بخشی از مقاله

تاثير آموزش اخلاق زيست محيطي در رفتار و نگرش حفاظت از محيط زيست
چکيده
در شرايطي که بحران هاي زيست محيطي، کل نظام طبيعت را تهديد ميکند؛ تغيير در مباني اخلاقي، نگرش و تربيت زيست محيطي اهميت شاياني دارد. آنچه در اين پژوهش مورد تاکيد است تاثيري است که نوع نگرش ها و ارزش هاي زيست محيطي بر نحوه ي رفتار انسان با طبيعت دارد و تلاش شده است تا رفتار حفاظت از محيط زيست با تاکيد بر تغيير در اخلاق ، نگرش و ارزش هاي زيست محيطي مورد بررسي قرار گيرد و با روش توصيفي- تحليلي به بررسي تغيير در رفتار حفاظت از محيط زيست از طريق آموزش اخلاق ، نگرش و ارزش هاي زيست محيطي پرداخته شود. نتايج پژوهش نشان ميدهد که قضاوت هاي ارزشي که زيربناي اخلاق زيست محيطي را تشکيل ميدهد، اثر مستقيمي بر چگونگي تعامل انسان با محيط زيست داشته و آگاهي رساني در زمينه ي دانش بدون توجه به اخلاق و نگرش زيست محيطي تاثير محدودي بر رفتار زيست محيطي خواهد گذاشت . بر اين اساس براي تغيير ارزش ها و نگرش ها و رفتار زيست محيطي، ضروري است به سطح عاطفي آن توجه خاص شود. شيوه هاي آموزش و تربيت زيست محيطي به ويژه از جنبه مورد توجه و تجديدنظر جدي قرار گرفته و در اين زمينه نظريه ي يادگيري اجتماعي در آموزش محيطي ميتواند راهشگا باشد.
واژه هاي کليدي: آموزش زيست محيطي، اخلاق زيست محيطي ،رفتار زيست محيطي، محيط زيست ، نگرش .

١- مقدمه
بحران کنوني زيست محيطي را با هيچ مشکل جهاني ديگـر از ابتـداي تاريخ تاکنون نمي توان مقايسه کرد (آشناني و حسني، ١٣٨٧، ١). بـي شک بحران هـاي زيسـت محيطـي معاصـر زاييـده تربيـت ناصـحيح و جهالت عملي انسان مي باشد و از جـدي تـرين چالشـهاي پـيش روي محسوب مي گردد (شاه ولـي ، ١٣٨٦، ٣١ ). ايـن در حـالي اسـت کـه رفتار انسان در عمل نشان ميدهد که ما فراتر از طبيعـت هسـتيم و در مورد طبيعت تمايل داريـم بـر مصـرف متمرکـز شـويم ( اسچلسـينگر٢ ،٢٠٠٤، ٧٦). حصول اهداف زيست محيطي تنها از طريق تعهدات بـين المللي ، غيرممکن است زيرا تعهد، امري دروني است بشـر بـراي بهـره گيري صحيح از محيط زيست ،مجبور بـه وضـع قـوانيني اسـت کـه بـه طبيعــت نــه بــراي مصــرف بلکــه بــراي تــداوم حيــات در قــرن ٢١ بنگرد(جـاکوبس ٢٠٠٤،٣، ٤١). انسـان بــراي حفـظ ارزشـهاي زيســت محيطي بايد منش خود را با پايداري و پويايي طبيعت تطبيـق دهـد و با ايجاد تغيير در مبـاني فکـري و اعتقـادي ،عملکـرد خـود را متحـول سازد(محرم نژاد و حيدري، ١٣٨٥، ٧٠ ). بـراي ايـن مهـم ،آموزشـهاي زيست محيطي نيازمند شناخت عواملي هستند که بر تغييـر داوطلبانـه رفتار تاثيرگذار شوند از اينرو آموزش پيرامون تعيين کننده هاي رفتـار در زمينه رفتار سازگار با طبيعت ضرورت مي يابـد( جـاکوبس ، ٢٠٠٤، ٣٢). لذا نهادهاي آموزشي به منظور اثربخش نمودن اموزشهاي زيسـت محيطي نيازمند شناخت عواملي هستند که بر تغييـر داوطلبانـه رفتـار تاثيرگذار شوند از اينرو پژوهش پيرامون تعيين کننـده هـاي رفتـار در زمينه رفتار سازگار با محيط زيست طبيعي ضرورت مي يابد.
١- آموزش زيست محيطي
آنچه بحرانهاي زيست محيطي را تشديد مي کند عدم تربيت و سوء تربيت زيست محيطي و جدي تر از آن عدم توجه به آموزش نگرشهاي صحيح زيست محيطي مي باشد(هانگرفورد٤ و همکاران ،١٩٨٠ ، ٤٥).
بخش عمده اين نابساماني ها، به نوع آموزشي برمي گردد که درک و باور انسان را نسبت به محيط خود شکل مي دهد لذا امروزه همگان بر سر اين مسئله توافق دارند که آموزش ،موثرترين ابزار و شيوه رويارويي با چالشهاي آينده بويژه محيط زيست است و دستيابي به اهداف اين نوع آموزش سبب استفاده صحيح از منابع و ضامن حفظ توسعه پايدار مي گردد(مير دامادي و همکاران ،١٣٨٧، ٢١). لذا در دو دهه گذشته موضوع آموزش زيست محيطي بزرگترين حوزه اي بوده است که تلاش داشته تا به عنوان يکي از عناصر اصلي فرايند آموزشي پذيرفته شود(سيمونز٥، ٢٠١٠، ١٧-١٥). آموزش محيط زيست شامل کيفيت آب و هوا،رشد جمعيت جهان ، منابع طبيعي ،تربيت شهرونداني که در زمينه محيط زيست و مسائل آن آگاهي دارند و مي دانند چگونه آن را حل کرده و براي عملي نمودن راهکارها انگيزه داشته باشند(کريدل ٢٠١٠،٦ ، ٣٣٩). آموزش محيط زيست ، بخش بنيادين حفاظت از آن است و در پاسخ به بحرانهاي بوجود آمده ظهور نمود و هدف آن پديد آوردن نوعي آموزش براي شکل دادن به شهروندي مسوول و فعال و مجهز به دانش و اراده براي ايجاد تغييرات آموزشي ، اجتماعي و محيط زيست بوده مي باشد (داسکوليا و آجليدو٧، ٢٠٠٦، ١٢٦). هدف از آموزش زيست محيطي ايجاد آگاهي، دانش ، نگرش ، مهارت و مشارکت شهروندان ، و ايجاد حساسيت در افراد نسبت به حوادث و تغييرات زيستي و تاثيرات آن بر محيط زيست است تا با قدرت تشخيص و تحليل مسايل زيستي بتوانند در ابداع روشها و حل معضلات آن مهارت کسب کنند(ميردامادي ،اسمعيلي، باقري، ١٣٨٧ ،٢٢). در اين زمينه چن ٨ ،هدف از آموزش زيست محيطي را رشد دادن سواد زيست محيطي در ميان شهروندان آينده مي داند(چن ٩، ١٩٩٧، ٢٣٦-٢٣٤). هونکه و همکاران (٢٠٠١) معتقدند بهترين راه کاهش معضلات زيست محيطي، آموزش به مردم مي باشد.وجود شهرونداني که از ارتباط بين زندگي و کيفيت محيط زيست آگاه باشند از ضرورتهاي پايداري محيط زيست بوده و افزايش اطلاعات عمومي و علاقه براي شناخت مشکلات ، اولين مرحله ي فرايند جلب مشارکت براي اين امر است (ميردامادي ،اسمعيلي،باقري، ١٣٨٧). نظام رسمي آموزش کشور در اين زمينه مي تواند نقش تعيين کننده ايفا نمايد(مونرو١٠ و همکاران ،٢٠٠٧) مدارس ، اولين بسترهاي آموزش منظم و هدفمند درسطح جامعه اند.محرم نژاد و حيدري (١٣٨٥) در پژوهشي پتانسيل نهادهاي مختلف در زمينه آموزش محيط زيست را مورد بررسي قرارد داده و آموزش و پرورش را به عنوان سازماني که در زمينه آموزش زيست محيطي مي تواند نقش تعيين کننده داشته باشند معرفي نموده است .نهادهاي تربيتي با ايجاد شناخت و آگاهي در دانش آموزان نسبت به مسايل زيست محيطي ،تغيير نگرش و ايجاد بستر مناسب براي اجراي قوانين زيست محيطي شهرونداني تربيت مي کنند که داراي وجدان زيست محيطي بوده و احترام به آن در آنها تبديل به يک فرهنگ و عادت شود و قادرشان سازد بين برآوردن نيازهايشان از طبيعت و مراقبت از آن تعادل برقرار نمايند(تقيه ،١٣٩٠).
رفتار انسان بوسيله انديشه هايش هدايت مي شود لذا آنچه را که مردم در مورد زيست بومها انجام ميدهند وابسته به آن است که درباره محيط زيست خود چگونه مي انديشند که اين خود از تربيت و آموزش زيست محيطي نشات مي گيرد( عابدي سروستاني،١٣٨٧ ، ٥٧-٥٦).
تحقيقات نشان مي دهد احساس مسووليت ايجاد شده در سنين پايين عامل هدايت رفتار اجتماعي و محيطي در دوره بزرگسالي است از اينرو توجه به آموزش زيست محيطي از طريق محتوا، مواد و کتابهاي درسي جزء نيازهاي ابتدايي و اساسي محسوب مي شود که در نخستين سالهاي زندگي کودک به صورت رفتارمسوولانه نسبت به محيط زندگي فرد تجلي مي يابد(قضاوي ؛لياقتدار ،احمدي، ١٣٨٧ ). امروزه مدارس بايد به دانش آموزان در سطح وسيعي دانش و آگاهي هاي زيست محيطي را به موثرترين شيوه آموزش دهد و درک عمومي آنان را در مورد ان ارتقا بخشد( اسچلسينگر١١ ،٢٠٠٤، ٧٦). آموزشهاي زيست محيطي مدارس ،اندک،پراکنده بوده و از رويکرد اصولي و انسجام برخوردار نبوده و سودمند و کاربردي نمي باشد. پژوهشي هايي که در اين زمينه در داخل کشور انجام شده است همگي مويد اين امر است .در اين زمينه صالحي عمران و آقا محمدي (١٣٨٧) در پژوهشي نشان دادند که دانش زيست محيطي معلمان مرد بيشتر از معلمان زن است اما نگرش زيست محيطي معلمان زن نسبت به مردان بيشتر است در حالي که از نظر مهارتهاي زيست محيطي اختلاف معناداري ميان دو گروه از معلمان مشاهده نمي شود.(١٦). عمل صالح و همکاران ( ١٣٨٩ ) در پژوهشي با عنوان "بررسي عناصر طبيعت در کتاب فارسي دوم دبستان " نشان دادند که عناصر طبيعت در کتاب درسي کودکان از منظر ساخت دستوي- واژگاني در کمترين ميزان قدرت و به صورت کنش پذير و منفعل ظاهر شده اند، به آسمان و آسماني ها بطور افراطي پرداخته شده و عناصر زميني بويژه به زمين و آب و نقش حياتي آن توجه کافي نشده و در کل کوششي هدفدار براي فرهنگ سازي و گسترش ديدگاههاي تازه تردر پيوند با طبيعت صورت نگرفته است (عمل صالح و همکاران ، ١٣٨٩). تقيه و همکاران (١٣٩٠)در تحقيقي با عنوان "بررسي برنامه هاي درسي مقطع راهنمايي با تاکيد برمحورهاي آموزش محيط زيست " نشان دادند که کتابهاي درسي دوره راهنمايي درسطح بينش و مهارت زيست محيطي در وضع مطلوبي نيستند، با اهداف نظام آموزشي مطابقت ندارند (٦).اين آموزش از طريق طيف گسترده اي از روش هاي تدريس و موضوعات به مخاطبان و معلمان انجام مي پذيرد و به مربيان و برنامه ريزان زيست محيطي تعاريف مشخص ، راهنماها ، اهداف واستانداردهايي از آموزش زيست محيطي ارائه مي کند و کمک مي کند بطور موثر اجرايي شود(مونرو١٢ و همکاران ،٢٠٠٧). اين نوع آموزش به تربيت افرادي فعال و آگاه نسبت به محيط زيست خود و يادآوري مسووليتشان در حفاظت از آن نظر دارد و براي اين هدف ، شناخت افراد نسبت به ابعاد مختلف بيولوژيکي، اجتماعي،اقتصادي و فرهنگي محيط زيست و ارتباط آن با انسان را مورد توجه قرار مي دهد(محرم نژاد و حيدري، ١٣٨٥ ، ٧١). آموزش محيط زيست که با ارزشها،رفتارها ،گرايش ها فعاليتها و اعمال مثبت سروکار دارد بازتابي از عنصر اخلاقي است و اين عنصر درکنار عناصر تجربي،زيبايي شناختي و درک ماهيت پيچيده و بهم پيوسته محيط زيست يکي از چهار عنصر اصلي هر برنامه درسي زيست محيطي را تشکيل مي دهد و بر اين موضوع تاکيد مي شود که فراگيران با مسووليت و تعهد خود در قبال محيط زيست آشنا شوند( عابدي سروستاني، شاه ولي، ١٣٨٨ ،١٢٤). هدف ، آگاهي بخشيدن به معلومات زيست محيطي هر فرد است بطوري که شخص ، ارزشهاي محيط را درک کرده و در حراست از آن کوشا باشد و با فکر و تعمق در فرآيندهاي زيستي به حمايت از آن بپردازد(ديبايي و لاهيجانيان ،١٣٨٨ ، ١٧٨).براي اينکه اين آموزش موثرتر واقع شود بايد به صورت رسمي در مدارس و درقالب برنامه درسي اجباري آموزش داده شود اين در حالي که در اغلب برنامه هاي آموزشي مدارس ، برنامه هاي آموزش زيست محيطي حول سه محور دانش ،مهارت و نگرش تدوين نشده اند(سازمان محيط زيست ، ٢٠٠٠). در بيانيه تفليس (١٩٧٧) سطوح سواد زيست محيطي در قالب اين اهداف بيان شده است :
١-آگاهي:کمک به دانش آموزان براي کسب آگاهي نسبت بـه محـيط زيست و مسائل آن ، توسـعه توانـايي بـراي درک آن و اسـتفاده از ايـن توانايي در متن و زمينه هاي مختلف .٢-دانش : کمک به دانـش آمـوزان براي کسب درک اساسي از اينکه چگونه در محيط عمل نموده و بـا آن تعامل نمايند .چگونه چالشهاي زيست محيطي بوجود مي آيند و به چه طريقي مي توان آن را حل نمود. ٣-نگرش : کمک به دانش اموزان براي کسب مجموعه اي از ارزشها و احساسات در ارتباط با محـيط زيسـت و انگيز ه براي مشارکت در حفظ و بهبود آن ٤-مهارت : کمک بـه دانـش امـوزان بـراي کسـب مهارتهـاي مـورد نيـاز بـراي تشخيص ،بررسـي و مشارکت براي حل مسايل و مباحث زيست محيطي ٥-مشارکت : کمک به دانش آموزان براي کسب تجربـه در اسـتفاده از دانشـها ومهارتهـاي کسب شده براي انجام عمل مثبت و انديشمندانه در جهت حل مسـايل زيست محيطي ( رامسي ،١٩٩٢، ٣٧ ).رويکردهـاي موجـود در زمينـه آموزش زيست محيطي، پيچيده بوده و به منـابع متغييـر زمـان ، فضـا ، برنامه درسي ،ويژگي هاي دانش آموزان و دامنه وسيعي از عـواملي کـه مـي توانـد بـر هـر نـوع آمـوزش کـاربردي تـاثير گـذارد اطـلاق مـي شود(وينسـر١٣ و همکـاران ،٠٢١٢). افزايش اطلاعات عمومي و علاقه براي شناخت مشکلات ، اولين مرحلـه فراينـد جلـب مشـارکت بـراي حفـظ محيط زيست مي باشد(ميردامـادي ،اسمعيلي،بـاقري، ١٣٨٧). يونسکو، آموزش زيسـت محيطـي را در وسـيع تـرين معنـاي خود،رشـد آگاهي،کسـب ديدگاههاي جديد، ارزشها، نگرشها، مهارتها و رفتار در قالب فراينـدهاي رسمي و غيررسمي براي دستيابي به يک محـيط زيسـت پايـدار اعـلام نموده است لذا آموزش زيست محيطي بايد بر شناخت مفاهيم ، مهارتها و نگرش ها که منعکس کننده رشـد شـناختي، مهارتهـاي مفيـد بـراي يادگيري مادام العمر و تصـميم گيـري درسـت بـا ترکيـب احساسـات ، نگرشها و ارزشها و باورهاي فرهنگي افراد همـراه باشد(يونسـکو،٢٠٠٠، ٣). براي دستيابي به اهداف زيسـت محيطـي، بـازنگري در نظـام هـاي تعليم و تربيت و بهره گيـري از روش هـاي آمـوزش زيسـتي جديـد از طريق آموزش و پرورش و رسانه ها ضرورت مي يابد ضـمن اينکـه ايـن امر به ايجاد ارتباط بـين دانـش آمـوزان ، معلمـان ، مـدارس ، نظامهـاي آموزشي و کل جامعه نيازمند خواهد بود( عابدي سروستاني، شاه ولـي،
١٣٨٨، ١٢٨). زيرا فراگيران علاوه بر فراگيري دانـش ، نيازمنـد کسـب دانش و سواد زيست محيطي در قالب اخلاق عملـي زيسـت محيطـي ، آشنايي با مفاهيم فرهنگـي و ارزشـي زيسـت محيطـي، تغييـر ارزش و نگرش نسبت به آن ، مشارکت در حفاظت محيط زيست زندگي خـود ، تبديل شدن به شـهروند متعهـد و مسـووليت پـذير، آمـوزش اسـتفاده صحيح از منابع ،کسب سبک زندگي سازگار بـا طبيعـت ، تصـميمگيري درست براي حل مسايل زيسـت محيطـي و جلـوگيري از پديـد آمـدن مشکلات جديد ،حساسيت نسبت به حوادث و تصميمات مختلفي کـه بر محيط زيست تـاثير مـي گذارد،کسـب قـدرت تشـخيص و تحليـل مسايل زيست محيطي و ابداع روشها ي جديد براي حـل معضـلات آن مي باشند(سليمان پورعمران ،٢٠١٣).
٢- اخلاق زيست محيطي
اخلاق در لغت ، جمع واژه خلق و به معني خوي هاست (فرهود،١٣٨٦) اخلاق زيست محيطي در وسيع ترين مفهوم خود عبارت است از مطالعه رابطه انسان با محيط خود ؛ اين رابطه ي موجودي است که داراي احکام اخلاقي است و براي وي موضوع درستي و نادرستي قابل طرح است (محمدي آشناني و همکاران ،١٣٨٧) .اخلاق زيست محيطي از شاخه هاي فلسفه کاربردي است که با ارزشها،باورها و گرايش ها سرو کار دارد و به دنبال ارائه راه حلهاي اصولي و اخلاقي از طريق پيوند علوم مختلف مي باشد و با دغدغه هاي جهاني مانند رابطه انسان با محيط زيست ، درک انسان نسبت به مسووليت در برابر آن و تعهد به حفظ منابع سروکار دارد.
تغييرات سريع اجتماعات از نظر فناوري و اقتصاد موجب طرح مسائل جديد پيرامون تعامل انسان با طبيعت شده اند که فلسفه و علم اخلاق را به چالش مي کشاند.(عابدي سروستاني و شاه منصور، ١٣٨٧). اخلاق زيست محيطي ،انسان محوري غالب موجود در اخلاق نوين را به چالش مي کشد و در سطح عملي از مادي گرايي و مصرف گرايي به شدت انتقاد نموده و بجاي آن يک روش زندگي سبز هماهنگ با طبيعت را پيشنهاد مي کند. از آنجا که انسان تنها موجودي است که به دليل دارا بودن اختيار و آزادي قادر است تا بر خلاف قوانين و نظم طبيعي رفتار کند لذا دارا بودن مهارتهاي اخلاقي و توجه به اخلاق زيست محيطي بخشي از راهبرد اطمينان به پايداري محيط زيست و بهسازي شرايط زندگي انسان بشمار مي رود(عابدي سروستاني و شاه منصور، ١٣٨٧). کلبرگ مانند پياژه معتقد است مراحل رشد اخلاقي بر اساس توانايي هاي ذهني و شناختي تعيين مي شوند به عقيده وي رشد اخلاقي بطور طبيعي در افراد شکل مي گيرد و قوه قضاوت اخلاقي افراد مراحل مختلفي را طي مي کند و محيط و ديگر عوامل تربيتي در به فعليت درآوردن آن نفش موثري دارند اين مراحل شامل سطوح اخلاقي پيش قراردادي ، قراردادي و مافوق قراردادي مي باشد در سطح سوم رشد اخلاقي، معيارها و استانداردهاي اخلاقي دروني مي شوند و توسط جامعه و از بيرون کنترل نمي شوند
.اخلاق در اين مرحله مبتني بر اصول جهاني و همگاني و مافوق قراردادهاي اجتماعي مي باشد و تخطي از آن احساس گناه را در فرد بوجود مي آورد (کرمي نوري و مرادي، ١٣٧٢). از آنجا که ماهيت مشکلات زيست محيطي هنجاري اند لذا طرح مباحث هنجاري مانند اخلاق زيستي مي تواند نقش حياتي در تفکرات زيست محيطي و نوع رفتار و عمل افراد در تعامل با محيط زيست داشته باشد. اخلاق زيست محيطي ،نقش انسان را بطور موثر از فاتح زمين به شهروند محافظ محيط تغيير مي دهد .لازمه اين نقش جديد آن است که زمين را به چشمي بنگريم که در خور احترام و عشق است و نه صرفا يک کالاي اقتصادي که بايد آن را مصرف کرد و به دور انداخت . اخلاق ،زمينيان را در مقام کارگزار طبيعت مي بيند و براي او در پايداري طبيعت براي خود و آينده اش مسووليت قائل است . برخورداري افراد از اخلاق زيست محيطي مناسب ،يک تضمين دروني براي رفتار درست با با ساير مخلوقات و جلوگيري از صدمه زدن به آن مي باشد از اينرو بر آموزش اخلاق زيست محيطي و تربيت انسانهاي اخلاق مدار در تعامل با محيط
زيست ،تاکيد فراوان مي شود ((عابدي سروستاني و شاه منصور، ١٣٨٧). .با وجود اينکه اين مشکلات ريشه درمعرفت شناسي و جهان بيني آدمي دارد براي رفع اين بحرانها از طريق تربيت اخلاقي و ديني ،کمتر سخني به ميان مي آيد ( جاکوبز، ٢٠٠٤). در اين راستا ديدگاه بازسازي اجتماعي مدارس را تشويق مي کند تا در خط مقدم تغييرات اجتماعي قرار گيرند. نخستين گام ،تدوين سياستها بر مبناي عمل فکورانه اخلاقي که تلفيقي از بنيادهاي ارزشي و عقلانيت مي باشد.ارزشها با يکديگر در رقابت هستند و تنها از طريق بحث عقلاني و تعهد نسبت به بنيادهاي ارزشي است که مي توان فرايندهاي اقدام فکورانه اخلاقي را به سمت دستيابي به هدفهاي اخلاقي مشروع سوق داد. (محرم نژاد و حيدري، ١٣٨٥). خلاق عملي ماننداخلاق زيست محيطي با مفاهيم فرهنگي و ارزشي ارتباط نزديک دارد( عابدي سروستاني، شاه ولي، ١٣٨٧). علاوه بر اين اگر همراه با بار علمي که به فراگيران منتقل مي شود همزمان بار اخلاقي و ارزشي به فراگيران منتقل نشود مي تواند وي را دچار چالشهاي اخلاقي و اعتقادي کند بخصوص در بافت فرهنگي امروز ما که با عدم مهندسي فرهنگي و اخلاقي مواجه است ،اخلاق را بدون مباني شناختي به امري صوري و قانوني مبدل مي کند که با احساس کمترين فضاي خلا نظارتي، فجايعي به بار مي آورد لذا بنيان سازي براي اخلاق و باورهاي شناختي بايد لازم و ملزوم شناخته شوند و از آغاز فراگيري علم و فن مد نظر قرار گيرند ( پورعباسي ؛توکلي بينا ،١٣٨٩).. اخلاق زيست محيطي را مي توان به دو بخش تقسيم نمود: ١-اخلاق طبيعي :بر اساس اين فلسفه اخلاقي، همه موجودات زنده حق حيات دارند و انسان به لحاظ وجودي ، هيچ امتياز و تقدمي بر ساير موجودات ندارد.طبيعت بالذات اصالت دارد و تعهدات انسان را به تمام موجودات تعميم مي دهد ٢-اخلاق انساني :اخلاق انساني پيرامون حق بهره مندي نسلهاي آتي از منابع طبيعي و زيست محيطي و وظيفه و تعهد نسبت به نسل آتي حکايت مي کند(توحيدي نيا، ١٣٨٧، ١٦٩).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید