بخشی از مقاله
چکیده
امروزه رسانه ها از زبان به عنوان ابزاری برای تحمیل ایدههای خود استفاده میکنند. از این رو، این زمینه نیازمند بررسیهای زبانشناسی انتقادی است تا جلوههای مکتوم آن ظاهر گردد. این تحقیق درصدد است تا با واسطه تحلیل های زبان شناختی به بررسی انتقادی گفتمان سیاسی به کار رفته در مورد جنبش اخیر کشورهای عربی، در قالب نظریات شناخت گرا بپردازد. برای این منظور داده هایی گفتمانی از یک روزنامه انگلیسی زبان - واشنگتن پست - استخراج شده اند. داده ها در قالب نظریه گفتمانی - شناختی ون دایک - 1977 - مورد تحلیل قرار می گیرند. هدف از این کار بازنمودن جنبه های سیاسی مکتوم در گفتمان مذکور و همچنین چگونگی کاربرد زبان برای انتقال آن موارد می باشد. پیامد این تحقیق آن است که این روزنامه انگلیسی زبان با استفاده از استعارههای زبانی سعی در بازتاب رخدادها به گونهای دارد که یک نکته منفی را به تمام جامعه مسلمانان تعمیم دهد و از طرف دیگر، جریان حاکم در جامعه مسلمانان را خطری برای خود معرفی کنند. نتایج نشان می دهد که رسانهها برای هدایت ایدئولوژی، از زبان به سبکی استفاده می کنند که قوای شناختی را به طور ناخودآگاه فعال کند. کلمات کلیدی: استعاره، تحلیل انتقادی گفتمان، سیاست، جنبش عربی
.1 مقدمه
استعاره یکی از پرکاربردترین و موثرترین سازه های زبانی است. در بسیاری از موارد انتخاب های استعاری ما در محدودیت ساختارهای مفهومی جامعه هستند. در موارد دیگر، مخصوصا درگفتمان سیاسی یا تبلیغاتی افراد عمدا از استعاره های خاص استفاده می کنند تا دیگران را نسبت به امری ترغیب کنند یا نکته ایدئولوژیکی را منتقل نمایند. لیکاف و جانسون - 1980 - با مطرح نمودن استعاره به عنوان القاگر ساختار ذهن و تفکر سعی داشتند جلوه هایی از کارکرد و نمود زبانی آن را در چارچوب رویکرد معنا شناسی شناختی به نمایش بگذارند . معنا شناسی شناختی یکی از ابعاد استعاره را نادیده می گیرد که توسط تحلیل انتقادی آشکار و نمایان می شود؛ یعنی کاربرد استعاره با هدف ترغیب لفظی در گفتمان های مختلف. استعاره هایی یکسان ممکن است به شیوه هایی متفاوت به کار بروند و یا این که استعاره هایی متفاوت برای بیان یک رخداد یا واقعه به موازات مواضع ایدئولوژیکی خاص به کار گرفته شوند. از دیدگاه شیلتون - - 2004 رویکرد شناختی، نگرشی به گفتمان سیاسی دارد که آن را به عنوان محصول فرایندهای ذهنی جمعی و فردی به حساب می آورد. این رویکرد به دنبال آن است تا نشان دهد که چگونه دانش سیاسی، گفتمان سیاسی و ایدئولوژیهای سیاسی حافظه بلند مدت را به حیطه خود می کشند. به عقیده گیو - 2013 - ، ارتباط میان این دو حوزه پژوهشی می تواند منافعی دو سویه داشته باشد. اگر برای مطالعه گفتمان به ابعاد شناختی ارجاع دهیم می تواند به غنای تحلیل انتقادی گفتمان بیافزاید و تعابیر را بیشتر منطقی سازد و اگر از زاویه دید تحلیل انتقادی گفتمان به موضوعات شناختی بنگریم، کمک می کند تا تمرکز را بر ابعاد اجتماعی و ایدئولوژیکی استعاره قرار دهیم.
این پژوهش بیشتر به بررسی تحلیل انتقادی استعارههای سیاسی می پردازد. مبنای کار بر رویکرد گفتمان انتقادی ارایه شده توسط ون دایک - 1977 - است. بنابراین لازمه این کار آن است که ابتدا مختصری از تحلیل انتقادی گفتمان معرفی گردد. تحلیل انتقادی گفتمان یک رویکرد میان رشته ای از مطالعه گفتمان است که زبان را به صورت یک فعالیت اجتماعی در نظر میگیرد و تمرکز آن بر شیوه هایی است که سلطه های اجتماعی و سیاسی را در قالب متن یا گفتار بازتولید می کنند - فرکلاف، . - 1996 تحلیل انتقادی گفتمان، متن را نوعی کارگفت به حساب می آورد و این بدان معناست که چگونه کارگفت ها باعث می شوند زبان به کار گرفته شود و معنا جلوه یابد - کوپ، . - 2002 راجرز - 2005 - تحلیل انتقادی گفتمان را به عنوان گرایشی به حساب می آورد که سعی در تجمیع تئوری های جامعه شناسی و تحلیل گفتمان دارد تا بتوان به توصیف، تعبیر و توضیح روشی پرداخت که در آن ساختارهای گفتمانی توسط جهان اجتماعی بازنمایی می شوند. تحلیل انتقادی گفتمان کمک می کند تا بفهمیم چگونه ساختارهای زبانی بکار رفته در ساختمان متن، به یک معنای عمومی توان می-بخشد تا یک موضع ایدئولوژیکی خاص را به نمایش بگذارد. از نظر آقاگل زاده - 1385 - ، زبان به عنوان رسانه شفاف نیست که واقعیت و حقایق را می نمایاند، بلکه این نگرش به زبان حوزه مطالعات خود را از بافت متن و موقعیت ها گسترش می دهد و گفتمان را در سطح کلان همچون نهادهای رسمی و صاحبان قدرت در جامعه و ایدئولوژی های پنهان که عامل ساخت متن و فهم آن هستند، بسط می دهد. شکل بارز این رویکرد را در متون رسانه ای می توان یافت. آقاگل زاده و غیاثیان - 1386 - کاربرد تحلیل انتقادی گفتمان را چنین به وصف می کشند که زبان به خودی خود قدرتی ندارد و قدرت خود را از افراد قدرتمندی می گیرد که از آن استفاده می کنند. آن ها مدعی اند که این همان توجیهی است که چرا زبان شناسی انتقادی اغلب به بررسی زبان صاحبان قدرت، یعنی مسئولان وجوه نابرابری، می پردازد. از نگاه آقا گل زاده - 1391 - ، تحلیل "ساختهای ایدئولوژیک" در تحلیل گفتمان انتقادی یعنی تحلیل متن با استفاده از آموزه ها و راهبردهای علوم زبان شناسی، جامعه شناسی و علوم سیاسی و ارتباط منطقی آن ها در بافت گفتمان های رقیب در جامعه انسانی.
فرکلاف و وداک - - 1997 مشخصات زیر را برای شناسایی گفتمان ذکر کرده اند: گفتمان کارکرد ایدئولوژیکی دارد.
گفتمان سازمان دهنده جامعه و فرهنگ است. گفتمان دارای جایگاه و تاریخ است. روابط قدرت تا حدی گفتمانی هستند. وساطت در روابط قدرت نیازمند یک رویکرد اجتماعی - شناختی است.
تحلیل انتقادی گفتمان یک الگوی علمی و از نظر اجتماعی معتبر است که مشکلات اجتماعی را مورد هدف قرار می دهد . در چارچوب تحلیل انتقادی گفتمان معمولا سه گرایش کلی وجود دارد که هرکدام دارای نمای خاص خود است: رویکرد گفتمانی - تاریخی توسط ودایک - - 2001 ارائه شده است که تعهد به انتقاد فلسفی - اجتماعی گفتمان عمومی دارد. رویکرد دیگر توسط ون دایک - - 1998 ارائه شده است که دیدگاهی اجتماعی - شناختی می باشد و نگاهی شناختی به گفتمان دارد. رویکرد سوم توسط فرکلاف - - 1989 ارائه شده است و به یک مطالعه زبان شناختی عمیق از گفتمان به سبک هالیدی سوق دارد . آثار اولیه ی ون دایک در خصوص زبان شناسی متن و تحلیل گفتمان - 1977 - حاکی از علاقه وی به متون و گفتمان به عنوان واحدهای اساسی و فعالیت های اجتماعی است. ون دایک همانند دیگر نظریه پردازان زبان شناسی انتقادی، اهمیت زبانی را در واحدهای زبانی بزرگتر از جمله و معنای وابسته به بافت و متون می داند. ون دایک و کینچ - 1983 - رابطه ی گفتمان با بررسی پردازش زبانی را مورد توجه قرار داده اند. پیشرفت های آن ها در مدل شناختی درک گفتمان در افراد به تدریج به صورت مدل های شناختی برای تشریح ساخت معنایی در یک سطح اجتماعی توسعه یافت. ون دایک به تحلیل رسانه توجه ویژه دارد و نه تنها اندیشه ی خود را در خصوص ارتباط در رسانه های گروهی مطرح می کند بلکه نظریه ها و تلاش های گوناگون متخصصان علاقه مند به تولید، استفاده و کارکرد گفتمان رسانه را جمع آوری می کند. وندایک در تحلیل انتقادی انواع مختلف متون که منظور اصلی نویسنده را آشکار می کند، تمایل دارد به ارائه ی یک مدل نظری بپردازد که مکانیسم های فرایند شناختی گفتمان را تشریحکند. چارچوب نظری رویکرد وَن دایک به ایدئولوژی، شامل مفاهیم شناخت، جامعه و گفتمان است که برای درک بهتر آن در شکل زیر نشان داده خواهد شد. - وندایک، - 1998
بلک - - 2005 در مطالعاتش بر روی سخنرانیهای سیاسی، برای نشان دادن قدرت استعاره ها در ترغیب افکار عمومی در بافت سخنرانیهای سیاسی، به ترکیب تحلیل انتقادی گفتمان با استعاره پرداخته است . او این روش را که رویکرد مختص خودش است، تحلیل انتقادی استعاره می نامد و هدف از این رویکرد عبارت است از تشخیص قصد و نیت و ایدئولوژی های زیربنای کاربرد زبان. در این رویکرد بلک یک رابطه آشکار بین ایدئولوژی و استعاره مفروض می داند . او معتقد است که هر دو آن ها دارای نقش ترغیب هستند و تفاوت آن ها این است که ایدئولوژی از طریق مجموعه ای آگاهانه از عقاید و ارزش ها عمل می کند در حالی که استعاره ها از دیدگاه او ناخودآگاه هستند وبیشتر نیازمند احساسات افراد می باشند. استعاره ها از طریق مجموعه ای ناخودآگاه از نظرات و عقاید عمل می کند که همه کس آن ها را دارا می باشد و به واسطه زبان بر آن ها تاثیر می گذارد.
- .2 استعاره های سیاسی در گفتمان انقلاب کشورهای عربی:
شیلتون - - 2004 با الهام از ایده های هابرماس مدعی است که امکان شناسایی استراتژی هایی وجود دارد که توسط آن ها سخنوران گرایشات و علایق خود را مدیریت می کنند. چنین استراتژی هایی به صورت زبانی بازنمود می یابند و شامل منابعی هستند که به ایفای این نقش ها اختصاص یافته اند. شیلتون در ادامه سه نقش استراتژیک را معرفی می کند کهقبلاً توسط وی با همکاری کافنر - - 1997 به صورت چهار نقش ارایه شده بودند:
اجبار و تهدید : بر خلاف نقش های دیگر، این موردصرفاً زبانی نیست اما تابع قدرت و منابع سخنور است . نمونه های واضح آن عبارتند از کنش هایی گفتاری برخاسته از تحریم ها - قانونی یا غیرقانونی - ؛ مانند دستور دادن، قوانین و موارد دیگر. قانونی یا غیرقانونی سازی : نقش قانونی یا غیر قانونی سازی دارای رابطه مستحکمی با نقش قبلی است زیرا حقی را ایجاد می کند که به واسطه آن بتوان از چیزی پیروی کرد. بر خلاف آن، برای غیر قانونی سازی باید وجهه ای منفی از آن ارایه نمود که منجر به پیدایش کنشهایی گفتاری همچون سرزنش، محکومیت، توهین و امثال آن میشود.
آشکارسازی و ناآشکارسازی : کنترل سیاسی شامل کنترل اطلاعات است که به نحوی مربوط به کنترل گفتمان میشود. محرمانه بودن، نوعی استراتژی برای بازداشتن مردم از رسیدن به بعضی اطلاعات است. برخی گفتمانها ممکن است از نظر کیفی یا کمی اطلاعات ناقصی را انتقال دهند و به عبارتی اطلاعات را ناآشکار سازند؛ یعنی این حق را از مردم بگیرند که به آن اطلاعات دسترسی داشته باشند. طبق تحلیل غیاثیان - 1388 - ، شرق شناسی برای همیشه به گونه ای بنا نهاده شده است که شرق "منفعل" باشد و غرب" عقل گرا"، شرق "عقب افتاده" و غرب "پیشرفته"، شرق "وحشی" و "دور از تمدن" اما غرب "متمدن." تا کنون پژوهشها و زمینه های نظری مختلفی در این زمینه ذکر شد و تاثیر گفتمان بر تجلی ایدئولوژیها نیز نشان داده شد. مطلوب است در این راستا گام برداشته شود تا آنچه به حقیقت نزدیک است آشکار گردد و از همه مهم تر استراتژیهای سیاسی نهفته در گفتمان به نمایش درآید و به سبب آن، هدف و مقصد آن گفتمان مشخص شود. پژوهش حاضر درصدد است تا با تکیه بر اصول تحلیلی و انتقادی ون دایک - - 1977 که به شناخت گرایی متمایل است به تحلیل و نقد گفتمان سیاسی - استعاری مطرح شده در مورد انقلاب کشورهای عربی در روزنامه واشنگتن پست بپردازد.