بخشی از مقاله

چکیده :

امروزه مرز میان الگوی جدید و قدیم، جایگزینی محوریت انسان در توسعه، به جای محوریت فناوری در دهههای گذشته است. توجه به این دگردیسی مفهومی نکته ایی را مشخص می نماید و آن هم پررنگ تر شدن، نقش انسان در تحقق پذیری توسعه بوده است به همین خاطر است که باید دقت نمود که تنها عامل تحقق پذیری این رابطه خود انسانها می باشند چرا که توسعه برای مردم بوده و تنها راه تحقق آن در شرکت انسانها و اهمیت و ارزشی است که به افکار و عقاید آنها داده می شود، از این رو فرایند توسعه می بایست با ایجاد تغییرات، شرایطی را جهت تحقق این امر فراهم آورد. موارد فوق نشان می دهد که توسعه و دستیابی به آن در نهاد انسانها و احترام به انسان بودن یکدیگر حاصل می گردد.

به عبارت دیگر، امروزه اعتقاد بر این است که بدون تعامل و ارتباط ارکان و ذینفعان یک شهر با یکدیگر زمینه و بستر توسعه شهر مورد نظر فراهم نمی باشد. نوشتار حاضر با توجه به این موضوع، با یک بررسی نظری سعی در معرفی پارادایمی با عنوان پارادایم ارتباط جهت بهتر نمودن ارتباط و تعامل ارکان و ذینفعان یک شهر با یکدیگر دارد. همچنین این نوشتار در ادامه فضا و بستر لازم جهت تحقق این پارادایم را نیز مورد بررسی قرار می دهد. تا نتایج این نوشتار الگویی از مدیریت شهری را ارائه نماید که در سایه این الگو، فضا و زمینه جهت تعامل و ارتباط ارکان و ذینفعان یک شهر با یکدیگر فراهم گردد، و با تعامل و مشارکت این ذینفعان با یکدیگر زمینه و بستر جهت توسعه شهر مورد نظر فراهم گردد.

نتیجه مطالعات نشان می دهد یکی از رویکردهایی که می تواند فضا و زمینه را جهت تعامل و مشارکت ارکان و ذینفعان یک شهر و مکان جهت دستیابی به توسعه فراهم آورد، پاردایم ارتباط است. همچنین نتایج نشان می دهد جهت فراهم نمودن فضایی جهت تحقق اصول پارادایم ارتباط توجه و ارتقاء به عواملی همچون سرمایه اجتماعی، حکمروایی خوب، احساس شهروندی و کیفیت جوامع مدنی ضروری است چرا که اگر نیک نگریسته شود، نقطه ی مشترک تمامی این عوامل ارتباط می باشد.

به عبارتی دیگر تسهیل ارتباط میان ارکان اصلی جامعه - چه در قالب اداره کنندگان، چه در قالب جوامع مدنی و چه در قالب اداره شوندگان - هدف متعالی تمامی موارد اشاره شده می باشد. پارادایم ارتباط نیز با الهام از نظربه کنش ارتباطی هابرماس و با تاکید بر حوزه عمومی با مشخصه عقلانیت ارتباطی می تواند فضای لازمه را جهت ارتقاء این عوامل - سرمایه اجتماعی، حکمروایی خوب، احساس شهروندی و کیفیت جوامع مدنی - و به دنبال آن نزدیکی ارکان اصلی جامعه به یکدیگر، و تحقق مشارکت بین آنها در سایه این نزدیکی، فراهم آورد.

مقدمه :

توسعه چه در اوان حیات نظریهای خود، که با عنوان علم العمران از سوی ابن خلدون مطرح شد و چه اینک که در محافل آکادمیک توسعه گرایان بر میز تشریح قرار دارد، همواره جوانب تازهتری در خود پرورانده است. - عطاءالهی،. - 13 :1369 در این سیر تاریخی روند و گرایش حاکم بر ابعاد شکلی و محتوایی الگوهای توسعه، نمایانگر نوعی تکامل از حیث مفهومی آنهاست. به گونهای که، از برداشت و باوری تک ساختی - رشد اقتصادی - به برداشت و باوری چند ساختی - توسعه پایدار - تغییر جهت داده است. جدای از تمایزات مفهومی و کارکردی هر یک از الگوهای فوق، آنچه که قابل تاکید است، همانا تفاوت وجوه شناختی، ادراکی میان الگوی جدید و قدیم توسعه است.

به طور مشخص، مرز میان الگوی جدید و قدیم، جایگزینی محوریت انسان در توسعه، به جای محوریت فناوری در دهههای گذشته است. - علوی زاده، . - 191 :1386 و بر این نکته تاکید دارند که توسعه دگرگونیهای عمدی از جانب انسان است که طبیعت نقش کمرنگی در آن داشته و مسئولیت آن مستقیما به عهده انسان است - عضدانلو، . - 49 :1385 و به همین خاطر اینک الگوهای کلاسیک توسعه جای خود را به رگه عوامل فرهنگی و انسانی دادهاند. پیش از این، همه تاکید بر عوامل سیاسی - اقتصادی بود، اما اکنون سازههای انسانی - فرهنگی نیز جایگاه خود را یافتهاند. - عطاءالهی،. - 13 :1369 بانک جهانی نیز، توسعه اجتماعی را در مردم سالاری، مسئولیت پذیری حکومت ها، مشارکت پایدار، توانمندسازی گروههای حاشیه ای و ... می داند - موسایی، . - 104 :1388 میسرا در باب مفهوم توسعه می گوید : توسعه دستاورد بشر و پدیده ای است که دارای ابعاد مختلف است.

توسعه دستاورد انسان محسوب می شود، در محتوا و نمود دارای مختصات فرهنگی است. هدف از توسعه، ایجاد زندگی پرثمری است که توسط فرهنگ تعریف می شود. به این ترتیب می توان گفت : توسعه دستیابی فزاینده به ارزشهای فرهنگی خود است - همان، . - 11 در تعاریف جدید که به صورت راهبردهایی جهت توسعه در خاورمیانه و شمال آفریقا توسط کارشناسان سازمان ملل تدوین گردیده، توسعه اجتماعی در بر گیرنده بعدی از توسعه است که بر کنش و واکنش های انسانی، نهادها و روابط اجتماعی با یکدیگر تاکید می ورزد و بر آنها تمرکز می نماید. در تعریف دیگر که توسط همان گروه در سال 2003 میلادی آماده گردید، توسعه اجتماعی به عنوان دگرگونی اجتماعی مثبت تلقی شده است - همان : . - 102 به طور کلی توسعه، فرآیندی کمی و کیفی است که در یک جامعه بر تمام ابعاد اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی آن تاثیر میگذارد.

و سطوح مختلف زندگی را در بر میگیرد؛ یا به نوعی میتوان گفت، فرایندی است که یک جامعه را از وضعیتی خاص به وضعیتی بالاتر - حداقل از نظر کیفیات زندگی - میرساند. و گذار جامعه از وضعیتی خاص به سمت شرایط و وضعیت بهتر قلمداد میگردد. بنابراین، گذار کیفی جامعه از مرحلهای به مرحله دیگر، توسعه محسوب میگردد. - لطیفی، . - 135 :1382 همچنین یک مفهوم کلی و سیستمی است. یعنی به جهشهای دفعی و ناگهانی در یک مقطع خاص را توسعه نمیگوییم. بلکه یک فرایند مستمر است و امکان دستیابی به سطوح و وضعیت بهتر و بالاتر را فراهم میکند و منقطع نیست و معطوف به هنجارها، فرمها، ارزشهای مشخص است - میرزایی، .. - 7 :1385 توسعه برخلاف انقلاب که میتواند به یکباره اتفاق بیفتد با فرایند و در یک دوره زمانی میتواند رخ دهد - گودرزوند چگینی، . - 28 :1387 گذار و تحول کیفی که در هر دوره زمانی، با مفاهیم گوناگونی هدف گذاری میشدند،

ودر قالب یک الگوی کلی درصدد دستیابی به توسعه و بالندگی بوده اند الگوهایی مانند الگوی رشد - دهه 50 میلادی - ، الگوی باز توزیع منابع یا الگوی ساختارگرا - دهه 60 میلادی - ، الگوی تامین نیازهای اساسی - دهه 70 میلادی - ، الگوی توسعه پایدار - دهه 80 به بعد - . جدای از تمایزات مفهومی و کارکردی هر یک از الگوهای فوق، آنچه که قابل تاکید است مرز میان الگوی جدید و قدیم، جایگزینی محوریت انسان در توسعه، به جای محوریت فناوری در دهههای گذشته است - علوی زاده، . - 191 :1386 توجه به این دگردیسی مفهومی نکته ایی را مشخص می نماید و آن هم پررنگ تر شدن، نقش انسان در تحقق پذیری توسعه بوده است به همین خاطر است که باید دقت نمود که توسعه به عنوان یک فرایندی است که به دنبال ایجاد رابطه بهتر بین انسان و محیط می باشد و نباید فراموش کرد که تنها عامل تحقق پذیری این رابطه خود انسانها می باشند چرا که توسعه برای مردم بوده و تنها راه تحقق آن در شرکت انسانها و اهمیت و ارزشی است که به افکار و عقاید آنها داده می شود، از این رو فرایند توسعه می بایست با ایجاد تغییرات، شرایطی را جهت تحقق این امر فراهم آورد، نتیجتا با آگاهی و برخورداری از ایده ها و راهها و روشهای ارائه شده مردمی است که جامعه با رفتارهای شایسته و نه تخریبی با محیط بر سرنوشت خود حاکم می گردد.

با این تفاسیر و اگر بپذیریم که محیط عرصه ای است که گروههای انسانی در آن زندگی می کنند و توسعه از اعمالی است که در ان به انجام می رسانند، به امید آنکه عرصه زیستی خود را قابل قبول، معنی دار و همراه با آسایش سازند، باید بدانیم که این پذیرش مستلزم مبارزه و تلاش جدی و وسیع فرهنگی است تا از این طریق، زمینه های هر چه گسترده تر و لازم گفتگو و مشارکت تمامی آحاد ذیربط جامعه در روند تصمیم گیری و سیاست گذاریهای رشد و توسعه فراهم آید - ضرابی و اذانی، . - 11- 10 :1380 موارد فوق نشان می دهد که توسعه و دستیابی به آن در نهاد انسانها و احترام به انسان بودن یکدیگر حاصل می گردد. چرا که توسعه در خلاء بوجود نمی آید و همین انسانها در مکانها با فضاهای مختلف می بایستی زمینه های لازمه جهت تحقق آن را بوجود آورند.

به عبارت دیگر، امروزه اعتقاد بر این است که بدون تعامل و ارتباط ارکان و ذینفعان یک شهر با یکدیگر زمینه و بستر توسعه شهر مورد نظر فراهم نمی باشد. نوشتار حاضر با توجه به این موضوع، با یک بررسی نظری سعی در معرفی پارادایمی با عنوان پارادایم ارتباط جهت بهتر نمودن ارتباط و تعامل ارکان و ذینفعان یک شهر با یکدیگر دارد. همچنین این نوشتار در ادامه فضا و بستر لازم جهت تحقق این پارادایم را نیز مورد بررسی قرار می دهد. تا نتایج این نوشتار الگویی از مدیریت شهری را ارائه نماید که در سابه این الگو، فضا و زمینه جهت تعامل و ارتباط ارکان و ذینفعان یک شهر با یکدیگر فراهم گردد، و با تعامل و مشارکت این ذینفعان با یکدیگر زمینه و بستر جهت توسعه شهر مورد نظر فراهم گردد.

پارادایم ارتباط

یکی از نظریاتی که به اهمیت ارتباط میان ارکان اصلی یک شهر و مکان جهت تحقق توسعه اشاره دارد، نظریه یا پاردایم ارتباط می باشد. پارادایم ارتباط با الهام از نظریه کنش ارتباطی هابرماس و در پی نقد پیامدهای مدرنیسم و برنامه ریزی مبتنی بر عقلایی گرایی یا رویکرد فنی - ابزاری، در اواخر دهه 1980 مطرح گردید. هابرماس با ارائه نظریه ارتباطی تصریح کرد که اساس برنامه ریزی موثر و موفق بر شیوه های ارتباطی مبتنی است و پیش نیاز تحقق ارتباط سازنده، آن است که عقلانیت ابزاری یا رویکرد فنی - ابزاری که به عنوان تنها استدلال در برنامه ریزی عقلایی گرایی استفاده می شود، کنار گذاشته شده و دامنه وسیعتری از استدلالها شامل : استدلال فنی - ابزاری، استدلال اخلاقی و استدلال احساسی که همان تحربه حسی مردم از محیط اطراف است مورد توجه قرار گیرد - افتخاری و بهزادنسب، . - 3 :1383 این تحولات - انتقاد از اثبات گرایی و گرایش به دموکراسی و... - به سرعت وارد عرصه برنامه ریزی شد و به وسیله افرادی چون جان فورستر در فرایند برنامه ریزی به عنوان نظریه برنامه ریزی ارتباطی بسط داده شد. رویکرد ارتباطی در برنامه ریزی توسعه، روش فعال کردن مردم برای انجام برنامه ریزی جهت توسعه محیط خود بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید