بخشی از مقاله

چکیده:

معماری یکی از هنرهایی است که با علوم مختلف ارتباط تنگاتنگی دارد و ردپای مفاهیم و ویژگی های علوم مختلف را می توانیم در آن مشاهده کنیم، یکی از این علوم فلسفه است که رابطه اش با معماری همواره مطرح بوده است، معماری با حوزه های مختلفی در تعامل است و از آن ها تاثیر پذیرفته و بر آن ها تاثیر می گذارد، پژوهش پیش رو در نظر دارد مفاهیم و مبانی برگرفته از حکمت متعالیه ملاصدرا را در معماری مدرن متعالی علی الخصوص آثار میس وندروهه مورد واکاوی قرار دهد، با این هدف که چه ارتباطی بین حکمت متعالیه و آثار معماری مدرن میتوان یافت.

روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای می باشد. با تحلیل آثار میس وندروهه می توان به جمله ی خداوند در جزییات است پی برد و نتیجه ی حاصله نشان می دهد که مفاهیمی که ملاصدرا به آن معتقد است از جمله اصالت وجود، تشکیک، فقر وجودی و حرکت جوهری در معماری و شهرسازی دوره مدرن به کار رفته است.

-1 مقدمه:
حکمت متعالیه، بر پایه جدا نمودن وجود از ماهیت پابرجاست. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود. بنابر دیدگاه او، آشکارترین مسئله ی جهان، مسئله ی وجود یا ماهیت است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آن را درک کرده. اما ماهیت یا سرشت آن چیزی است که سبب گوناگونی و زیاد شدن پدیدهها میشود و به هر موجود شکلی ویژه میبخشد. درک معماری به حکمت می انجامد، به گونه ای که، از سویی به علم و فلسفه و از سوی دیگر به محتوا و مفاهیم زیبایی شناسی عوالم هستی، متکی است. معمار حکیم، هنرمندی است که با توجه به هر دو سوی این فرایند ، بین عقل و احساس اثر معماری خود را خلق می کند و هنرمندانه پاسخگوی مبانی عقلی و عملکردی در طراحی و اجرای آثار معماری می شود. رابطه ی معماری وحکمت رابطهای پیچیده است و فهم این رابطه به درک درست از حکمت بستگی مییابد.

با ورود معماری مدرن، تحولی ویژه در معماری ایجاد شد و تحولاتی در هنرهای دیگر و حتی تفکر بشریت به وجود آورد. معماری مدرن با شعار کم بیش است سادگی خاصی دارد که در جهت عملکردگرایی و مدرن کردن شهرها شکل گرفته است.

این سبک را معمولاً سبک عقلانی مدرنیته معرفی می کنند که در جهت رفع نیاز و پیشرفت شکل گرفته و از دستاورهای صنعتی استفاده کرده است. این پرسش به طور مشخص قابل طرح است که چه ارتباطی بین حکمت متعالیه و آثار معماری مدرن متعالی می توان یافت؟ در این دوران معماران مدرن به دو دسته تقسیم شدند عده ای مانند میس وندروهه و لوکوربوزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن به گذشته و تاریخ گرایی داشتند، به جای آن آنها خواهان جایگزینی تکنولژی و عملکرد به عنوان منبع الهام معماری شدند و گروهی دیگر مانند فرانک لوئید رایت و آلوار آلتو خواهان استفاده از امکانات مدرن برای رسیدن به یک همگون با طبیعت بودند. این پژوهش قصد دارد بعد از بررسی حکمت متعالی به بررسی آثار میس وندروهه به عنوان معماری، از معماران مدرن متعالی بپردازد و در نهایت به ارتباط بین آثار معماری مدرن متعالی و حکمت متعالی دست یابد.

-2حکمت متعالیه:

-1 -2 تعریف حکمت متعالیه:

در بین سالهای 979 تا 1045 هجری قمری فیلسوفی میزیست که نام او صدرالدین محمد معروف به ملاصدرا بود و بعدها لقب او را صدرالمتألهین - رئیس فلاسفه الهی - گذاشتند و مکتب فلسفی او را حکمت متعالیه نامیدند

عبارت »الحکمه المتعالیه« از دو واژه » الحکمه« به معنای فلسفه الهی و»المتعالیه « به معنای برتر یا تعالی یافته تشکیل شده است. حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایه ی »وجود« و تمایز آن از »ماهیت« استوار است. پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود 

اسفار اربعه نام چهار سفر عارفانه است که نام مهمترین کتاب ملاصدرا و به منزله نوعی دایره المعارف عظیم فلسفی هم می باشد. ملاصدرا برای تاکید بر شیوه ابتکاری خویش، این اثرش را اسفار اربعه نامید.

-2-2 سفرهای چهارگانه عرفا:

جدول شماره 1، سفرهای چهارگانه عرفا، مأخذ: نگارنده.

-3-2 مبانی حکمت متعالیه:

-1-3-2 اصالت وجود: واقعیت های خارجی در ذهن ما به دو مفهوم ماهیت و وجود تجزیه می شوند و ما برای تصدیق این واقعیت ها به هر دوی این مفاهیم نیازمندیم اما به راستی آن واقعیت های خارجی ما به ازای کدام یک از این مفهوم هستند؟ تنها یکی از این دو مفهوم به درستی واقعیت آن شی را نمایان می کند و مفهوم دیگر، حاصل فعالیت ذهن است و جنبه ی انتزاعی دارد. طرفداران اصالت وجود معتقدند که ذهن، مفهوم ماهیت را به تبع وجود نزد خود می سازد و اعتبار می کند. مسئله ای نسبتاً جدید در فلسفه اسلامی است و نخستین بار میرداماد آن را مطرح کرده است. - یعنی هستی هر چیزی.

اینکه می گویید این درخت وجود دارد. من هستم. هستی همان وجود است و وجود هستی است و هستی هر چیزی به وجود اوست. -

-2-3-2 تشکیک وجود: با اعتقاد به اصالت وجود، این سوال مطرح می شود که اگر حقیقت همه ی واقعیات خارجی، وجود است، پس چرا این همه کثرت و اختلاف میان اشیای عالم خارج دیده می شود.

پاسخ حکمت متعالیه این است که اختلاف موجودات در شدت و ضعف مرتبه ی وجودی آن هاست. نظریه تشکیک وجود هم اصل وحدت موجودات را بیان می کند و هم کثرت آن ها را تفسیر می کند. - دارای مراتب باشد - .

-3-3-2 فقر وجودی - امکان فقری - : متکلمان و حکیمان مشایی هر یک پاسخی به سوال از ملاک نیازمندی معلول به علت ارائه داده اند.

متکلمان: نظریه حدوث را ملاک دانستند.
حکمای مشائی: به امکان ذاتی - ماهوی - متوسل شدند.

حکمت متعالیه در مواجه با این سوال می گوید: معاولیت و وابستگی موجودات، ناشی از ضعف مرتبه ی وجودی آن هاست، جهان هستی یک پارچه نیاز و تعلق به ذات الهی است و هیچ استقلالی از خود ندارد، این نظریه از ثمرات بحث اصالت وجود به شمار می آید - این سلسله باید بی نهایت باشد - .

-4-3-2 حرکت جوهری: تغییر و دگرگونی، واقعیت غیر قابل انکار جهان مادی است. موضوع حرکت و تغییر چه می تواند باشد؟ آیا ماهیت و ذات شی دست خوش تغییر می شود یا هستی آن متحول می گردد؟ ملاصدرا نظر حکیمان پیشین که حرکترا صرفاً در اعراض می دانستند و جوهر شی را ثابت تصور می کردند، رد کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید