بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله به روش توصیفیتحلیلیB و با استفاده از روش مکتب ادبیّات تطبیقی امریکایی، ساختار »پیرامتن« - عنوان و چکیده - و ساختار »دسیسه« که از ساختارهای عناصر نمایشنامه هستند، در دو نمایشنامه از حسن دادشکر نویسنده ایرانی نمایشنامه نقلی و مادربزرگو روضه فهیم محمّد الفرخ الهدهدملقّب به روضه الفرخ الهدهد نویسنده اردنی نمایشنامه لیلی و الکنز، انتخاب و تحلیل شده است. نمایشنامههای مذکور برای گروه سنّی نوجوان به نگارش درآمده است. روش پژوهش از منظر ماهیّت، توصیفیBمقایسهای است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که ساختار پیرامتن و دسیسه در هر دو نمایشنامهقوّتها و ضعفهایی دارد و هر دو اثر از ساختارهای مشابه فرمی و محتوایی پیروی میکنند.

انتخاب آگاهانه عنوانتخیّلی دو نمایشنامه، دربردارنده نام شخصیّتهای اصلی و تعلیق است. هر دو نمایشنامه فاقد چکیده هستند. دسیسه در نمایشنامه لیلی و الکنز پویا و در نمایشنامه نقلی و مادربزرگ زمینهچینی ایستاست. گره نمایشی در هر دو اثر حاصل موانع بیرونی و موانع درونی است و این هماهنگی، تعلیقها را کوتاه وجذّاب و دسیسه را پیچیدهتر کرده است. پایان در هر دو نمایشنامهبه علّت اصل نابرابر میان نویسنده بزرگسال و مخاطب کودک کهایمر اُ سالیوان بیان میکند، بسته است.

مقدمه

مخاطب در هنگام مطالعه نمایشنامه، بیش از داستان، آن را در ذهن خود تصوّر میکند، زیرا متن به - قصد اجرا نوشته شده است. این یک ویژگی منحصربهفرد متن نمایشی است که در متن پویندگی به وجود آوردمی . ساختار نمایشی، زیربنا و پیکره اصلی نمایش است که به اتّفاقات هر صحنه و کنش شخصیّتها شکل میدهد و تمام عناصر نمایش را تنظیم میکند. » ساختار نمایشی به این ترتیب یک نظام است؛ نظم و ترتیب معیّن است که وقایع داستان بر اساس آن تنظیم میشود و یکی پس از دیگری در مکان معیّن خود قرار میگیرد تا از طریق فعل و انفعالی درونی که بین پارههای گوناگون آن برقرار میشود، به ایجاد ارتباطی معیّن با مخاطب بپردازد و همچون پدیدهای زنده و پویا به حرکت خود در ذهن او ادامه دهد«

نمایشنامه و به تبع آن اجرای نمایش سهم بهسزایی در شکلگیری شخصیّت کودک دارد. »مهمترین درسی که طفل در طول زندگیاش فرا میگیرد آن است که چگونه به شکلی سالم - به دور از انحرافات - در جامعه زندگی کند« - العاصی، . - 8 :1386 ابعاد سرگرمکنندهو جذّاب نمایش بههیچوجه کمتر از ابعاد آموزنده آن نیست. کودک در لحظات شادی و بازی، به رشد میرسد و تکامل مییابد. در نمایش کودک همراه با بازی و سرگرمی و بهصورت غیرمستقیم با مفاهیم زیادی آشنا میشود. بهعبارتی او در حالتی مصنوعی از زندگی قرار میگیرد و به تجربه دست پیدا میکند.

هر کدام از ساختمایههای نمایشنامه در شکلگیری متن نمایشی اهمّیّت بسیاری دارد. متن نمایشی جهان هماهنگ شدهای از معناست. ساختمایههای نمایشی همراه با هم و با بهرهگیری از نوع ارتباطشان به یک موقعیّت نهایی که همان روند داستانی نمایشی است، شکل میدهند. »چنین شاکلهای، نهایتاً همان غایت طلبشده دراماتیکی است که در آن محتوا و فرم با همآمیزی و برآیندشان از هم، به همه اجزاء و عناصر موضوعی و ساختاری، عینیّت و شکل میبخشند.

این جستار طبق مبانی نظری ادبیّات تطبیقیکودک و نوجوان و ادبیّات تطبیقی امریکایی به تحلیل تطبیقی دو نمایشنامه لیلی و الکنز اثروضه فهیم محمّد الفرخ و نمایشنامه نقلی و مادربزرگ اثر حسن دادشکر پرداخته است. بررسی ادبیّات تطبیقی در عرصهملّی، آشنایی با ادبیّات بیگانگان و مقایسه آن با ادبیّات خویش به کاهشتعصّب بیمورد نسبت به زبان و ادبیّاتملّی میانجامد. افزایش تفاهم و نزدیکی میان ملل از رهگذر آشنایی با آیینها، شیوه اندیشه، آرمانهایملّی، رنجهای میهنی، منافع متقابل از طریق داد و ستد و اثرپذیری و اثرگذاری از جمله مزایای ادبیّات تطبیقی است - ندا ، . - 35 :1387سالیوان1957 - 3م. - -در کتاب ادبیّات تطبیقی کودک4 بیان میکند که ادبیّات کودک باید تئوری خاصّ خود را بهویژه در پژوهشهای تطبیقی، داشته باشد. وجود بزرگسالان در عرصه تولید ادبیّات کودک امری ضروری و البتّه نابرابر است و همچنین نبایدمنفی تلقّی شود.

سالیوان تأکید میکند که رویکرد این ارتباط نابرابر، مسأله اصلی تئوری ادبیّات کودک است. نویسنده بزرگسال با تجربههای متفاوت خود از جهان و نیز با وجود جایگاه نامساوی خود نسبت به کودک باید بتواند نیازهای خواننده کودک را برآورده کند - سالیوان، - 12 :2005ادبیّ.ات کودک بهوسیله بزرگسالان برای کودکان نوشته شده است و خواننده و نویسنده در این ارتباط با یکدیگر همسان نیستند. ادبیّات کودک بهطور ویژه باید رویکرد تطبیقی خاص خود را داشته باشد.
ساختار »پیرامتن« و »دسیسه« در این جستار در دو نمایشنامه منتخب مطابق با تقسیمبندی و تحلیل میشل پرونر5 - دانشیار گروه مطالعات تئاتر در دانشگاه لیون فرانسه - در کتاب تحلیل متون نمایشی بر اساس مبانی نظری نمایشنامهکاوی بررسی و نقد شده است.

ساختار »دسیسه« در بسیاری از نمایشنامههای کودک و نوجوان دیده میشود. این ساختار نمایشی، ساختاری مشترک در داستان و نمایشنامه است. ناظرزاده کرمانی در توصیف و تحلیل خود از »پیچش-کاریها« و »بحران« بهجای »دسیسه« استفاده کرده است - ناظرزاده کرمانی، . - 123 :1383 در این قسمت خلاصههای دو نمایشنامه، به همراه مهمترین توضیحات صحنهای آورده شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید