بخشی از مقاله
چکیده
در این مقاله سعی شده است عناصر داستانی حکایت خورندگان پیل بچه از دفتر سوم مثنوی بررسی شودتوجّه. به کلّیّت و ساختار متن در مطالعه داستان اهمّیّت فراوانی دارد .پیوستگی و تناسب اجزای متن که در آن پژوهش های زیباییشناختی در کنار پژوهشهای معناشناختی در نظر گرفته میشود در عرصه نقد ادبی، رونق فراوانی یافته است. این داستان بر اساس عناصری چون، پیرنگ، درونمایه، شخصیت، زاویه دید، موقعیت و... مورد تحلیل قرار گرفته شده است. البته خصوصیاتی چون محکم نبودن روابط علت- معلولی میان رویدادها، تداعی معانی، تحلیل شخصیتها، کیفیت روایت و... را میتوان به این موارد افزود. با توجه به سنتی بودن مثنوی و جدید بودن عناصر داستانی تنها شناخت و توضیح عناصر مشترک داستان و قصههای سنتی مورد نظر این مقاله بوده تا مخاطب با نگاه کلی بتواند ویژگیهای داستانی این اثر را دریابد.
مقدمه
صاحب نظران علم ادبیات، مخصوصا آنهایی که با نقد و ارزیابی متون ادبی، سر و کار داشتهاند، دو نقش مهم برای ادبیات، مخصوصا ادبیات داستانی، بیان داشته اند که عبارتند از: سرگرمی و آموزش. یعنی یک اثر ادبی اولا باید سرگرم کننده باشد و ثانیا چیزی و یا ایدهای را برای مخاطبانش یاد بدهد. اینکه یک اثر صرفا سرگرم کننده و یا آموزنده باشد، محال به نظر میرسد، اما صاحبنظران علم ادبیات اثری را ستوده و کامل دانستهاند که از هر دو ویژگی بهره مند باشد و با استفاده از شیوه سرگرمی، مفهوم یا ایدهای را بیاموزد.
هر چند که برخی رویکردهای نقدادبی از جمله نقد نو و نقد فرمالیستی هر گونه انتظار ایفای نقش و وظیفه را از یک اثر ادبی مردود دانسته و صرفا نظریه »هنر برای هنر« را قبول داشته اند که مطابق این نظریه برای ادبیات هیچ گونه رسالتی را قائل نشدهاند. با این حال برخی مواردی هستند که هیچ رویکرد نقدادبی نمیتواند آنها را نادیده گرفته و یا انکار نماید. عناصر داستان از جمله موضوعاتی است که همواره مورد نظر منتقدان ادبی بوده و می باشد.
ویلفردال. و همکارانش در کتاب روش های نقدادبی، هفت عنصر برای یک اثر ادبی از جمله عناصر داستانی ذکر کردهاند که بدین قرار میباشند: موقعیت - Setting - پیرنگ - - Plot و ساختار - Structure - ، شخصیتپردازی - Characterization - ، سبک - Style - ، فضا - Atmosphere - و مضمون . - Theme - در این داستان این عناصر و همچنین تکنیک روایت داستان - Narrative technique - مورد برسی قرار خواهد گرفت.
خلاصه داستان در این داستان گروهی مسافر خسته و گرسنه از راهی دور وارد هندوستان می شوند. دانایی بر حسب اتفاق ایشان را می بیند و از آنجا که در می یابد غریبه هستند به ایشان هشدار می دهد که مبادا برای رفع گرسنگی فیل بچه شکار کنند و بخورند چرا که مادر فیل همیشه در کمین است و اگر چنین اتفاقی برای بچه هایش بیفتد شکارچیان را نابود خواهد کرد. سه نفر از این گروه، نصیحت ناصح دانا را ندیده انگاشته و به سرنوشت شومی دچار می شوند. در این میان تنها یک نفر که بر نفس خود در خوردن بچه فیل چیره شده از مرگ نجات می یابد.
موقعیت - - Setting
موقعیت که به دو نوع زمانی و مکانی تقسیم می شود، در این داستان، به خوبی و با مهارت خاصی به کار رفته است. آن طوری که از داستان برمی آید، مکان وقوع حوادث، ظاهرا هندوستان بوده و اینکه محل زندگی فیل، هندوستان است؛ ذکر نام مکان به لحاظ باورپذیر کردن داستان بوده است. موقعیت زمانی در داستان ارائه نشده، و چنین به نظر میرسد که مربوط به زمانهای بسیار دور میباشد.
پیرنگ - - Plot و ساختار - Structure - داستان پیرنگ، طرح، ساختمان و شالوده و اسکلت بندی اصل داستان است که به صورت الگویی منسجم داستان را از آغاز تا پایان همراهی می کند به عبارتی پیرنگ خواننده را به جستجوی چرایی اعمال داستانی وا می دارد. در بحث پیرنگ به بررسی روابط علت و معلولی اجزای داستان و تبیین ساختار داستان پرداخته می شود. پیرنگ این داستان برای تمامی سطوح خوانندگان، از جهت سادگی، قابل فهم می باشد زیرا که تمام علت ها و معلول های آن با جزئیات کامل و به موقع ارائه می شود و خواننده زیاد در حالت تعلیق و انتظار باقی نمی ماند. همانند سایر داستان های سنتی، پیرنگ این داستان حاوی یک جدال و کشمکش می باشد به این ترتیب که گروهی از مسافران راهی هندوستان میشوند فرد دانایی در راه مسافران را میبیند و به آنها توصیه میکند که بچه فیل را نخورند - به دلیل انتقام مادر فیل بچه از آنها- مسافران در راه بچه فیلی را میبینند و به علت گرسنگی میخورند.
- اما شکار بچه فیل و خوردن گوشت آن توسط آدمی چندان رایج نیست؟ که خود باعث ضعف پیرنگ، غیر واقعی جلوه نمودن و عدم استحکام رشته حوادث به لحاظ عقلانی گردیده است. - ولی یکی از آنها به دلیل پیروی از حرف فرد دانا از گوشت بچه فیل نمیخورد، مادر بچه فیل به علت شناخت خورندگان بچه اش، دهانشان را میبوید و کسانی که از دهانشان بوی گوشت بچه فیل آمده میخورد و به مردی که از گوشت بچه فیل نخورده آسیبی نمیزند.
درون مایه داستان - : - Theme
فهم داستان از ادراک کلیترین جنبه های آن، که موضوع و تم باشد آغاز میشود. »درون مایه، فکر اصلی و مسلط در هر اثری است. خط یا رشتهای که در خلال اثر کشیده می شود و وضعیت و موقعیتهای داستان را به هم پیوند می دهد. به بیانی دیگر، درونمایه را به عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کردهاند که نویسنده در داستان اعمال می کند. به همین جهت است که میگویند درون مایه هر اثری جهت فکری و ادراکی نویسنده اش را نشان میدهد« - میرصادقی، » . - 174:1360کشف درونمایه یک اثر مستلزم ایجاد ارتباط بین اثر و جهان بیرون است و این ارتباط، همان معناست.« درون مایه اصلی در این داستان حرص و هوای نفس است.
و اینکه حرص و طمع آدمی را کور میکند و حزم را از بین میبرد. - هین مبادا که طمع رهتان زند - و درونمایه فرعی دعاست. مضامین مطرح شده در این داستان عبارتند از ترک نصیحت ناصحان و تبعات آن، آگاه بودن اولیای خدا از جریان امور در حضور و غیبت، مذمت غیبت و غافل بودن از مکافات عمل. »در بین سایر لطایف که مولانا از زهاد و صوفیه نقل میکند قصه خورندگان پیل بچه نشان میدهد که اشارت و ارشاد پیران راه جز در کسانی که آماده قبول باشند و سلطه حرص و آز آنها را از دریافت حق محجوب نکرده باشد در نمیگیرد، و از همین رو از انبوهه عام بسیاری هالک و گمراه می شوند و جز معدودی نمیتوانند از سبیل هدایت و رشاد پیروی نمایند. و در واقع آنچه مراد اوست بیان این نکته است که دعوت اولیاء در گوش کسانی که حرص و هوا آنها را از درک حق در حجاب داشته است راه نمییابد و آنها که دهان به جیفه عالم حسی میآلایند از عقوبت این آلودگی خویش رهایی ندارند.
همچنین مولانا با نقل حکایتی در عین حال نشان میهد که بوی حرام و بوی گناه در انفاس آدمی هست و آن را از بوگیران گردون که انفاس خلق را بر میشمرند نمیتوان مخفی داشت و در حقیقت همین بوی گناه است که تبهکار مکراندیش را رسوا میکند و حتی موجب میشود تا دعای انسان در درگاه حق مردود شود و جواب دیگری جز رّد از آن درگاه برای آن حاصل نیاید. « - زرینکوب 1386، بحر در کوزه، ص 394، - 395 »در دنیای آکل و ماکول هم هرگونه تبدیل مزاج سبب می شود تا موجود زنده از غذایی که در مرتبه مادون داشت فطام مییابد تا غذایی که در مرتبه برتر مناسب اوست با مزاج وی سازگار افتد.
خلق عام هم هر چند ابدال حق آنها را به عالم ماوراءحس میخوانند، مثل همین جنین خو کرده به زهدان، بیم از ناشناخت و انس با مألوفات و مشتهیات، آنها را از قبول دعوت و قول ناصحان باز میدارد. در عین حال قصه آنها به داستان خورندگان پیل بچه می-ماند که ترک نصیحت ناصح کردند و سزای خویش دیدند اینجاست که مولانا سالک را الزام به رعایت حزم میکند و خاطر نشان میسازد که مثل این خورندگان پیل بچه، نباید جاذبه ذوق لقمه وی را به ترک احتیاط وادار و جان خود را در چاه فریب که غولان بیابان در سر راه وی کندهاند تباه کند.
تداعی »اساس داستانگویی در مثنوی تداعی است و عوامل گوناگونی سبب تداعی یک داستان خاص میشوند که یکی از مهترین عوامل تداعی در داستانها درون مایه و معناست اینکه معنا عامل تداعی بسیاری از داستانهای مثنوی است ریشه در تعلیمی و تمثیلی بودن اثر دارد مهمترین هدف مولوی در این اثر انتقال مفاهیم گوناگون به مخاطب است از این رو برای قابل فهم کردن و جذاب کردن هر یک از مضامینی که درباره آن سخن میگوید داستان تمثیلی روایت میکند به این ترتیب معنا عامل تداعی مهمی در مثنوی است اما نکته بسیار مهم و جالب این است که معنا یا درونمایه به دو شکل عامل تداعی داستان در مثنوی است: تداعی یک داستان برای معنای مورد بحث، و تداعی داستانهای زنجیرهای که به دو دسته تقسیم میشود: داستانهای زنجیرهای با وحدت موضوعی و داستانهای زنجیره ای با وحدت موضوعی و بر اساس الگوهای هم ساختار.« - بامشکی، 1393، ص 153، - 152 رمزگشایی از عناصر داستانی با اینکه خاصیت تعلیق را از بین میبرد به دلیل تعلیمی بودن گونه اثر به ندرت به تأخیر میافتد از این رو در هر جایی که لازم باشد، ابتدا، میانه یا پایان داستان، تأویل ارائه می گردد.
عناصر داستانی مورد تأویل، بیشتر شخصیتهای داستانی هستند. وقتی مولانا به خوردن گوشت فیل می رسد برای رویداد داستانی یک تفسیر باز می کند و یک تلمیح می آورد که ارجاع به تجربه فرامتنی میشود همچنین در این داستان ابتدا به خصوصیات پیل بچه ها که در حقیقت نماد اولیا و انسانهای کامل است پرداخته و به ارجحیّت و برتری ایشان در نزد خداوند و تفاوت آنها با انسانهای عادی اشاره مینماید و برای باور پذیر ساختن آن به داستان عصای حضرت موسی در نزد فرعون و یا نفرین یکی دیگر از اولیاء الهی - نوح - و غرق شدن قوم بی دینشان و همچنین داستان حضرت لوط و ویرانی سرزمین آنها در اثر نفرین و دعای این ولی الهی اشاره میکند. و انسان عادی را به اطاعت و فرمان برداری از این انسانهای متفاوت فرا می خواند.
در ادامه داستان باز به اصل داستان برمیگردد. و اینکه چگونه مادر پیل، خورندگان گوشت بچه خود را تشخیص میدهد و با اشاره به" بو" و خصوصیات آن، انسان را از رسوایی و سرخوردگی برحذر میدارد. چرا که خوردن گوشت برادر بوسیله غیبت کردن و مال حرام باعث بوی بد از دهانتان میشود که شما را به رسوایی میکشاند. با رسیدن به بحث بو کردن مادر پیل بچه، داستان درونهای اویس قرنی را ذکر میکند.
»همچنین در این داستان سه داستان درونهای لکنت بلال و تلفظ نادرست حیﱠ، امر حق به موسی که مرا به دهانی خوان که بدان دهان گناه نکردهای و بیان االله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است - - 172-89/3 درباره موضوع دعاست که داستانهای کوتاه هستند و فاصله میان آنها کم است اما جالب این است که این موضوع واحد در هر داستان از یک جنبه توضیح داده میشود. به طور کلی می توان درونمایه این گروه از داستانهای زنجیرهای را مرکز یک دایره دانست که این داستانها پیرامون آن میچرخد و به عبارتی از این موضوع مرکزی داستانهای گوناگونی منشعب میشود. مثلا نمودار داستانهای فوق را اینگونه میتوان ترسیم کرد.«