بخشی از مقاله

چکیده

توانمندسازی به عنوان اصطلاحی جدید در ادبیات جنسیت و توسعه که به تقسیم قدرت و مسئولیت بین زنان و مردان در خانه ، محل کار و در سطوح وسیعتر ملی و بینالمللی اشاره دارد از سال 1995 به عنوان راهکاری مؤثر در مشارکت ساکنین سکونتگاههای غیررسمی در بهسازی محیط زیستشان مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت هر کشوری را به خود اختصاص میدهند و همچنین به سبب تغییرات حاصل از افزایش شهرنشینی و رشد پدیده سکونتگاههای غیررسمی مشارکت آنان در بهسازی اینگونه سکونتگاهها دارای اهمیتی ویژه میباشد.

در پژوهش حاضر با استفاده از تحلیل و تفسیر موضوعی و متونی، تأثیرات نظریه توانمندسازی زنان بر بهسازی فضاهای شهری با تأکید بر سکونتگاههای غیررسمی مورد بررسی قرار گرفته و به بیان نقش این نظام فکری بر بهبود و بهسازی محیط زیست اینگونه محلات شهری پرداخته شده است . این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر اسناد مکتوب انجام گرفته است .

بررسیهای انجام شده حاکی از آن است که جلب مشارکت زنان ارتباط تنگاتنگی با افزایش سطح برخورداری از آموزش و بهداشت و ارتقای فرهنگی آنها دارد . یافتن اعتماد به نفس و جلب همین اعتماد از سوی جامعه به زنان تا بتوانند بخشی از امور اجتماعی را مدیریت کنند بستگی تام و تمام دارد به قابلیتهایی که زنان میتوانند در عرصههای گوناگون از خود نشان دهند . زمانی که امکان بروز این استعدادها محدود است یا فرصتهایی برای افزایش مهارت وجود ندارد انتظار از زنان که به طور مساوی با مردان در راه مشارکت در مدیریت محلی گام بردارند چندان به جا نمیرسد.

.1مقدمه:

امروزه تمامی اندیشمندان و متفکران برنامهریزی و توسعه اقتصادی اجتماعی در این ارتباط که زنان نیز باید مانند مردان به نیروهای توانا تبدیل شوند اتفاقنظر دارند و آنچه موجب بروز برخی تمایزات میان نظرات و عقاید دانشمندان امر میشود چگونگی تجهیز و تواناسازی و اولویتبندی عوامل لازم جهت تواناساختن زنان است .

با وجود اینکه اخیراً همه به اهمیت نقشی که زنان در فرایند توسعه در کشورهای درحال توسعه ایفاء مینمایند ، معترف هستند ولی هنوز آگاهی کامل و شناخت دقیق از زنان و تواناییهایشان بخصوص در مسائل شهری و شهرنشینی در کشور ایران ، نیز بوجود نیامده است .

بنابراین امروزه به سبب تغییرات حاصل از افزایش شهرنشینی و انتقال بسیاری از کارکردهای خانواده به سایر نهادها و وجود تفکرات مبتنی بر برابری افراد ، جامعه از زنان درخواست مشارکت همهجانبه در امور اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی میکند و از طرف دیگر به دلیل تأکید بسیار زیاد جامعه سنتی بر امر ازدواج و تشکیل خانواده ، مهمترین وظیفه یک زن در عهدهدار شدن نقش مادری و همسری مطرح می شود و در بسیاری از موارد ، اعتبار اجتماعی یک زن نه بر اساس توانائیها و قابلیتهای او در عرصه عمومی ، که به علت دارا بودن نقش خانوادگی مطرح میشود ؛ در نتیجه زنان در ترکیب نقشهای خود در خانه و خارج از خانه دچار تعارض میشوند . از طرف دیگر وجود برخی باورهای غلط و پیشداوریها علیه زنان مشارکت آنان را در جامعه دشوارتر میسازد .

از آنجا که توجه به نقش جنسیتی زنان در ادارهی امور خانه ، خانواده و برنامهریزی برای بهسازی شهری دارای اهمیت ویژه است از این رو تحقیق حاضر بر آنست که نقش توانمندسازی زنان و مشارکت آنان که نشانگر توجه ویژه به این قشر از جامعه میباشد را در بهسازی محیط زندگی خود از خانه تا واحد بزرگتر یعنی محله که در اینجا محله اسکان غیررسمی مورد نظر میباشد را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد .

.2مبانی نظری:

فمینیسم - Feminism -

فمینیسم اگر چه به معنای کنونی آن واژهای نوین است ولی قدمتی به اندازه تاریخ دارد . مبنای اندیشه فمینیسم که در زبان فارسی » زن گرایی « ، » زن محوری « و » زن مداری « است تساوی حقوقی زن و مرد بوده است .

اولین کسانیکه چنین نهضتی را آغاز کردند نویسندگان متون ادبی بودند که در کتابهای خود به بیان ظلم و ستم مردان علیه زنان پرداختند . به رغم آنکه در جوامع ابتدایی ، زنان به دلیل برخورداری از نیروی تولید مثل ، قدرتی برابر قدرت مردان - و حتی گاه بیشتر از آنها - داشتند اما با کشف انرژی باد و آب و اختراعات و فنون جدید و لزوم استفاده از ابزارهای کشاورزی که نیازمند قدرت نیرو و بازوی مردان بود ، مردان بر زنان برتری و استیلا یافتند و این سلطه تا قرن بیستم همچنان ادامه یافت . با آغاز قرن بیستم مبارزه فمینیستها علیه مردان سازمان یافتهتر شد و زنان به عرصههای علوم و مسائل تحقیقاتی قدم گذاشتند و کوشیدند تاریخ ، جامعه شناسی ، روان شناسی ، اقتصاد و... را که عرصهایی کاملاً مردانه بود را با دیدگاه و بینش زنانه تفسیر و بررسی کنند

فرهنگ لغت فرانسه ، کلمه فمینیسم را که نخستین بار در سال 1837 در زبان فرانسه ساخته شد چنین تعریف کرده است : آیینی که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است

دو مؤلفه اساسی که همه فمینیستها بر آن اتفاقنظر دارند عبارت است از : - 1 زنان تحت ظلم و تبعیض قرار گرفتهاند و این ظلم و تبعیض ریشه در نگاه به جنسیت آنان دارد و - 2 این ظلم و تبعیض اصالت ندارد و باید از بین برود

نهضت فمینیسم با این عقیده کار خود را آغاز کرد که زنان با مردان برابرند ، بنابراین باید از حقوق ویژهای که مردان در موقعیتهای مختلف و فرصتهای شغلی اجتماعی از آن برخوردارند ، بهرهمند شوند

جنس و جنسیت

جامعه شناسان تمایز مهمی میان جنس - sex - و جنسیت - Gender - قایلاند . اصطلاح جنس بر تفاوتهای بیولوژیک میان زن و مرد دلالت دارد ، حال آنکه " جنسیت " ناظر بر ویژگیهای شخصی و روانی است که جامعه آنرا تعیین می کند و با مرد یا زن بودن و به اصطلاح " مردانگی " و " زنانگی " همراه است

به عبارت دیگر میتوان گفت جنسیت اشاره به تعبیر فرهنگی از تفاوتهای بین زنان و مردان دارد . جنسیت و هویت جنسیت مفهومی اجتماعی دارد . جنسیت موجب میشود هم مردان و هم زنان نقشهای متفاوت و مؤثری در جامعه داشته باشند

فرق بین نقش جنسیتی و نقش جنسی کاملاً قابل تمیز میباشد . بارداری و شیر دادن به کودک به وضوح نقشهای جنسی هستند از آنجایی که فقط زنان هستند که میتوانند این نقشها را به عهده گیرند برعکس. تربیت کودکان یک نقش جنسیتی است چه زن و چه مرد می تواند کاملاً این وظیفه را به عهده بگیرد

جغرافیای فمینیستی

با مروری مختصر بر کتب و مقالات جغرافیایی میتوان دریافت که تنها کمتر از سه دهه است که مقوله جنسیت وارد مطالعات جغرافیایی شده است . تا پیش از این دوران زنان در پژوهشهای جغرافیایی غایب و فراموش شده بودند . لغت نامه جغرافیای انسانی The Dictionary of Human Geoghraphy تعریف زیر را در مورد جنسیت و جغرافیا ارائه میدهد

مطالعه روشهای متنوع و مختلف جغرافیا و جنسیت که دارای تعامل دوسویه میباشند . « هاروی در سال 1991 میلادی یک بحث کلی از تاریخ و معنای اصطلاح جنسیت تحت لوای نظریه فمینیست را مطرح کرده ، او معتقد است این اصطلاح تاریخ مبسوطی مشابه با جغرافیا دارد و زمانی این دو مقوله ، جغرافیا و جنسیت به هم مرتبط می-شوند که از تئوریهای مربوط به نقشهای جنسیتی به سمت تئوریهای ارتباطات جنسیتی حرکت کرده و بررسی کاملتری از چگونگی ارتباطات جنسیتی در تمامی فضاهای زیستی داشته باشیم

با ورود گسترده زنان به بازار کار ، افزایش جنبشهای فمینیستی و بروز تغییرات اجتماعی و اقتصادی ، جغرافیدانان به تدریج با بهرهگیری از نظریه فمینیسم به مستند سازی نابرابری میان زنان و مردان و ظلم و ستم وارد بر زنان در عرصههای مختلف اجتماعی ، اقتصادی و ... پرداختند و بدین ترتیب جنسیت به عنوان عاملی مؤثر در تغییرات محیطی و فمینیسم به مانند نظریهای سیاسی جهت توجیه و ریشهیابی این تغییرات به مطالعات جغرافیایی وارد شدند

لین استیهلی و پاتریکا مارتین - 2000 میلادی - معتقدند که جغرافیای فمینیستی جزء آشکار و واضحی از جنبش فکری پژوهشهای جغرافیایی است که توسط زنانی که در ستیز و جدال جهت ساختن فضاهایی برای زنان و فمینیسم در داخل جامعه هستند ، نامگذاری شده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید