بخشی از مقاله

چکیده

روایت شناسی شاخه ای از مطالعات ادبی است که ریشه در ساختارگرایی دارد و در پی یافتن یک دستور زبان جهانی واحد برای متون روایی مختلف است. ژرار ژنت یکی از روایتشناسان مطرح ساختارگراست که طرح جامع و کاملی برای بررسی متون روایی پیشنهاد میدهد، نظریه پرداز ادبی فرانسوی، نگاهی نو به روایتگری دارد. طبق دیدگاه وی روایتگری ،کنش یا فرایند خلق متن روایی است. داستان پردازی در مثنوی در مقایسه با داستان پردازی سایر متون تعلیمی جایگاهی منحصر به فرد دارد. دراین مقاله مطابق با نظریه ژنت،شخصیت ، رخداد ، مکان ، زمان ، وجه، پرسپکتیو ولحن ، ساختار روایت یکی از داستان های مثنوی مورد بررسی قرار گرفته است تا شگردهای متنوع داستان پردازی مولانا روشن تر شود. با توجه به ارزش والای مثنوی باید اظهار کرد که مثنوی ساختار روایی متنوعی دارد و در تحلیل روایت شناختی داستان - - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار - - الگوی خاصی به کار بسته شده است و هریک از شاخصه های مذکور در بافت داستان مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته اند؛در این داستان نیز همچون سایر داستانهای مثنوی پریشان واری و تعدد قصه های کوتاه در دل مادر قصه وظهور ناگهانی برخی صحنه ها خود نمایی میکند که به تحیر و سردرگمی مخاطب درشناخت راوی،زمان و مکان داستان و شناخت شخصیت اصلی داستان دامن می زند، دراین روایت کنشگر که بر محور تمثیل شکل گرفته است،گفتمانهای روایی ،پویایی شخصیت ها ،توصیفات مستقیم و شتاب منفی و کاهنده تاحدود درک و فهم داستان را برای مخاطب تسهیل می بخشد.

کلید واژه:روایت شناسی،ژرار ژنت،کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار،مثنوی

مقدمه

این پژوهش برآنست تا طبق دیدگاه روایت شناختی ژرار ژنت به بررسی یکی از داستان های دفتر دوم مثنوی عظیم مولانا جلال الدین بلخی بپردازد. علی رغم اینکه مقوله زمان در دیدگاه روایت شناسانه ژنت از اهمیت ویژه ای برخوردار است لکن هدف اصلی این پژوهش بررسی تمام مولفه های روایت شناسانه مد نظر ژنت درداستان »کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار بر جوی «است تا در نهایت نقش روایت شناسی ژنت در این داستان مشخص شود. مبحث روایت شناسی درباره شیوه های مختلف نگارش و تحلیلی ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه، حماسه،داستان های پریان،شعرهای روایی و ...به بحث می پردازد .هرکدام از این شیوه ها متن ادبی را از زاویه خاصی مورد بررسی قرار می دهند و بدین ترتیب برداشت تازه ای از متن به دست می آورند .
روایت شناسی را می توان در سه دوره پیش ساختارگرایی تا سال - - 1960 ،دوره ساختارگرایی - 1960تا - 1980 و دوره پسا ساختار گرایی مورد مطالعه قرارداد. - مقدادی، - 240: 1393 این دانش نوظهور اولین بار در سال 1966توسط ولادیمیر پراپ مطرح شد،وی با وارد کردن انتقاداتی به بن مایه، نقش مایه - - Motif، قدم در این وادی گذاشت و سه سال بعد برای اولین بار در کتاب »دستور زبان دکامرون« نوشته تزوتان تودروف به سال 1969به کاررفت - .مارتین،. - 10 : 1391روایت شناسی با بهره گیری از الگوهای نظری، به تحلیل داستان می پردازد که در نهایت منجر به رمزگشایی از متن می شود. روایت شناسی ساختگرا در مسیر رشد خود به روایت شناسی معاصر تغییر یافت که طبق تعریف ژنت عبارت است از: مطالعه روایت ها به مثابه باز نمایی لفظی حوادث و موقعیت هایی که در زمان نظم داده شده اند - بامشکی،1393 - 12-10:

پیشینه تحقیق

به دلیل اهمیت بحث و معرفی روایت شناسی در ایران لازم است پیشینه موضوع را اندکی مفصل تر و جامع تر بیان کرد.کتاب ها و مقالات متعددی در این زمینه ترجمه و تالیف شده است که از چندین کتاب به عنوان نمونه نام می بریم.شهبا در سال - - 1382 کتاب »نظریه های روایت« نوشته والانس مارتین را ترجمه کرده است،حری در سال - 1383 - کتاب »درآمدی نقادانه -زبان شناختی بر روایت« نوشته مایکل تولان و درسال - - 1387 کتاب »روایت داستانی بوطیقای معاصر« از شلومیت ریمون-کنان را ترجمه کرده است

.در زمینه معرفی روایت شناسی، فتح االله بی نیاز در سال - 1387 - کتاب »درآمدی بر تحلیل روایتشناسانهی داستانی از مثنوی بر اساس  داستان نویسی و روایت شناسی« را تالیف کرده است.از میان مقالات هم می توان به »روایت شناسی وتفاوت میان داستان وگفتمان بر اساس نظریات ژرارژنت «نوشته رویا یعقوبی،»تحلیل زمان روایی از دیدگاه روایت شناسی براساس نظریه ژنت در داستان بی وتن اثر رضاامیرخانی« نوشته فرهاددرودگریان محمد زمان احمدی والهام حدادی،وهمچنین »تحلیل ساختارروایت در رمان آفتاب پرست نازنین« نوشته محمود بشیری زهرا هرمزی و... اشاره نمود.

روایت شناسی

روایت شناسی یا علم مطالعه داستان به معنای فرضیه، بیان یا نقد روایت است، نقش روایت شناسی تجزیه و تحلیل موشکافانه و پیچیده ای از رابطه میان داستان و همه عناصر دیگرکه وابسته به آن است و در نقل داستان سهیم اند می باشد. و شامل ارائه مستقیم یا بی طرفانه نقل، حضور و کارکرد و نقش راوی با کمک صورتکها،صدا و سبک می شود، و در ضمن اهمیت زبان فعل و ضمیر شخصی در برقراری ارتباط میان داستان، گوینده داستان و خواننده را نیز در بر میگیرد، همچنین احتمال تغییرات درآگاهی بیرونی و درونی را که مستلزم عمل روایت است و رابطه نویسنده واقعی، نویسنده تلویحی و صدا یا صداهای روایت کننده را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد. به اعتقاد ژنت می توان رابطه بین آرایش زمانی داستان وآرایش روایی پیرنگ رادرچهارچوب مناسباتی بیان کرد که بیانگر رابطه بین آنها دریک مقطع مفروض باشد.

ژنت درکتاب »گفتمان روایی« باتقسیم روایت به سه سطح مختلف تمایزی را که فرمالیستهای روسی میان قصه وطرح قائل می شوند پرداخته تر میکند؛ این سه سطح عبارتنداز:داستان، متن روایی وروایتگری .داستان محتوای متن روایی است به ترتیبی که رویدادها برای شخصیت ها واقعا اتفاق افتاده اند. بنابراعتقاد ژنت خواننده به واسطه متن روایی داستان را در ذهن خود بازسازی می کند. ژرار ژنت سه عامل قصه، داستان و روایت را از هم متمایز می سازد .به تأسی ازشکل گرایان روسی، قصه را از جنبه های روایت به شمار می آورد و آن را ترتیب واقعی وقایع روایت ارزیابی می کند. نخست بار شکل گرایان روس روایت را متشکل از دو سطح :طرح و داستان معرفی کردند. ژنت قصه را به جای طرح عنوان کرد .در این مفهوم طرح یا قصه برابر است با آنچه که ارسطو آن را تقلیدی از حوادث تراژدی می دانست. داستان از نظر ژنت، زنجیره ای از حوادث است که توسط راوی به خواننده انتقال می یابد .راوی در این زنجیره دخل و تصرفهایی می کند و زمان بندی را با توجه به این جا به جایی تنظیم می نماید.از این دیدگاه، داستان،تبدیل به چگونگی عرضه ی حوادث داستانی می شود.نشانه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید