بخشی از مقاله

چکیده

محیطزیست یکی از اصلیترین و مهمترین نگرانیها و دغدغههای جوامع بشری در چند دهه گذشته تا کنون بوده است و متفکران بر این باورند که حل مسائل محیطزیست جدای از امور فنی، نیازمند رویکرد جدیدی شامل رویکردهای جامعهشناختی، اخلاقی، فلسفی و غیره است. اگرچه مدتهاست بشر متوجه اهمیت محیط زیست در زندگی خود شده است، امروزه تهدیدات زیست محیطی در مرکز مهمترین پرسشهای وجدان انسان قرن بیست و یکم قرار دارد.

این پرسشها افکار عمومی جهان را به طرز نگرانکنندهای به خود معطوف کرده و حساسیت شدیدی به محیط زیست در سطح جهانی به وجود آورده است. توسعه پایدار زمانی به وقوع میپیوندد که اطلاعات زیستمحیطی مردم افزایش یافته و مشارکت آنها در حفظ و حراست از آن چندین برابر شود.

در حال حاضر انسان به عنوان موجودی سلطه جو نه تنها باعث تخریب طبیعت شده، بلکه به نوعی بیگانگی از آن دچار شده که او را از طبیعت دورتر میسازد. پژوهش حاضر که با استفاده از منابع کتابخانهای و با روش مروری تدوین شده، در نظر دارد که به تحلیل فلسفه اخلاقی رابطه انسان و محیطزیست در نیل به توسعه پایدار بپردازد.

مقدمه

بعد از انقلاب صنعتی، بشر در سایه دست یافتن به پیشرفتهای فراوان در زمینه دانش و تکنولوژی، این دستاوردها را در راه جاهطلبیها و بلند پروازیهای خود برای چیرگی بر نیروهای طبیعت و بهرهبرداری همراه با تخریب هر چه بیشتر از منابع زیستمحیطی به کارگرفت. او در این عرصه بر این باور بود که میتواند از ذخایر و منابعی که طبیعت به وی ارزانی داشته، جاودانه استفاده کند 

در آستانه هزاره سوم میلادی دغدغه اصلی سازمانهای بینالمللی و اندیشمندان، بروز معضلات محیطزیست و روند فزاینده آن میباشد. عامل اصلی بروز این معضلات و همچنین قربانی نهایی آن، انسان است

بدون شک بحرانهای محیطزیستی حال حاضر، نتیجه اندیشههای مادی نگر و توسعهطلب انسان و معلول کژاندیشی فکری اوست و این مشکلات زیستمحیطی در عصر حاضر باعث شده تا تعاملات بین انسان و محیطزیست مورد بازنگری قرار گیرد. در واقع، به عقیده بسیاری از دانشمندان، ریشه بسیاری از مسائل و مصائب زیستمحیطی به رفتارهای نادرست بشر در بهرهبرداری از منابع طبیعی - آب، خاک، هوا - برمیگردد

در این میان گام اول حفظ محیطزیست، همانا تغییری است که در درک ما از محیط طبیعی و نقش و مسئولیت ما نسبت به آن پدیده آمده است. گام دوم این عرصه، زمانی برداشته میشود که ارزشهای اخلاقی مربوط به محیطزیست، فراگیر و جهانی شود و از سوی همه جوامع و مکاتب پذیرفته و رعایت شوند. در غیر اینصورت پیامدهای اعمال ضداخلاقی در ارتباط با محیطزیست دامان همه انسانها و جوامع را خواهد گرفت

ریشههای توسعه پایدار به نارضایتی از نتایج توسعه و رشد اقتصادی-اجتماعی در جوامع شهری و روستایی از منظر بومشناسی - اکولوژی - برمیگردد. این الگو درصدد است با الگوهای تولید، توزیع و مصرف ناسازگار با طبیعت به مقابله بپردازد، از اتمام منابع و تخریب محیطزیست جلوگیری کند و تنها فرایند توسعهای را تایید میکند که به بهبود کیفیت زندگی انسانها در حد ظرفیت پذیرش نظامهای پشتیبان حیات منجر میشود

مفهوم توسعه پایدار زمانی مطرح شد که موضوعات زیستمحیطی سرلوحه کار بحثهای سیاسی قرار گرفت و به صورت ابزاری برای حمایت از محیطزیست از آن استفاده شد 

کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه، توسعه پایدار را چنین تعریف کرده است: توسعهای که احتیاجات نسل حاضر را بدون آسیب رساندن به تواناییهای نسل آینده در تأمین نمودن نیازهای خود، برآورده مینماید 

بنابراین، با توجه به اهمیت توسعه و نگرانیهای موجود در خصوص حفظ محیطزیست، همه انسانها در سطوح جهانی، ملی و به ویژه در سطح محلی باید این واقعیت مهم را دریابند که برای احتراز از نابودی مطلق محیطزیست لازم است پیشرفت و توسعه روندی پایدار داشته باشد تا ثمرات آن نه تنها نسلهای حاضر که نسلهای آینده نیز بهرهمند شوند. توسعه مردم معاصر نباید به قیمت نابودی و اضمحلال زندگی آیندگان که برای دفاع از حقوق خود در حال حاضر حضور ندارند تمام شود

توسعه، پیشرفتی همه جانبه در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و زیستمحیطی، به ویژه با درنظر گرفتن عدالت اجتماعی- اقتصادی و تأمین منافع آیندگان است. برقراری بهینه مناسبات متقابل انسان و محیط در هر منطقه جغرافیایی، به گونهای که انسان ضمن برخورداری و بهرهبرداری کامل از این ظرفیتهای محیطی متعادل محیط را نیز حفظ کند، از نمودهای توسعه است

در این راستا، دانشمندان بر این عقیدهاند که حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست باید در صدر امور قرار گیرد، زیرا محیطزیست یکی از مؤلفههای سیاستهای کلان جهان میباشد و بسیاری از بخشهای دیگر، از قبیل بخشهای اقتصادی، سیاسی و نظامی را تحت تأثیر قرار میدهد 

از طرفی، در طول چند دهه گذشته، ارتباط بین انسان و طبیعت به عنوان یک موضوع مهم مورد توجه قرار گرفته است، زیرا به نظر میرسد منابع طبیعی سریعتر از زمانی که برای بازیابی لازم دارند، توسط انسانها مصرف و تخریب میشوند و به دلیل رفتارهای نادرست و غیراخلاقی انسانها، مشکلات زیستمحیطی فراوانی به وجود آمده است

به طور کلی، متفکران بر این باورند که حل مسائل محیطزیست جدای از امور فنی، نیازمند رویکرد جدیدی شامل رویکردهای جامعهشناختی، اخلاقی، فلسفی و یک فرهنگ، ترکیبی از اعتقادات و باورها، است که تعامل ما را با طبیعت راهبری میکند. به همین دلیل، بسیاری بر این باورند که نوع رفتار انسان با محیطزیست طبیعی از هنجارها و ارزشهای فرهنگی سرچشمه میگیرد

هنجارهای فرهنگی با تأثیر بر نظام ارزشهای فردی و گروهی، تعامل انسان با طبیعت را مشخص میکنند. از مهمترین این هنجارها میتوان به هنجارهای اخلاقی اشاره کرد که در آن، طبیعت و اجزای آن از نظر جایگاه اخلاقی ارزشگذاری میشوند. از این نظر، دیدگاههای متفاوتی وجود دارند که به طور رایج در سه دسته کلی انسان محور، زیست محور و زیست بوم محور بررسی شده اند

در مقاله حاضر سعی بر این شده است که رابطهی انسان و محیطزیست را در جهت نیل به توسعه پایدار مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
روش پژوهش

پژوهش حاضر با روش کتابخانهای و بررسی استادی انجام گرفته است. در ابتدا مفاهیم مربوطه بررسی و مطالعه شد. سپس، مکاتب مربوطه از منابع معتبر اخذ، و در ادامه تحلیل شدند. در نهایت نیز به تحلیل رابطه انسان و محیطزیست و نحوه صحیح برقراری این ارتباط در راستای رسیدن به توسعه پایدار پرداخته شد.

رابطه انسان و محیط زیست در توسعه پایدار

علیرغم اینکه انسانها درصد بسیار کمی از جمعیت جانداران کره زمین را تشکیل میدهند، به عنوان گونه غالب در زمین شناخته میشوند. انسانها بتدریج پیشرفت کرده و توانستهاند محیط فیزیکی اطراف خود را به شدت تغییر دهند. هرچند امروزه توسعه علوم و فناوری بحران جمعیت در کره زمین را به تأخیر انداخته اما از سوی دیگر دامنه دخالتها و تأثیرات انسانها بر محیطزیست را شدیداً افزایش داده است - امینی و عابدی، . - 2 :1394 بسیاری از رفتارهای انسان در ارتباط با محیطزیست، ناشی از نگاه او به گونههای طبیعی و رفتارش با آنان است. بر اساس تفکر مادی، انسان خود را مسلط بر طبیعت دانسته و رفتارش تابع منافعی است که از این پدیدهها خواهد برد 

بنابراین، یکی از راهکارهای اجتناب از آسیب رساندن به محیطزیست و جلوگیری از تخریب آن، تغییر رفتار انسانها به سمت و سوی ابعاد طبیعتگرایانه است

زیرا امروزه ریشه اصلی نابسامانیهای زیستمحیطی را میتوان به انسان و رفتارهای وی نسبت داد. در واقع رفتار انسان در محیطزیست موجب ایجاد عدم تعادل در روابط اجزای سازنده محیط میگردد. از اینرو یکی از مؤثرترین گامها در جهت حفاظت از محیطزیست، ارزیابی رفتار و عملکرد مردم در مسیر رسیدن به اصول اولیه زندگی پایدار میباشد؛ به این معنی که مردم باید رفتار خود را در برخورد با محیطزیست به گونهای ارزیابی نمایند تا به اصول همزیستی با طبیعت دست یابند. بنابراین برای دست یافتن به توسعهای پایدار، یعنی توسعهای با حفظ ارزشهای زیستمحیطی، باید به دنبال تغییر در فرهنگ زیستمحیطی جوامع بود تا تکتک افراد جامعه، رفتار و ذهنیات خود را با پایداری و پویایی محیطزیست مورد مطابقت قرار دهند

امروزه بسیاری از مردم خود را طرفدار محیطزیست میدانند، اما بر اساس نگرشهای مثبت خود، رفتارهای مثبت در جهت حفظ محیطزیست انجام نمیدهند 

نوردلاند و گارویل - - 2002 اظهار میکنند دلیل احتمالی این امر این است که فرد در موقعیتی قرار میگیرد که میان منافع شخصی کوتاه مدت و منافع جمعی بلندمدت تعارض پیش میآید 

بنابراین، با در نظر گرفتن این حقیقت که زوال محیطزیست، حیات بشر و دیگر موجودات زنده را به خطر میاندازد، تلاشهای ملی و بینالمللی بسیاری برای حل این مشکل محیطزیستی انجام گرفته است. اما با اینکه بشر از عواقب این بحرانها آگاهی دارد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید