بخشی از مقاله
چکیده
پیوند برون گروهی در برابر پیوند درون گروهی داراي ویژگیهاي خاصی است. هر کدام از زنان و مردانی که در شاهنامه پیوند برون گروهی داشتهاند داراي شخصیتی مستقل و تأثیرگذار بر جامعه خود هستند. مرد براي این پیوند باید آزمونهاي قدرت یا خرد را با توانمندي و جدیت پشت سر بگذارد. مرد ایرانی به دلایل گوناگون به سرزمین زن سفر میکند و هر کدام از آن دو اهدافی را از این پیوند دنبال میکنند. مخالفت خانوادهها مشکلاتی براي پیوند به وجود میآورد. افرادي بین زن و مرد پیغامگزاري میکنند و صلهاي را در برابر کارشان دریافت میکنند. فرزندانی که نتیجه این پیوندها هستند بیشتر سرنوشت شوم مرگ را در طالع خود دارند و گاهی این خود داماد است که زندگیاش را از دست میدهد.
مقدمه
پیوند در شاهنامه موضوع قابل تأمل و مهمی است که به برخی دیگر از اتفاقات شاهنامه جهت میدهد و یا سبب به وجود آمدن اتفاقات تازهاي در جریان زندگی قهرمانان شاهنامه میشود. برخی پیوندها به صورت درون گروهی اتفاق میافتد یعنی؛ شخصی همسر خود را از میان قوم خود برمیگزیند. اما بحثی که این مقاله به آن پرداخته، پیوندهاي برون گروهی شاهنامه است. »رسم و قاعدهاي را که بر اساس آن فرد به عنوان عضو گروه مجبور است همسر خود را از گروه دیگري انتخاب کند برون همسري گویند« - روح ا... امینی،. - 794:1374 البته کلمه مجبور جاي درنگ دارد، چرا که همیشه اجبار در کار نیست و گاهی خواسته خود شخص است.
اما اینکه قهرمانان ایرانی شاهنامه چگونه با زنان غیر ایرانی دیدار میکنند و عشق بین آنها به وجود میآید و چطور خواهان وصلت با یکدیگر میشوند و چه موانعی بر سر راهشان ایجاد میشود و آنها با این موانع به چه شیوههایی برخورد میکنند؛ از موضوعاتی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. بخشی از این موضوعات در ضمن بحثها و مقالاتی که دربارة زنان شاهنامه یا پیوندهاي حماسی نگاشته شده، آمده است.
آقاي دکتر جلالالدین کزازي در مقالهاي با نام »پیمان پیوند در شاهنامه - 1379 - « به این موضوع پرداختهاند. البته بررسی ایشان بیشتر از دید مردم شناسی میباشد. دکتر سجاد آیدنلو بخشی از مقاله »چند بن مایه و آیین مهم پیوند در ادب حماسی - 1387 - « با عنوان همسري برون مرز را به این موضوع اختصاص دادهاند. اما این جستار، تحلیلی مستقل از پیوندهاي برون گروهی و عناصر سازندهي آن است. در این مقاله؛ ابتدا داستان پیوندهاي برون گروهی در شاهنامه و کتابهایی که پیرامون این داستان نوشته شده است مورد بررسی قرار گرفته و سپس عنصرهاي مشترك بین داستانها مشخص شده و هر یک مورد تحلیل قرار گرفته و به برخی کتابهاي مربوط به آیینهاي پیوند ایرانی پرداخته شده است.
مروري بر پیوندهاي باستانی و اسطورهاي
پیوند و زناشوئی از ابتداي خلقت آدمی در میان اقوام مختلف به شیوههاي گوناگون در اسطورهها و افسانهها و داستانهاي تاریخی مطرح بوده و بشر براي حفظ و بقاي نسل، یا رسیدن به عشق، و یا اطاعت از تصمیم بزرگترانشان و گاهی براي هوسرانی و شهوت و یا عواملی دیگر با این موضوع درگیر بوده و هست. »در جامعه ایرانی پیش از اسلام پیوند رسم و طریقه خدایی است. بدین گونه براي فرد ایرانی به همان عنوانی که تقرب به اهورامزدا تکلیف واجب شناخته میشود، قداستی لازم و واجب است. در مورد مردم عادي باید گفت که عزوبت امري مجاز نیست، زیرا که آیین زرتشت عزبها را از آغوش خود میراند. در دورة اوستایی براي آنکه بتوان شهروند شد، قبل از هر چیز باید زن گرفت و اجاق خانوادگی بنیان نهاد وگرنه زندگی عمومی ممکن نبود.«
این بحث در اسطورهها جذابیت خاص خود را داراست. اثر ملی ما شاهنامه در فهم این مورد کمک شایانی به ما میکند؛ اما آنچه مورد توجه ما در این مقاله میباشد، این است که، مردان ایرانی با زنان غیر ایرانی وصلت میکردند. مردان بزرگی که پادشاه ایران و پادشاه زاده و یا پهلوان بزرگی بودند. البته چون کارهاي خارقالعادة این افراد و ویژه بودن خصوصیاتشان متفاوت با مردم عادي بود میتوان پذیرفت که پیوندهاي ویژهاي نیز داشته باشند. پیوندهاي آنها نیز در مجموعه حوادث شاهنامه جاي مخصوص خود را دارد.
لازم است به مطلب قابل توجهی نیز اشاره کنیم؛ در زمان اردشیر ساسانی جامعه به چهار طبقه اجتماعی تقسیم شده بود و هر کس از این طبقات باید با همطبقه خودش وصلت میکرد. این چهار طبقه عبارت بودند از: مذهبیها، سربازان - سواره نظام و پیاده نظام - ، اهل قلم، محنه یا همان اهل بازار و سوداگران و چوپانان و... و جوان باید نامزدش را در خانوادة هم پیشه و هم حرفه خود بجوید. - همان: - 47 پیوندهائی که در شاهنامه اتفاق میافتد از این قاعده پیروي میکند به عنوان نمونه کسی از شاهزاده بودن گشتاسب آگاه نیست اما کتایون او را برمیگزیند و بعد از آن گشتاسب در ایران به جاي پدر بر تخت پادشاهی مینشیند.
در پیوندهاي برون گروهی همیشه مردانی از ایران با زنان بیرونی پیوند کردهاند و این اتفاق نیفتاده که زن ایرانی به همسري مرد غیر ایرانی درآید. چنانکه در ماجراي سهراب و گرد آفرید میبینیم عشق سهراب سبب فریفته شدنش میشود، گرد آفرید بعد از رهائی از سهراب و پناه بردن به دژ، رو به او کرده میگوید هرگز ترکان - انیرانیان - از ایرانیان جفت نخواهند یافت. در این مورد دید باور شناسی باستانی که دکتر کزازي مطرح میکند مورد توجه قرار میگیرد که بحث نرینگی و مادینگی است. »نرینگی با کار آیی و اثرگذاري در پیوند است و مادینگی با کار پذیري و اثرستانی. آسمان نرینه است و زمین مادینه. با مادینگی آفرینش فرو میافتد.
از آنجایی که ایران سرزمین روشنائی و توران سرزمین تیرگی است، پیوند مردان ایرانی بیشتر با این سرزمین صورت میگیرد. و البته نتیجه پیوندها فاجعهبار است.« - کزازي، - 197:1379 شخصیت اصلی و قهرمان داستان یعنی مرد ایرانی همان طور که اشاره شد از طبقات بالاي جامعه میباشد، به دلایل گوناگون راهی سرزمین بیگانه و یا مرز آن کشور میشود. عواملی مانند : شکار - رستم، گیو و طوس - ، جنگ - سیاوش، کاووس - ، دعوت - دعوت شاه بابل از زال - و رنجش از پدر - گشتاسب، سیاوش - . در این سفرها حیوانات نقش گوناگونی دارند مانند رخش یا به طور کلی اسبها که از اهمیت بالائی برخوردار بودند. اژدها، گراز، گور - که همیشه براي شکار بوده - و مهمترین آنها سیمرغ در ماجراي زال که حتی در مراحل بعدي زندگی زال نیز نقشآفرینی میکند.
طبیعت عهده دار نقشی پنهان اما تأثیرگذار است. بزرگ شدن زال در کوه البرز، رسیدن پهلوانان به مرز که معمولاً رود بوده یا جشن گاه. همیشه براي رسیدن این افراد به یکدیگر کسانی آشکارا یا نهفته تلاش میکنند و از دو طرف و یا از یکی از آنها گوهر و یاقوت میستانند و پیغام میبرند یا میآورند و آنها که دلالههاي مخفی هستند نزد مرد ایرانی از دختر و زیباییهایش سخن میرانند و مرد را به نوعی به سمت دختر میبرند. زنان آزادانه عشق خود را به مرد ایرانی ابراز میکنند و او نیز این عشق را پذیرا میشود.
گاهی پدر پسر - سام - مخالف است و بیشتر مواقع پدر دختر مخالفت میکند ولی بعد از مدتی کشمکش و آزمودن داماد و دیدن طالع او به پیوند رضایت میدهد. هر چند این رضایت گاهی قلبی نیست، مانند پدر افراسیاب که بعدها براي داماد مشکلاتی پیش میآورد و یا حتی منجر به مرگ داماد میشود. پیوند به دلایل متعددي شکل میگیرد؛ براي برقراري صلح و آشتی، یا اینکه داماد قصد به قدرت رسیدن داشته باشد. یا دلیل پیوند عشق بین دختر و پسر است مانند عشق زال و رودابه و همچنین عشق بیژن و منیژه. گاهی هوس باعث پیوند میشود مثل پیوند کاووس با مادر سیاوش و یا برخی پیوندهاي بهرام گور. فرزندانی که از این پیوندها متولد میشوند سرنوشت خوشایندي ندارند مرگ به گونههاي مختلف به سراغ آنها میآید.
سهراب به دست پدر میمیرد، سیاوش به دست پدر زنش کشته میشود و پسرش فرود به دست ایرانیان، رستم با حیله شغاد میمیرد و اسفندیار در جنگ با رستم اسیر دست مرگ میشود. فقط کیخسرو در این میان به پادشاهی میرسد. گاهی نیز خود داماد به کام مرگ کشیده میشود. پسر فریدون را نوة ایرج میکشد و سیاوش نیز در توران کشته میشود. اکنون هر کدام از این موضوعات به صورت جداگانه در این ماجراها مورد بررسی قرار میگیرد.
-1 بررسی شخصیت زن و مرد - عروس و داماد -
شخصیت قهرمان مرد، از آنجایی که او، یکی از افراد مهم مملکت میباشد پیوند او براي اطرافیان وي و سرنوشت کشورش مهم است. در بیشتر این ماجراها چنانکه آبادي باویل نیز اشاره کرده »پسران در کار زناشوئی و برگزیدن همسر آزادي داشتهاند و پدران تنها آنها را راهنمایی میکردند.« - آبادي باویل، - 301:1350 اما شخصیتها؛ پسران فریدون شاهزادههائی هستند که پدر تصمیم گرفته آنها را به پیوند دختران سرو درآورد.
این پسران ارنواز و شهرناز هستند ولی تا زمانی که پدر تصمیم به پیوند آنها نگرفته حرفی از آنها در میان نیست حتی گزاردن نام ایشان بعد از پیوند و آزمون صورت میگیرد. شخصیت زال؛ داستان عشقی وي و رودابه از معدود داستانهاي عشقی شاهنامه است و نکات زیادي در بر دارد. زال زر به گناه سپید مویی خود، دور از خانه و نزد سیمرغ پرورش مییابد. او پهلوان زاده است فرزند سام نریمان، اما پدر او را از خود رانده است. اگرچه که روزي پدر پی به اشتباه خود میبرد.
زمانی زال در زابلستان فرصتی مییابد و از صاحبان علم، علم و دانش فرا میگیرد و چنانکه میبینیم در پاسخ دادن به سئوالات موبدان منوچهر توانمند است. در عشق خود پایدار است و تا زمانی که به مطلوب دست نیابد از خواسته خود در برابر پدر و شاه ایران و پدر رودابه کوتاه نمیآید. کیکاووس پادشاهی است که اعمال نابخردانه او بیش از هر شخصیت دیگر در شاهنامه نمایان است. هوس رفتن به مازندران و گرفتار شدنش که رستم او را نجات داد، پرواز به آسمان همراه عقابها همه نشان از بی خردي او دارد. اما بزرگترین فاجعه شاهنامه؛ یعنی مرگ سیاوش در زمان پادشاهی او رخ میدهد.
او در شاهنامه دو پیوند برون گروهی با ایرانی دارد یکی مادر سیاوش و دیگري دختر شاه هاماوران یعنی سودابه. توجه نکردن به حرف سودابه و شرکت در میهمانی پدر زنش گرفتاري دیگري است که او براي خود پیش میآورد و رستم او را نجات میدهد. اما عشق پایدار او را نسبت به سودابه میتوان دید حتی زمانی که قصد کشتن او را دارد و سیاوش مانع میشود. رستم پهلوان بزرگ اسطورهاي ایران در شاهنامه، پهلوانی که فردوسی نخواسته هیچ همال دیگري براي او در شاهنامه باشد.
وفادار به پادشاهان است مگر در مورد گشتاسب که نسبت به او بیتوجه است و فریادرس ایرانیان در هر جنگ و دشواري. پدر و پدر بزرگش و نیز جدش از پهلوانان بنام ایران زمین هستند و همیشه ترازوي نیکی در برابر بدي به سمت آنها سنگین است. رستم در تمام جنگها پیروز میدان است، حتی اگر شده با کمک زال و سیمرغ. شهرت او عالم گیر است و براي چون تهمینهاي چه بالاتر از وصال با چنین مردي. دلیري رستم در شکار - رفتن به مرز توران - ارمغان وصال تهمینه است.