بخشی از مقاله
پژوهش حاضر با هدف تحلیل روابط سیستمی مدیریت تغییر و یادگیری سازمانی به عنوان مهمترین عامل آمادگی سازمانها به منظور رویارویی با چالش های پیرامونی انجام شده است. در دنیای متغیر و غیر قابل پیش بینی امروز که عدم اطمینان مهمترین شاخصه آن است ضروریست سازمانها برای رشد، توسعه و بقاء خود از قابلیت یادگیرندگی مستمر و مولد برخوردار باشند. نتایج پژوهش حاضر علاوه بر اینکه نقش و اهمیت یادگیری سازمانی را به عنوان مقدمه و پیش نیاز مدیریت تغییر صحه گذاری می نماید همچنین بیانگر این است که قابلیت یادگیری سازمانی و توسعه مستمر آن به عوامل زیادی از جمله: تدوین چشم انداز، گرایش و تمایل به تغییر، مدیریت دانش، سبک رهبری مدیران سازمان و.... بستگی دارد.
پدیده تغییر، همواره به عنوان چالشی اساسی که بر افراد، گروهها و سازمانها اثر می گذارد مطرح و مورد توجه محققان مختلف بوده است. سازمانها به اقداماتی از جمله مهندسی مجدد، مدیریت کیفیت فراگیر، کوچک سازی، ادغام مالکیت و تجدید ساختار پرداخته اند تا بتوانند تغییراتی موفقی را ایجاد و مدیریت نمایند. نتایج یک تحقیق در ایالات متحده آمریکا نشان داده که بسیاری از سازمانها تغییر را به عنوان چالشی واقعی مورد توجه قرار داده و بر اساس آن برنامه ریزی و اقدام می نمایند.سازمانها برای کسب موفقیت باید خود را با واقعیت " تغییر " تطبیق دهند. برای سازمانها، تغییر به منظور توانمند سازی1 در مواجهه با چالش ها، لازم وضروری است. دوران کنونی با تحولات سریع و درحال گذر روبرو می باشد و سازمانها برای حفظ حیات خود ناگزیر ازایجاد تغییرات مستمر هستند - خوش قیام، . - 1391 بنابراین سازمانها ضمن تاثیر پذیری از دگرگونی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و..، برای کسب موفقیت و پاسخگویی به انتظارات و چالش های جامعه نیازمند تغییر در استراتژیها از جمله استراتژیهای یادگیری و یاددهی2 هستند مدیریت تغییر به عنوان مهمترین راهکار مواجهه با تغییرات پیرامونی، بیش از گذشته مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته است. مدیریت تغییر را به عنوان مدیریت گذر می شناسند. به عنوان مثال اندرود - Underwood, 2001 - مدیریت تغییر 3را با استفاده از نمادهایی، تفسیر نموده و به ویژگی های مورد نیاز مدیران پرداخته است
در الگوی بک هارد4 و هاریس5، مدیریت تغییر از سه مرحله اساسی به شرح زیر تشکیل شده است:
➢ نیاز به تغییر 6
➢ اعمال فرایند تغییر 7
➢ تثبیت تغییر8
مدیریت تغییر یک مهارت کلیدی است و آن عبارت است از دگرگونی سازمان از وضع موجو به وضعیت مطلوب - اصفهانی، - 1391، پیش از دهه 1970 مدیران و رهبران سازمانها به محیط بیرونی به اندازه کافی توجه نمی کردند. در طی دهه 1970 عوامل محیطی از قبیل فناوری، سازمانها را با تغییرات زیادی مواجه ساختند. تمرکز بر تغییرات سازمان در دهه 1990 با گسترش مهندسی مجدد9 ادامه یافت . داوسون - Dawson, 2003 - از سه نوع تغییر در سازمانها نام می برد.