كيفي گونههاي جنگلي از جمله نمدار كه به علت دارا بودن چوب صنعتي و سريعالرشد بودن به ويژه در جواني از اهميت خاص برخوردار است، بخش مهمي از مطالعات جنگلشناسي محسوب ميشود (عباسي، 1369) و در جنگلداري و احياء مناظر مخروبه و مورد تخريب قرار گرفته جنگلهاي شمال مورد استفاده قرار ميگيرد.
با توجه به پتانسيل كاربردي نمدار به ويژه از نظر جنبههاي دارويي و صنعتي (زرگري، 1368؛ نيلوفري، 1364)، به بررسي اكوفيزيولوژي اين گياه با درنظر گرفتن شرايط محيطي و آزمايشگاهي هدف عمده اجرايي است. با توجه توسعه زيستشناسي كاربردي و با توجه به كار اكوفيزيولوژيكي اندكي كه در ايران بر روي اين گياه انجام گرفته است، اهدافي كه در ذيل ذكر ميشود جزء اهداف عمده پژوهش ميباشند:
1. بررسي موقعيت انتشار و وضعيت دو واريته (زيرگونه) و گياهان همراه در دو رويشگاه جنگلي
2. شناسايي رويشگاههاي اين گياه و نياز رويشگاهي و شرايط رويش آن در تيپهاي درختي مختلف و مناطق مورد مطالعه كه اين نيازها شامل نيازهاي خاكي و اقليمي ميباشند.
4. بررسي رويشگاههاي مورد مطالعه از نظر كمي و كيفي و مقايسه اين رويشگاهها و معرفي بهترين رويشگاه و مناسبترين شرايط زيستي گياه نمدار.
5. بررسي وضعيت قرارگيري درختان نمدار در توده جنگلي و در آشكوبهاي مختلف.
6. بررسي وضعيت زادآوري نمدار در مناطق مورد مطالعه و دو رويشگاه جنگلي.
7. بررسي وضعيت مورفولوژيكي و آناتوميكي نمدار.
1-2 گياهشناسي نمدار
1-2-1 جايگاه نمدار در جدول سيستماتيك و تقسيمات گياهي به شرح زير ميباشد: (قهرمان، 1377)
سلسله kingdom گياهان Plants
شاخه Embranchment نهانزادان آوندي Pteridophytes
زيرشاخه Sub branchement دانه زادان Spermatophytes
رده Class نهاندانگان Angiospermopsides
بخش Division دو لپهايها Dicotyledones
زيربخش Sub division جداگلبرگان Dialypetales
راسته Order پنيرك Malvales
تيره يا خانواده Family نمدار Tiliaceae
جنس Genus نمدار Tilia
گونه Species نمدار Tilia platyphyllos
1-2-2 مشخصات تيره نمدار
اين تيره از راسته پنيرك (Malvales) داراي 50-41 جنس و حدود 400 گونه چوبي ميباشد كه 40-30 گونه مربوط به جنس نمدار است كه اكثر آنها در مناطق گرمسيري و مناطق معتدله نميكره شمالي و خارج از آن يافت ميشوند (Maurer and Tabel, 1995؛ قهرمان، 1372؛ Jones, 1968; Hunthey and Birks, 1983).
تمام اين گياهان به صورت درختاني با برگهاي منفرد، گوشواركدار، ساده و معمولاً خزان كنندهاند. اكثر گونههاي زيرفون را انواع گرمسيري آن تشكيل ميدهند كه مجموعاً در چهار طايفه قرار
ميگيرند. صفات اساسي و اصلي تيره زيرفون، به طور خلاصه عبارتند از: فقدان كاسه فرعي، پرآذين پرهاي كاسبرگها، دو خانه بودن بساك پرچمها كه گاهي دو خانه آن بر اثر انشعابات رابط از هم مجزا ميشوند و روي شاخه مجزا و متفاوت قرار ميگيرند. همچنين ممكن است تمام حالات واسطه، از پرچمهاي چند دستهاي (پليادلف) تا نافه ابديپلوستمون (كه در آن پرچمهاي چرخه بيروني نافه يا از بين ميروند و يا سترون هستند و به صورت ناپرچمي درميآيند) در آنها ديده شود (قهرمان، 1372؛ Gleason, 1952).
1-2-3 اختصاصات تشريحي تيره نمدار
از اختصاصات تشريحي مهم اين تيره، به ويژه در مقايسه با دو تيره راسته پنيرك، ميتوان فقدان مجاري ترشح كننده صمغ با جدا ضخيم، وجود فراوان سلولهاي تشريحي و كيسههاي ترشح كننده لعاب در پارانشيم پوست و مغز ساقه و دمبرگ و پهنك برگ را نام برد (قهرمان، 1372).
1-2-4 كليد شناسايي خانواده نمدار Tiliaceae در ايران (مبين، 1364)
عكس رنگي تهيه شده از فلور رنگي ايران دكتر قهرمان و عكسهاي گرفته شده از جنگل در صفحه بعد اسكن شود.
1-2-5 اختصاصات گياهشناسي جنس نمدار
الف ـ قهرمان (1362.1372): جنس تيليا درختاني نسبتاً بلند و از عناصر فراوان جنگلهاي شمال ايران هستند. اين جنس داراي يك زيرگونه درختي به نام زيرفون (تيليا پلاتيفيلا با زيرگونه كوكازيكا) است كه در جنگلهاي شمال ايران ميرويد و با گونههاي اروپايي خود (تيليا سيلوستريس و تيليا پلاتيفيلا) اندكي تفاوت دارد. مشخصات اين درخت بدين شرح ميباشد: نمدار درختي است بلند با ارتفاع 15 تا 35 متر، داراي دندانههاي بزرگ ارهاي، تخممرغي، در قاعده مقطع و مورب، نوكدار، در سطح پشتي كمرنگ، در كنار رگبرگها كركدار، گلها سفيد يا تقريباً زردفام، معطر، مجتمع در گرزنهاي با 3 تا 8 گل، واقع بر براكتههاي طويل (1-2×5-9 سانتيمتر) و غشايي، به رنگ سفيد و متمايل به زرد، پرچمها متعدد (40-30)، با ميلههاي طويلتر از جام، تخمدان تركينهپوش يا فاقد جام، ميوه گلابي شكل و پوشيده از كرك. موسم گلدهي در ارديبهشت ماه ميباشد. مناطق انتشارات شامل: جنگلهاي كدوم و رستمآباد و سفيدرود، در گيلان جنگلهاي كوهستاني بين كلاردشت و عباسآباد، بين تنكابن و چورته، آستارا، مينودشت، ارسباران، دره چالوس، دره تالار
بين عباسآباد و قائمشهر، پل زنگوله، كجور، جنگل گلستان بين گنبد و مينودشت ميباشد.
ب- ثابتي (1346.1373): نمودار را با نام علمي تيليا بگونيفوليا معرفي ميكند. نمودار درختي است بزرگ و به ارتفاع 20 متر ميرسد. داراي تاج كروي و گرد است.پوست تنه صاف و به رنگ خاكستري تيره و بر روي آن فرورفتگيهاي كوچكي مشابه جاي ساچمه ديده ميشود. گلهاي زرد و معط
ر آن در اواخر خردادماه شكفته ميشود. پايك اين گلها با برگههاي فرعي بلند باريك و كشيدهاي همراه ميباشد كه با رنگ سبز مغزپستهاي روشن خود كاملاً مشخص است. برگهاي قطبي شكل، كمي نامتقارن، دندانهدار و نوك تيز و غشايي است و به مصرف خوراك دام ميرسد و گلهاي آن مورد استفاده زنبور عسل قرار ميگيرد. اين درخت بومي جنگلهاي شمال ايران است و از ارسباران و آستارا تا مينودشت پراكنده است و از جنگلهاي جلگهاي درياي خزر تا ارتفاعات زياد بالا ميرود.
1-2-6 اسامي علمي ـ محلي و خارجي نمدار
اسامي محلي و بومي نمدار در جنگلهاي خزر از اين قرار است: نمدار، نرمدار (در نور، مازندران و گرگان)، گاو كهل (در رودسر، رامسر و شهسوار)، كپ، كف و كف (در رودسر، ديلمان و لاهيجان)، پالاد، پالاس (در منجيل)، كاه، كدر و كدار (در طوالش)، كيو (در آستارا)، خپر (در كلارآباد و كجور) (ثابتي، 1346).
اسامي خارجي نمدار با نام علمي Tilia Platyphyllos به صورت زير ميباشد: (زرگري، 1368؛ نيلوفري، 1364؛ ثابتي، 1346).
نامهاي انگليسي: Lime-tree, Linden, Teil tree, Basswood, Female – Lime, Large a Larges Feuilles
نام آمريكايي: Linden
نام ايتاليايي: Tiglio Femmina
نام بريتانيايي: Lime
نامهاي آلماني: Linde, Lindenbaum, Sommer Linde
نامهاي فرانسوي: Tilleul, Tillot, Tilleul de Hollande, T.a grandes feuilles, Tilleul a larges feuilles
نامهاي تركي: اخلامور، احلامور
نامهاي عربي: زيرفون، زيزفون
وجه تسميه نام Basswood معمولاً از پوست ليفي و محكم و يا فيبرهاي الياف داخلي نمدار گرفته شده است (Harra and White, 1979; Grohol, 2005).
1-2-7 گونههاي مختلف جنس Tilia در جهان:
تيره نمدار داراي 50-41 جنس و حدود 400 گونه چوبي ميباشد كه 40-30 گونه مربوط به جنس نمدار ميباشد و پيدايش آن نيز به دوره كرتاسه نسبت داده ميشود (رمضانپور كامي، 1376؛ Maurer and Tabel, 1995؛ قهرمان، 1372؛ Huntly and Birks, 1983).
از جمله گونههاي مهم جنس نمدار ميتوان به موارد زير اشاره كرد: (Krussmann, 1978)
Tilia american T. euchlora T. chinesis
T. cordata T. dasystyla T. prtiolaris
T. platyphyllos T. tomentosa T. argentea
T. japonica T. korean T. eueopea
1-3 انتشار جغرافيايي نمدار در جهان
محدوده پراكنش جهاني اين گياه در شمال شرقي و جنوب ايالات متحده تا مكزيك، جنوب آسيا تا مركز چين ژاپن ميباشد (Surber, 1951; Forest service, 1974; Polyakov et al., 1988; Maurer, 1995; Hynek, 1996).
همچنين در مناطق معتدله نيمكره شمالي و مناطق گرمسيري 45-40 گونه نمدار وجود دارد كه تنها 5-4 گونه آن شامل: T. dasystyla, T. cordata, T. platyphyllos, T. tomentosa در اروپا
يافت ميشود (Trepp, 1947; Tomialojc, 1991; Savill, 1992; Maurer, 1995).
در اروپا گونه T. cordata بومي بخشهاي شمالي دور انگستان، شمال اسپانيا تا نروژ و به طرف شرق تا اورال ميباشد. همچنين اين گونه در پرتقال، ايرلند، بلژيك، ايتاليا، يونان و بسياري از مناطق ديگر يافت ميشود. T. platyphyllos در شمال اروپا كمياب است، اما در مناطق كوهستاني مركز و شرق اروپا معمولاً به تعداد بيشتري وجود دارد. كلاً T. platyphyllos در بخشهاي جنوبي پر
اكنش T. cordata از مكاني در جنوب سوئد تا مركز اسپانيا، شمال يونان و جنوب ايتاليا به سمت شرق تا لهستان و شرق اكراين پراكنده ميباشد (Bialobok, 1991; Pigott, 1991; Baumanis et al., 1996; Blada, 1998; Prakazin et al.,1998; Wicksell and Christensen, 1998; Andonoski, 1974; Pigott and Huntley, 1981; Pigott, ----; Schmidt et al., 1986; Chalupa, 1990; Endtman, 1990, Pochberger, 1967; Pigott, 1969)