بخشی از مقاله

چکیده

حکمت متعالیه، فلسفه ملاصدرا است که مهم ترین رکن آن اصالت وجود می باشد. که بالاترین موجود، وجود محض، واجب الوجود بالذات و علت همه موجودات و آفریننده تمامی جهان را ذات الهی می داند. در راه رسیدن به کمال حرکت جوهری وجود دارد، حرکتی که در نهاد و حقیقت و اصل شیء است. طی کردن این مسیر و رسیدن به اصالت وجود را جز فلسفه می توان در هنرهای دیگر مانند معماری و در افکار و طراحی معماران نیز دید.

لوکوربوزیه معمار مدرن متعالی است که در اندیشه خود رسیدن از جز به کل برای رسیدن به کمال - که در آثارش آسایش انسان - است را می توان دید. این پژوهش در روشی توصیفی- تحلیلی بعد از تعریف حکمت متعالیه و معماری مدرن متعالی آثار لوکوربوزیه را تحلیل و بررسی کرده و ارتباط آن را با حکمت متعالیه ملاصدرا بیان می کند.

-1 مقدمه:

حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایه »وجود« و تمایز آن از »ماهیت « استوار است. پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود. ارکان فلسفه ملاصدرا را می توان اینگونه بیان کرد.

-1 اصالت وجود، -2 وحدت وجود، -3 وجود ذهنی، -4 امکان فقری، -5 مناط احتیاج به علت، -6 نحوه ارتباط معلول به علت، -7 حرکت جوهری، -8 رابطه ثابت و متغیر، ملاصدرا فطرت انسان را در زمان آفرینش بالقوه خوب می داند و معتقد است که این خود انسان است که به خود شکل خوب و بد را می دهد و در جهت رسیدن به کمال تلاش می کند .

انسان خود را از متعلقات رها کرده و به دنبال رسیدن به کمال وجود می تواند خود را ارتقا دهد. یکی از معماران مدرن متعالی که در این راه گام برداشته است لوکوربوزیه می باشد. او اصولی را برای معماری خود برگزیده است که بتواند با معماری حرکتی به سمت کمال برای رسیدن به اصالت وجود حکمت متعالیه در جهت رهایی انسان از متعلقاتش داشته باشد. اصول معماری لوکوربوزیه به ترتیب زیر می باشد.

-1 ستون ها، ساختمان ها را از روی زمین بلند می کند.

-2 بام مسطح و باغ روی بام،

-3 پلان آزاد،

-4 پنجره های طویل و سرتاسری،

-5 نمای آزاد، کف ها و دیوارها به صورت کنسول.

-2 چیستی حکمت متعالیه:

این واژه پیش از ملاصدرا در آثار بوعلی، خواجه نصیر و قیصری نیز به کار رفته است [2] البته امروزه معنای مورد نظر ایشان به ذهن تبادر نمیکند .[3] حکمت متعالیه همان فلسفه ملاصدرا است که منظور از آن را باید از عبارات خود وی جست بدین معنا که صدرالمتالهین فلسفه خود را حکمت متعالیه ننامید؛ بلکه حکمت را که همان حکمت متعالیه امروزی است، تعریف کرده، او اثر ارزشمند خود اسفار اربعه را بدین نام خوانده است

-3 قلمرو حکمت متعالیه:

ملاصدرا به تقسیم فلسفه به دست یونانیان که وارد جهان اسلام شد، توجه داشته است. در حکمت متعالیه فقط به بخش فلسفه اولی پرداخته و البته آنچه در یونان بدین نام خوانده میشود، با فلسفه اولا در جهان اسلام عصر صدرا تفاوت بسیاری دارد. مسائل مورد بحث فسلفه صدرایی قلمرو آن را تشکیل میدهد که بدین قرارند:

جدول :1 قلمرو حکمت متعالیه

-4 فلسفه و معماری:

رابطه فلسفه و معماری رابطه ای پیچیده است و فهم این رابطه به درک درست از فلسفه بستگی دارد. معماری و فلسفه، در تاریخ دو پدیده به هم پیوسته بودهاند و پیوندهایی ناگسستنی، آن دو را به هم نزدیک کرده است. اما آن همبستگی و این پیوند، همواره پنهان و پوشیده بودهاست. معماری، همواره نمود بیرونی و اندیشه فلسفی زیرساخت آن بودهاست؛ نگرش فلسفی، لایه زیرینی بوده که رویه بیرونی آن، به شکل فضا و مکان، از راه کنش و آفرینش معمارانه شکل کالبدی بهخود گرفته است

هنر و معماری هر ملتی در طول تاریخ، نمود بیرونی و مادی شده اندیشه های مختلف، به عنوان تبلوردهنده درونمایه های فکری و فرهنگی مردمان آن سرزمین بوده است. به عبارتی هنر و معماری دارای حقیقت تاریخی ای است که در هر دوره به اقتضای الگوواره های غالب بر اذهان، افهام و قلوب به نحوی ظهوردارد. شکل گیری فضاهای کالبدی و آثار هنری در هر شرایطی متأثر از اندیشه های فلسفی و حکمی بوده است.

-5 مدرنیته:

جهان مدرن در مقابل دنیای کهن، منظر متفاوتی از هستی عرضه می دارد که برخاسته از باورهای عقلی و انسان مداری است. در جهان مدرن، داوری های ارزشی براساس این باورهای جدید تعریف می شود. شروع چنین تفکری از زمانی است که انسان به عنوان محور سنجش تمام ارزش ها مطرح گردید .

از زمانی که توجه به ذهن و تفکر عقلی به عنوان مبنای ارزیابی پدیده های جهان مطرح شد، باور به عقل- که در این دوره جانشین تفکرات ذهنی و روحانی دوران قرون وسطا گردید- انسان را به عنوان نماینده عقل و اندیشه، محور همه چیز قرار داد . انسان مداری، که بعدها مبنای شکل گیری جامعه مدرن شد، ریشه در همین جایگزینی دارد.

روش شکل گیری مدرنیته را می توان به بخش های زیر تقسیم کرد.

-    رنسانس: خصوصیات اصلی عصر رنسانس را می توان در انسان گرایی، واقع گرایی و خرد گرایی خلاصه کرد.

-    دین پیرایی: مبارزه گسترده با کلیساها و سلطه آنان آغاز شد. گسترش خردمداری و فردباوری مهم ترین اثرات مباره با دین رواج یافته توسط کلیساها بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید