بخشی از مقاله
چکیده
رابطهی بین رشد جمعیت و رشد اقتصادی تا مدتها از لحاظ نظری و تجربی توسط اقتصاددانان مختلف، تجزیه و تحلیل شده است. برخی از اقتصاددانان بر این باورند که رشد سریع جمعیت مانع رشد اقتصادی است درحالی که برخی دیگر اعتقاد دارند که رشد جمعیت باعث رشد اقتصادی است. از طرف دیگر وجود تورم بالا، هزینههای زندگی را افزایش داده و لذا تشکیل سرمایهی فیزیکی و انسانی را تحتالشعاع قرار میدهد و از این طریق رشد اقتصادی را متأثر میسازد.
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر رشد جمعیت و تورم بر رشد اقتصادی در کشورهای گروه D8 صورت گرفته است. روش تحقیق در این مطالعه استفاده از دادههای تابلویی در دورهی زمانی 1990-2010 و با استفاده از دادههای سالانه میباشد .
برای اندازهگیری رشد اقتصادی از شاخص تولید ناخالص داخلی استفاده شده است. نتایج، حاکی از این است که رشد جمعیت از لحاظ آماری دارای اثرگذاری منفی و معنادار و توان دوم رشد جمعیت از لحاظ آماری دارای اثر گذاری مثبت و معنادار بر شاخص تولید ناخالص داخلی میباشد.
با توجه به این نتایج، مهمترین پیشنهاد عدم هراس از سیاستهای افزایش جمعیت میباشد، هرچند در این زمینه توجه به افزایش سرمایهگذاری، توسعهی زیرساختها و توجه به مزیتها لازم و ضروری است. همچنین با توجه به اینکه طی دورهی مورد بررسی از نظر آماری اثر تورم بر شاخص تولید ناخالص داخلی منفی و معنادار می باشد، لذا اجرای سیاستهای کنترل تورم جهت رشد اقتصادی کشورهای D8، لازم و ضروری به نظر میرسد.
-1 مقدمه
امروزه تعداد جمعیت و ویژگیهای مرتبط با آن، پایه و زیربنای هرگونه برنامهریزی و سیاستگذاری است. در واقع جمعیت از جمله مؤلفههای مهم اقتصادی و اجتماعی در هر جامعهای محسوب میشود که بر عملکرد اقتصادی و اجتماعی جامعه اثر میگذارد و در عین حال از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی نیز تأثیر میپذیرد
جمعیت منبع فناناپذیری است که میتواند نقش قاطعی در تحقق برنامههای اقتصادی- اجتماعی کشور ایفا کند. رابطهی منطقی بین جمعیت و توسعه باعث توسعهی هماهنگ اقتصادی و اجتماعی، اعتلای سطح زندگی و بهروزی مردم، تأمین سلامتی مادران و نوزادان، ایجاد محیط مساعد برای تحصیل و کار زنان، فراهم ساختن امکانات و بهبود شرایط تحصیل نسلهای آینده، توجه به حقوق بشر و جلوگیری از جنگ و جدالها و بالاخره حراست از محیط زیست، منابع حیاتی و دستاوردهای انسانی را نوید میدهد
رشد جمعیت به عنوان یکی از عمدهترین و مؤثرترین عامل کاهش درآمد سرانه و به تبع آن، کاهش سطح زندگی و رفاه عمومی، شناخته شده است. اگر چه رشد نامطلوب جمعیت در شرایط عادی موجب فقر است، در عین حال، از همین عامل منفی میتوان به عنوان عامل مصرف و به تبع آن، به عنوان عامل رشد تولید و شکوفایی اقتصادی بهره جست، مشروط بر این که برای بهرهگیری از عامل منفی به گونهای سنجیده و مطلوب، اصول و قواعد اقتصادی در جلب سرمایه، اعم از داخلی و خارجی، مورد بهرهبرداری قرارگیرد، چه در غیر این صورت، رشد نامطلوب جمعیت، موجب کاهش رفاه و افزایش فقر عمومی خواهد شد
منطبق با نظریات رشد اقتصادی درونزا، کیفیت نیروی انسانی یکی از مهمترین عوامل موثر بر رشد اقتصادی میباشد. به عبارت دیگر سلامت و بهداشت نیروی کار که به طور مستقیم با فقر فرد ارتباط دارد اثر مستقیمی بر رشد اقتصادی کشورها خواهد گذاشت. انسانها کسانی هستند که جامعه را میسازند. سرمایهی انسانی در اقتصاد یکی از مهمترین عوامل در رشد اقتصادی به شمار میرود. سرمایهی انسانی شامل کیفیت نیروی کار و دانش نهادینه شده در انسان است که باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی کشورها میشود. تورم به طور مستقیم باعث کاهش کیفیت سرمایهی انسانی میشود
سرمایهگذاری در بخش سلامت نیروی کار از عواملی است که منجر به رشد اقتصادی میشود، زیرا نیروی کاری که از سلامت جسمی و روحی برخوردار باشد انگیزهی کافی برای ایجاد خلاقیت،کسب دانش ،تجربه و مهارت خواهد داشت. از یک طرف کاهش تورم، شاخص سلامت افراد جامعه را افزایش میدهد و از طرف دیگر میتوان گفت که با افزایش سلامت افراد، مرگ و میر کاهش و امید به زندگی در افراد افزایش مییابد و به دنبال آن پس انداز در جامعه افزایش مییابد.
از آنجایی که پسانداز و سرمایهگذاری رابطهی مستقیمی با هم دارند با افزایش پسانداز، سرمایهگذاری هم افزایش مییابد. با افزایش سرمایهگذاری، اقتصاد نیروی کار بیشتری را به خود جذب کرده، بیکاری کاهش پیدا میکند، ثروت افراد زیاد شده و توانایی تأمین هزینههای بهداشت و سلامت را خواهند داشت. حال چرخه ای به وجود میآید که که مداومت آن منجر به رشد اقتصادی خواهد شد.
رابطه ی بین ثروت و سلامت رابطهای دو سویه است که افزایشهرکدام بر دیگری مستقیماً اثرگذار است، زیرا با بهبود وضعیت اقتصادی، سطح سلامت افزایش یافته و از طرف دیگر با افزایش سطح سلامتی و توان جسمی و ذهنی، وضعیت اقتصادی افراد نیز بهبود مییابد.
در این میان نباید از تأثیر متغیر های فرهنگی و سیاسی بر این دو غافل شد زیرا هر کدام میتوانند نقشی کلیدی در بهبود وضعیت اقتصادی و سلامتی مردم بازی کنند. از دیدگاه تئوری سرمایهی انسانی، سلامتی افراد یک ذخیرهی سرمایه است که به مرور زمان با گذر طبیعی عمر مستهلک میشود. بیماری باعث استهلاک غیر طبیعی آن میگردد و سرمایهگذاری در سلامت - بهداشت و درمان - این استهلاک را جبران میکند .
تورم باعث کاهش توانایی توجه افراد به سلامت و تغذیهی خود میشود که سلامت مبنای بهرهوری شغلی، ظرفیت یادگیری در مدرسه و توانایی در رشد جسمی، روانی و هوشی است. به عبارت اقتصادی، سلامت و آموزش دو وجه اساسی سرمایهی انسانی هستند
نرخ تورم بالا از طریق کاهش سرمایهگذاریهای مولد، رونق بازار واسطهگری، توزیع ناعادلانهی ثروت و درآمد و کاهش قدرت رقابتی صادرکنندگان در بازار جهانی یکی از بلاهای عظیم اقتصادی بوده است. از طرف دیگر وجود تورم بالا، هزینههای زندگی را افزایش داده و لذا تشکیل سرمایهی فیزیکی و انسانی را تحتالشعاع قرار میدهد و از این طریق رشد اقتصادی را متأثر میسازد
-2 مبانی نظری و پیشینه تحقیق
-1-2 مبانی نظری
- 1 مالتوس2 اقتصاد دان سیاسی مربوط به اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 بود. او زمانی در ردیف اقتصاد دانان قرار گرفت که سرمایهداری بازرگانی به سرعت به وسیلهی رقابت آزاد به عنوان یک شعار و روش عملگرایانه در حال اوج گرفتن بود. رقابت آزاد بین کارفرمایان به این معنا بود که آنهایی که توانایی تولید کالاهای بهتر را داشتند، میتوانستند دست دیگران را از بازار کوتاه کنند.
در مواجهه با چنین اقتصادی است که مالتوس می گوید: جمعیت در همهی کشورها در مقایسه با رشد غلات کشاورزی در دسترس، از رشد بیشتری برخوردار است. بنابراین رقابت سختی میان مردم در دستیابی به منابع محدود وجود دارد. در نتیجه، چرا باید به جمعیت اضافی فقیران اجازه داد تا مواد غذایی را که افراد طبقهی مالک میتوانند از آن منتفع شده و از زندگی بهتری برخوردار شوند،ببلعند
وی از هموطنانش می خواهد که جنگ، قحطی، گرسنگی، طاعون، قتل عام وغیره را به عنوان وسیلههای منصفانهی الهی برای کنترل رشد لجامگسیختهی جمعیت و تنبیه فقرا، به خاطر عدم خودداری از تولیدمثل بیولوژیکی تلقی کنند. با این دید او با هر نوع اصلاحات اجتماعی همانند قانون حمایت از فقیران در انگلستان مخالفت مینمود.
براین اساس او میگوید: از آنجایی که میزان جمعیت بهطور دائم مترصد است تا از وسائل معیشت سبقت گیرد، دستگیری از فقرا احمقانه است و این موضوع بهنوعی تشویقکنندهی عمومی فقر است. بنابراین دولت کاری بهجز رهاکردن فقرا بهدست سرنوشت خویش ندارد و حداکثر میتواند مرگ را برای آنها راحتتر سازد. او بهخاطر اینکه نظریهی تجربیش دارای وجه علمی باشد، از ریاضیات کمک گرفت و به جمعآوری ارقام مربوط به اندازهی جمعیت و تولید مواد غذایی برای تعدادی از کشورها رویآورد. او در نهایت ادعا کرد که جمعیت انسانی بهصورت تصاعد هندسی رشد میکند، درحالیکه تولید غذا بهصورت تصاعد حسابی رشد مینماید. این مسئله از نظر ریاضی برچه چیزی تأکید دارد؟