بخشی از مقاله
روانشناسی، زبان را نوعی رفتار دارای طرح میداند که بهویژه از عواطف و احساسات پرده برمیدارد و شناختی از شخصیّت انسان به دست میدهد. نقد روانشناختی یکی از شاخههای نقد ادبی است که به بررسی زبان، تفکر، رفتار و شخصیّت انسانها میپردازد. از طریق زبان میتوان تفکر را بیان کرد و مردم از طریق آن میتوانند از حس یکدیگر باخبر شوند. بنابراین زبان بهترین وسیله برای بیان مقصود است. زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار مکتب روانکاوی نخستین کسی بود که از آثار ادبی، جهت آموزههای روانکاوی بهره برد. در این مقاله ابتدا مقدمهای در مورد شخصیّت، روان کاوی و تبیین نظر فروید دربارهی ضمیر »خودآگاه « و »ناخودآگاه« وهمچنین ساختار شخصیّت مطرح گردیده و در ادامه به بیان یکی از ویژگیهای زبانی آل-احمد، که شامل زاویهی دید است، در آثار داستانی وی پرداخته شده است و پرکاربردترین زاویهی دید و دلیل آن مطرح گردیده و از طریق آن با توجه به نظرات فروید شخصیّت و نگرش نویسنده مورد تحلیل قرار گرفته است.
لغت» شخصیّت - personality - از ریشهی کلمه ی لاتین - persona - گرفته شده است در یونان قدیم به صورت خود میزدند و به مرور معنای آن گستردهتر شد و نقشی را که بازیگر ادا میکرد نیز دربرمیگرفت. بنابراین مفهوم اصلی و اولیّه شخصیّت تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی میکند ترسیم میشود. یعنی در واقع فرد، به اجتماع خود شخصیّتی عرضه میکند که جامعه بر اساس آن، او را ارزیابی مینماید. شخصیّت را بر مبنای صفات بارز یا مسلط فرد نیز برونگرا، درونگرا و یا پرخاشگر و امثال آن تعریف کردهاند«
»چگونگی رفتار، چگونگی و چرایی تفکر، چگونگی احساس، واکنش و نیازها و خواستهها با هم متفاوت است و تمام این اختلافها به یک اصل مهم در بررسی شخصیّت منتهی میشود« - راس، - 16 :1378 و یکی از حوزههایی که به تحلیل شخصیّت میپردازد؛ روانکاوی است که »عبارت است از اقدام به ترجمه - تعبیر - گفتار و بیان بیمار، مطابق با قواعدی در خصوص معانی، انگیزهها و ساختارهای افکار« - فروید، - 15 :1379 و همچنین دانشی با نظام مشخص بر پایه ی ناخوداگاه است. و »یک روانکاو یا منتقد ادبی هنگام روبهرویی با یک اثر ادبی موظف است زبان ضمیر »ناخوداگاه« را نیز بداند تا به درک معنای دوم یک متن -که از ناخودآگاه سرچشمه گرفته است- نایل آید « - فرضی و حسینی، - 257 : 1390این علم در پی یافتن کارکردهای ذهن است تا بتواند نقش تعیین کنندهی نیتها، آرزوها و اشتیاقهای برخاسته از ذهن را در شکلگیری رفتارهای فرد یا علامتهای اختلال رفتارهای فرد یا علامتهای اختلال رفتار دریابد. روانکاوی در نقد ادبی نخست به منظور شناخت ابعاد روانی شخصیّت نویسنده به کار رفت. این کار را خود فروید آغاز کرد.
»فروید اعلام میکند که رماننویس و روانکاو، هر دو ضمیر ناخودآگاه را خوب فهمیدهاند. کافی است هنرمند توجه خود را بر ضمیر ناخودآگاه خود متمرکز کند و به همهی موجودیتهای بالقوهی خود گوش فرا دهد و به عوض آن که با نقد آگاهانه آنها را سرکوب کند بیانی هنری به آن بخشد« هر انسانی دارای مشخّصههای رفتاری منحصر به فرد خود است و این نوع رفتار او در زندگی روزمرهاش دیده می-شود؛ چنان که میتوان گفت نوع رفتار هر شخص پشت زبان او پنهان است و زبان اعم از نشانههای دیداری، یعنی نوشتار و نشانههای شنیداری، یعنی کلمات است که براساس طرح مخصوص به گوینده یا نویسنده، نمود بیرونی و عینی پیدا میکند.
»از دیدگاه مکاتب قدیم روانشناسی، پیوند میان واژه و معنا، پیوندی متداعی است که بر اثر ادراک مداوم و همزمان آوای معین و شیئی معین برقرار میگردد. همچنان که پالتوی دوستی، آن دوست را به یادمان میآورد، و یا خانهای ما را یاد ساکنانش میاندازد، واژه نیز محتوای آن را به ذهن متبادر میسازد« - ویگوتسکی، - 185 : 1371 از این رو، برای شناخت نویسنده و کشف ابعاد شخصیتی او میتوان زبان وی را بهویژه از دیدگاه روانشناختی مورد بررسی قرار داد. با بررسی زبان میتوان به رفتار و شخصّیت و حالات روانی صاحب آن پی برد . و به این پرسش پاسخ داد که بررسی آثار داستانی آلاحمد چه شخصیّتی از او به دست میدهند؟
.2 روش پژوهش
روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی واحد تحلیل، بررسی زاویه دید و شخصیّت آلاحمد بر اساس نظریه فروید با توجه به آثار داستانی وی میباشد.
.3 پیشینهی پژوهش
نویسنده در این مقاله به تحلیل ملکوت بهرام صادقی که داستانی روانی/اسطورهای است میپردازد و هر یک از شخصیّتهای داستان را بر اساس نظریات روانپویشی فروید مورد تحلیل قرار میدهد.
-2فرضی وحسینی - - 1390،»تحلیل روانشناختی شخصیّتهای برجستهی رمان خانهی ادریسی.« نویسندگان این مقاله بر این عقیدهاند که بین روانکاوی و ادبیات پیوند عمیقی برقرار است و برای هر ذهنی، زبانی ویژهی آن دارد و نویسنده معتقد است که یک روانکاو و یا منتقد ادبی هنگام روبهرویی با یک اثر ادبی موظّف است زبان ضمیر»ناخودآگاه« را نیز بداند تا به درک معنای دوم یک متن نایل آید و در این مقاله هم به بررسی معنای دوم و ضمیر ناخودآگاه نویسنده پرداخته شده است.
4.تعریف و کلیّات 4-1زاویهی دید
»زاویه دید در هر داستانی، بر اجزا و عناصر داستان تاَثیر میگذارد، از این رو انتخاب زاویهی دید مناسب برای هر داستانی اهمیت ویژهای مییابد؛ آنگونه چنان که فیالمثل اگر داستان دربرگیرندهی حوادث عجیب و شگفتانگیز باشد و ماجراهای آن کمتر قابل قبول و باور باشند، بهتر آن خواهد بود که نویسنده به منظور قابل پذیرش ساختن وقایع، از زاویه دید اول شخص، بهره جوید و داستان را چنان روایت کند که گویی حوادث آن برای شخص او رخ داده است.
-2انتخاب هر نوع زاویهی دید، اعم از زاویهی دید بیرونی، درونی،اول شخص، دانای کل محدود و یا نامحدود، الزامات، مزایا و محدودیتهای خاص خود را دارد و نویسنده باید ضمن در نظر گرفتن این الزامات، به گزینش زاویهی دید بپردازد.
-3نویسندهی داستان کوتاه در انتخاب زاویهی دید، دچار محدودیت بیشتری است؛ به گونهای که او نمیتواند مانند رماننویس، در نقل حوادث داستان، از زاویه دیدهای متنوعی استفاده کند؛ حال آنکه ساختار رمان این امکان را به نویسنده میدهد تا هر فصل و بخش داستان را از زاویه دید یکی از شخصیّتهای آن نقل کند یا حتی یک حادثه و اتفاق را از منظرها و زاویه دیدهای متعدد، در پیش چشم خواننده قرار دهد« - صدرینیا و خلیل، - 183 : 1398 بنابرین به علت کوتاه بودن داستانهای جلال آلاحمد، اغلب یک زاویهی دید دارند.
4.-2سطوح شخصیّت از نظر فروید به اعتقاد روانکاوان و درصدر آنان »فروید،«شخصیّت فرد در بر گیرندهی سه نظام عمده است: »نهاد«، »من«، »فرامن.«
-1نهاد: »نیرویی است که از غرائز و هر کیفیت روانی که به ارث برده شده تشکیل یافته است و هر کس هنگام زادن آن را با خود به دنیا میآورد و تمام عمر را به گفتهی »فروید« با آن به سر میبرد. این نیروی روانی که ناشی از اعمال حیاتی و سوز و ساز بدن است، مایهی زندگی و پایه اصلی شخصیّت است. نهاد هیچ اصل و قائدهی دیگری نمیشناسد. از موازین اخلاقی و قیود اجتماعی به کلی بیخبر است . از این رو در کمال آزادی و در صورت لزوم باکمال شدّت و خشونت درجستجوی برآوردن خواهشهای خود و کسب لذت و خوشی است.
-2من: جنبهی روانی شخصیّت است. گفتیم که »نهاد« تابع هیچ قید و بندی نیست و ارضای صرف تمایلات و نیازها را میطلبد. از سوی دیگر جامعه و محیط نیز نمیتواند پای بند نبودن به هیچ اصلی را بپذیرد؛ بنابراین وجه دیگری از شخصیّت فرد، اینجا وارد عمل میشود که تابع اصل واقعیت است. یعنی از یکسو به ارضای خواستهها و تمایلات همت میگمارد و از سوی دیگر این ارضا را در چهارچوب مقررات و ضوابط قابل قبول اجتماعی تحقق میبخشد. مثلا میل به پرخاشگری را که خواست »نهاد« است، در قالب ورزشها و فعالیتهای گوناگون بدنی ارضا میکند.
فرامن-3 یا منِ برتر : منِ برتر در حقیقت نقطهی مخالف و ضد نهاد است. یعنی هر اندازه نهاد کوشش به ارضای بیچون و چرا ی غرائز و تمایلات دارد فرامن سعی در محدود کردن و محروم کردن ما از همهی لذتها و ارضای نیازها دارد. محتوای فرامن که در نظریه فروید معادل وجدان اخلاقی و خودِ ایدهآل است، عبارت از ایدهآلهای انسانی و اخلاقی و حربهی کنترل شخصیّت است. توجه فرامن به کمال است نه لذت و خوشی. فرامن هم با »نهاد« در مبارزه و مخالفت است هم با »من«، زیرا کار او یکسره جلوگیری از برآورده شدن خواستهی نهاد، به ویژه خواستههای جنسی و پرخاشگرایانه است«
از سوی دیگر »رابطهی فرامن با من محدود به این حکم نیست که بگوید: تو باید فلان طور باشی؛ بلکه شامل منع کردن نیز میشود: تو نباید فلان طور باشی؛ منظور این است که تو باید هر چه او میکند انجام دهی؛ خیلی از چیزها امتیاز او هستند« - فروید، - 41:1394 و بعدها »سلطهی فرامن بر من- به شکل ندای وجدان و شاید یک احساس ناخودآگاه گناه- سختگیرانهتر میشود« - همان - و او در ادامه میگوید: »من آرمانی، از هر جهت به آنچه از شان والای انسانیت انتظار میرود، پاسخ میدهد« - همان: - 44 بنابراین تمامیّت شخصیّت از نظر فروید این سه نظام هستند و و از نظر او »در فردی که از نظر ذهنی سالم است، این سه نظام یک سازمان متحد و هماهنگ را تشکیل میدهند«