بخشی از مقاله

چکیده

مقاله حاضر، با ابتنا بر این درک که لازمه خیزش نوین تمدن اسلامی، پیشرفت در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، سعی دارد درکی روشمند و منضبط ازمراتب نظری، ارزشی و راهبردیِ تحقق پیشرفت در راستای تمدن نوین اسلامی ارائه دهد. ازاینرو، پس از تمایزگذاری میان ابعاد فلسفی و مطالعاتیِ پیشرفت، چگونگی اتکای ابعاد الگویی پیشرفت را بر نظریه اسلامی پیشرفت تبیین نموده است.

در این جهت، ویژگیایه اساسی پیوند متقابل و دیالکتیکیِ نظریه پایه اسلامی پیشرفت و الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی مورد ملاحظه قرار گرفته است. درادامه، سه مقطع اساسی مفهومسازی، نظریهپردازی و گفتمانسازی را بهعنوان مراتب تحقق پیشرفت در ساحت عمومی شناسایی نموده است؛ سپس تبیین نموده است که بسط ارزشهای اسلامی در حوزههای نظری، راهبردی و عملیاتی، از طریق مدیریت خلاق شبکهای بنیادیترین راهکار پیشرفت است. در خاتمه، مهمترین اصول و بایستگیهای لازم برای نیل به سوی افق تمدن نوین اسلامی را از مجرای پیشرفت در ابعاد مختلف، بهاختصار، ارائه نموده است.

مقدمه

مسئله پیشرفت و تحول رو به تکامل جامعه همواره از مسائل مورد توجه و تأمل اندیشمندان بوده است؛ چراکه میان کمالات فردی و اجتماعی نسبتی مستقیم برقرار است و پیجویی کمال فردیِجامعْ مستلزم عطف نظر به کمال و تکامل اجتماعی است. درواقع، میان کمال فردی و رشدیافتگی اجتماعی پیوندی دوسویه و متقابل برقرار است. این برداشت، چنانکه مرحوم علامه طباطبایی در المیزان بیان فرموده و در برخی از آثار فلسفی او نیز تبیین شده است، بر این درک اساسی از ماهیت جامعه استوار است که جامعه دارای گونهای هویت هستیشناختی بوده، وامتدادِ وجود، قوا، آثار و افعال افراد است 

بدینروی،وقتی از پیشرفتِ جامعه انسانی سخن به میان میآید، منظور پیشرفت کمالات و فضایل مادی و معنوی انسان در چارچوب ساختارها و قواعدی است که نظام روابط موجود میان افراد، گروهها، اقوام و ملل را هویت بخشیده و در قالب یک ساختار منسجم و منظم قوام داده است. درواقع، ساختارهای اجتماعی و نظام روابط انسانی، بافت و ساحت رخنمایی پیشرفت هستند. ساختارها و نظام روابط اجتماعی، چنانکه مشخص است، در بستر نیازهای انسان و جامعه شکل میگیرند و نیازها ارجاع به بنیاد وجودی و تکوینی انسان و جهان دارند. در منظری کلی، و تحت تأثیر دیدگاه کارکردگرایی ساختاری، متداول شده است که ساختارها و نظام روابط انسانی را به چهار ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد تقسیم نمایند

این. چهار ساحت پوشش دهنده چهار سنخ از نیازهای اساسیِ انسان در اجتماع هستند. نیازهای معرفتی، معنایی و ارزشی در ساحت فرهنگ پاسخ داده میشوند. نیاز به ارتباط منظم و منسجم در قالب ساختارهای عادلانه قانونی در ساحت اجتماع تأمین میشود. نیاز به وجود حاکمیت و دولت تنظیم کننده، تأیید کننده، الزام کننده و اجرا کننده قوانین عادلانه در راستای تأمین حقوق ذاتیو همگانیِ افراد در یک جامعه در ساحت سیاست استیفا میشود؛ و درنهایت، نیازهایاساسیِمعیشتیِ و مادی آحاد مردم، و نیز تنظیم و تدبیر عملکرد بنگاههای خصوصیِ غیردولتی عمومیِ دولتی در راستای تأمین نیازهای اولیه نیز نیازهای ثانویه مضاعفِ معطوف به رشد ثروت و قدرت پولی و مالی، در ساحت اقتصاد تأمین میشوند.

درواقع، هویت مشترک اجتماعی افراد یک جامعهتبلور، عینیِمبانیِ بینشی، ارزشی، اخلاقی و منشی،و اصول رفتاریِ عام انتشار یافته و حاکم بر کنش افراد در ضمنساختارهای اجتماعیِ یاد شده است.صورت کلی و کلانِ این ساختارها و قواعد حاکم بر روابط میان افراد، گروهها، اقوام و ملل در بستر تاریخ، تعین یافته است؛ و فهمی به نحو یکپارچه هویتیافته از مردمانی که در پهنه مشخصی از زمین و زمان زندگی کرده و یا در حال زندگی هستند به دست میدهد.

این فهم کلی و کلان،مقوّم مفهوم فرهنگ در معنای عام و تمدن است. بدینترتیب، مفهوم تمدن، مفهومی است که در بستر تأملات تاریخی، ظهور مییابد و ارجاع به صورتی کلی و کلان هویت بینشی، منشی و کنشی مردمانی دارد که در یک اقلیم جغرافیایی، فرهنگی و تاریخیِ مشخص، زندگی کرده و میکنند. - Sardar, 2006, 121 - با لحاظ این معنا از مفهوم فرهنگ و تمدن، زمانی که از پیشرفت و تحول تکاملی جامعه در طول زمان و تاریخ سخنی گفته میشود، منظور، پیشرفت ساختارهای حاکم بر روابط جمعیِافراد در یک اجتماعِ دارای هویت مشخص است و این معنا، مساوق با تحول تکاملی در فرهنگ و تمدنِ آن جامعه نیز خواهد بود.

ملاحظه میشود که مفاهیم »پیشرفت«، »فرهنگ« و »تمدن« به لحاظ معنایی، مفاهیمی همخانواده هستند؛ بهعبارتدیگر، ذیل یک چتر معنایی قرار دارند. این ارتباط معنایی در تطوّر زبانی این واژگان نیز قابل مشاهده است. در ساحت معرفت اسلامی، مدنیت، یعنی خروج از بدویت و توحش ناشی از فقدان ادب و تربیت دینی و الهی، و اتصاف به فضایلی که مظهر اعلای آن در وجود اسوه نبیّ اکرم - صلّی االله علیه آله و سلّم - قابل مشاهده است. قرآن کریم در قالب  - آل عمران: - 144 این معنا را مورد دلالت قرار داده است که اجتماع ایمانی بر مبنای دلالت معرفت، اخلاق و شریعت نبوی نضج مییابد و اتکای بر سیرت ظلمانی و جاهلانه غیرالهی، انقلاب قهقرایی و سقوط است؛ بنابراین بنای استوار اجتماع و تمدن اسلامی بر پایه معرفت برآمده از قرآن و سنت مأثور استوار است؛ و رشد و پیشرفت تدریجی آن نیز بر همین مبنا، استمرار تاریخی مییابد.

بر اساس آنچه بیان شد، پیشرفت، حرکت تکاملی فرهنگ و تمدن اسلامی در امتداد معرفت، اخلاق و شریعت نبوی است؛ و چنین پیشرفتی، جوهره و روح تکامل تاریخی جامعه اسلامی است. درواقع، روند شکلگیری تمدن اسلامی، فرایند انباشت فضائل جامعه در سه بُعد محوری است؛ نخست، کمالات و فضایل عقلانی که معطوف به شناخت حقیقت واقعیت هستیِ در ضمن حیات فردی و جمعی است؛ دوم، کمالات و فضایل اخلاقی که معطوف به ایجاد گرایشها و خواستهای رشد دهنده و ربّانی است؛ و سوم، کمالات و فضائل رفتاری و کنشی که در امتداد چارچوب شریعت نبوی تحقق مییابند. آنچه در اینجا مهم است، توجه به چگونگی بسط ابعاد نظری و عملیِ پیشرفت است. درواقع، اگر تحقق پیشرفت در چارچوب یاد شده، موجب شکوفایی بیش از پیش تمدن اسلامی است، پرسش مهم آن است که فرایند تحقق پیشرفت چیست؟ مقاله حاضر، سعی دارد با واکاویِ ابعاد مفهومی، نظری و ارزشیِ مقوله پیشرفت در چارچوب مبانی معرفت اسلامی، به درکی کلاننگرانه و راهبردی از چگونگی تحقق تمدن نوین اسلامی نائل آید.

.1 مفهوم ساحت فلسفی و مطالعاتیِ پیشرفت و پیوند دیالکتیکی آنها

پیشرفت، مفهومی سهل و ممتنع است. در ساحت استعمالات و مرادات لغوی و عرفی، پیشرفت، بهمثابه حرکت مفید و مؤثر رو به جلو در فعلیت یافتن توانمندیهای مادی، شناختی و معنوی انسان در جامعه یا انسان و جامعه، شناخته میشود؛ و عموماً چنین دلالتی از آن انتظار میرود. در ساحت تأملات فلسفی، اما، پیشرفت ماهیتی پیچیده دارد و اصطلاحاً مفهومی پیچیده - complicated concept - است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید