بخشی از مقاله

چکیده

در میان انواع شناخته شده ادبی، نوع حماسی، جایگاه ویژهای در ادبیاتمللِ با سابقه و کهن جهان دارد و از جنبههای بسیاری که در این مقاله به آنها پرداخته خواهد شد، با هنر معماری این سرزمینها در ارتباط است. در این میان، اثر حماسیِ بیمانند، شاهنامه فردوسی، از برترین آثار حماسی جهان به حساب آمده است. شعر فردوسی و معماری هر دو هنر هستند. شعر هنر کلامی و معماری هنر ساختاری و سازهای است که درک معنای نهفته در پس آنها به درک هویت در هنر و معماری میانجامد. هدف مقاله حاضر، تحلیل قابلیتهای مشترک در ادبیات حماسی و معماری ایران با تأکید بر شعر فردوسی است. برای این منظور، حماسه و معماری از جنبههای فضایی و محتوایی مورد بررسی قرار میگیرد تا در نهایت ویژگیهای حماسی نهفته در معماری گذشته ایران جهت غنای معماری معاصر استخراج گردد. در این مقاله ضمن بررسی خصلتهای حماسی در هر دو عرصه - شعر و معماری - در نتیجهگیری اشاره خواهد شد که با روی آوردن به یک هستیشناسیِ رابطهای در باب فضا و غنا یافتن آن از مطالعات میانرشتهای، کلیدواژه فضا همچنان در تحلیل رابطه شعر و معماری رهگشا
خواهد بود و در رابطه آن با اسطوره و حماسه نقشی میانجیگرانه خواهد داشت.

واژههای کلیدی: شعر، ادب حماسی، فضا، معماری ایران، شاهنامه فردوسی.

-1 مقدمه

معماری به عنوان هنری که دارای بیشترین ارتباط با ابعاد عملکردی زندگی انسان بوده، همواره دارای حرکتی بر روی لبه تیغ میباشد؛ به طوری که تمایل به هر یک از عرصههای هنری یا عملکردی، بیم دور افتادن از جنبه دیگر را به دنبال داشته است. در این میان، آن دسته از آثار معماری که ضمن پاسخگویی به عملکرد مورد نظر، دارای پیام و محتوایی فراتر از کاربرد معمول خویش بودهاند؛ به مراتب ارزش بالاتری داشته و باعث ارضای تمایلات معنوی انسانهای مخاطب خود نیز میگردند.[1] ادبیات جهانی در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود، با خلق و آفرینش آثار برجسته ادبی از سوی شاعران و نویسندگان توانمند ملل و تمدنهای گوناگون، مواجه بوده است. ادبیات و معماری از این جهت که هریک به نحوی تجلیگر لایههای فرهنگیِ دورههای زمانی مختلف هستند، با یکدیگر اشتراکات بسیاری دارند. ادبیات به عنوان بستر و انتقالدهنده پیامهایفرهنگی و زبان گویای فرهنگها فاقد بُعد مکان یا زمان است که آیینه تمامنمای آن به شایستهترین انحاء در شعر تجلی کرده است. از سوی دیگر، شعر در حیات مردم ایران محدود به ادبیات منظوم نبوده؛ بلکه جزئی از زندگی بوده است و در حقیقت، بسیاری از جوانب زندگی از خصلت شاعرانه برخوردار است.

در میان آثار ادبی تاریخ ایران، شعر فردوسی به عنوان برآیند فرهنگ، ادب و هنر ایرانزمین شناخته شده و در سلسله آثار حماسی بزرگ جهان، مکانی رفیع دارد. محتوای این اثر حماسی، بیان آرزوها و بالندگیهای یک ملت و در حقیقت، آرمانهای مردم همه جهان است؛ از اینرو این کتاب عظیم، همواره مورد تحقیق و جلوهگاه هنرپردازیهای هنرمندان تذهیب، مینیاتور، نقاشی، خط، سینما و حتی معماری بوده است. شاهنامه اثری حماسی است که ریشه در اسطوره داشته و به وجود آورنده آیینها و فرهنگها است. معماری نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی از فرهنگ نشأت گرفته و بر آن تأثیر میگذارد و آیینهای از اندیشههای انسان است. به همین سبب، سبک معماری هر دوره انعکاسی از فرهنگ آن محسوب میشود و این فرهنگ میتواند برگرفته و برشکافته از اساطیر باشد. ارتباط میان شعر فردوسی و معماری ایرانی از جنبههای مختلفی قابل بررسی است. مقاله حاضر میکوشد این موضوع را از سه جنبه فضای شعر فردوسی، جوهره و اکسیر حیاتبخش کلام فردوسی و نیز ردپای حماسه و اسطوره در معماری بررسی نماید.

-2 تعریف فضا در معماری و شعر

سمپر در اولین دهه قرن بیستم مرجع آن معمارانی بود که اولین بار »فضا« را موضوع اصلی معماری برشمردند. آدولف لوس در 1898، هندریک پتروس برلاگه در 1905 و پیتر برنس در 1910 اظهارات و تألیفاتی دارند که فضای محصور را ذات و مقصود معماری دانستند .[2] کانت فضا را بخشی از اسبابی دانست که ذهن با آن جهان را قابل فهم میسازد؛ او میگوید: فضا انگارهای تجربی نیست که از تجارب خارجی اخذ شده باشد، و لذا خصال اشیاء را نه در خودشان یا در رابطه با دیگران که از طریق ذهن انسان بازنمایی میکند. میان رشتهای بودن فضا، تا به حال در مقالاتی بررسی شده است از جمله، ریاضی - 1392 - به نحو متقاعد کنندهای شهر را پدیدهای میان رشتهای معرفی نموده است .[3] به علاوه، لوفور تأکید نمود که فضا نهصرفاً ابژهای انضمامی و مادی، که همچنین ابژهای ایدئولوژیک، زیسته و ذهنی هم هست. در کتاب »معماری به مثابه فضا«، زوی - 1975 - تفاسیر متعدد از فضا لیست میکند: سیاسی، فلسفی - مذهبی، علمی، اقتصادی - اجتماعی، مادیگرا، فنی، روان-شناسانه و صورتگرا .[4] شولتز نیز در »هستی، فضا و معماری - 1353 - « طیفی از فضاها معرفی نمود که مردم در آن زندگی میکنند: فضای عملگرای کنش فیزیکی، فضای ادراکی، فضای وجودی، فضای شناختی، فضای انتزاعی و فضای بیانگرانهای که شامل فضای معمارانه میشود که به واسطه فضای زیباییشناسانه توصیف میشود .[5]

فضا اولین جنبه ارتباط معماری و شعر است؛ چرا که شاعر نیز برای بیان اندیشه خود نیاز به خلق فضایی خیالی و تجریدی در ذهن مخاطب دارد. ارسطو عنصر معنوی شعر را خیالانگیزی و عنصر صوری آن را موزون بودن دانسته است و کلامی را که فقط موزون باشد ولی خیالانگیز نباشد، شعر نمیداند .[6] کزازی در خصوص ویژگیهای فضایی شعر حماسی مینویسد: »فضاسازی در نبردها و توصیفهای پرشور، روایی بودن و داستانوارگی، اغراق و مبالغه، ساختار طولانی و بسطیافته و خلق صورخیال از عناصر طبیعی، مهمترین ویژگیهای حماسه است.[ 7] « هر آنچه انسان به آن میاندیشد و یا در خیال خویش میپروراند دارای فضایی فاقد وجود مادی است که قابلیت جایدهی عناصر مادی و معنوی در این فضای تجریدی را داراست. انسان تنها زمانی قادر است احوالات درونی خویش - غم، شادی و... - را منعکس و بیرونی نماید که فضایی با آن خصوصیات - فضای غمگین یا شاد - ایجاد نموده و این فضا نیز توسط دیگران قابل درک باشد. همواره فضا جایی نیست که اشیاء در آن حضور پیدا میکنند؛ بلکه گاهی ابزاری است که به واسطه ذات خود زمینه حضور اشیاء را فراهم میسازد. فضا، عنصری غیر مادی ولی دارای ذاتی خاص میباشد که میتواند اشیاء را در خود جای دهد. میتوان فضا را به عنوان وسیلهای در نظر گرفت تا انسانها از آن طریق عواطف، احساسات، تفکرات و اندیشههای خود را به دیگران منتقل نمایند. تا هنگامی که انسان نتواند فضای ذهن خود را در قالب تفکر یا احساسی خاصمصوّر نماید، سایرین نیز قادر به درک آن نیستند. شعرا برای آگاه نمودن مخاطبان خود از نگرش خودشان، نیاز به خلق فضایی دارند. شعر، فضای آنهاست که در خود کلماتی منظوم، دارای وزن و ریتم را جای داده است. »یکی از شگردهای فضاسازی بهره بردن از تصاویر اسطورهای، تاریخی و حماسی است. موجودات وهمی و اساطیری چون سیمرغ، اهریمن، اژدها، دیو، قاف و فلک در تصویرپردازیها به شکلگیری فضای اساطیری- حماسی کمک میکنند.[ 8] «

سپاهی بیامد ز بربر به رزم    که برخاست از لشگر شاه بزم

هوا گفتی از نیزه چون بیشه گشت    خور از گرد اسپان پر اندیشه گشت

ز گرد سپه پیل شد ناپدید    کس از خاک دست و عنان را ندید [9]

ابیات فوق گوشهای از نبرد رستم و سهراب را به تصویر میکشد. در حقیقت هدف فردوسی ایجاد فضایی جهت توصیف این نبرد است. فضایی که در خیال به آن شکل داده به گونهای زیبا در شعر به تصویر درآمده است. واژگان به واسطه فضایی که در ذهن اوست به این حالت قرار میگیرند. این واژگان نیستند که فضای شعر فردوسی را به وجود آوردهاند؛ بلکه این فضای شعر اوست که کلماتی اینچنین را طلب میکند. فضای معماری نیز جهت به تصویر کشیدن علایقی خاص، احساساتی ناب و تفکری برتر به وجود میآید. فضای معماری، فضایی کالبدی است که به صورت بصری قابل درک است. فضای معماری، هدفی خاص را دنبال میکند که القای آن در تمام افراد جامعه و سطوح فکری مختلف تقریباً یکسان است.

هر تفکر، خیال و اندیشهای در جهت معرفی خود نیاز به خلق فضا دارد و این اولین تشابه معماری و شعر است. به هر میزان که یک شعر از قدرت توضیحی و تصویرسازی بالاتری برخوردار و جریان واقعگرایی در آن قویتر باشد، قابلیت ارتباط بیشتری با معماری دارد ومتقابلاً به هر میزان که عاطفه و خیال در آن بالاتر باشد؛ تبدیل آن امر انتزاعی و ذهنی به واقعیت ملموس و سازهای، دیرتر دست خواهد داد. در این میان شعر فردوسی از شفافیت کلامی و قدرت تصویرسازی بالایی برخوردار است. شاید نخستین گونههای حضور معماری در شعر فردوسی، کاربرد واژگان معماری است همانند: رواق، ایوان، شبستان، کاخ، منظر و روزن. اما نحوه کاربرد این واژگان نیز میتواند یک شعر را به معماری نزدیک و یا از آن دور سازد.

کزین بگذری شهر بینی فراخ    همه گلشن و باغ و میدان کاخ
در خانه ها را سیه کرد پاک    ز کاخ و رواقش برآورد خاک [9]

واژه »شهر« در اثر حماسی شاهنامه بیش از آنکه نمایی عرفانی داشته باشد، سیمای شهرسازی و معماری دارد. بنابراین فضای شعر فردوسی به دلیل قدرت تصویرسازی و نیز واقعگرایی در کاربرد واژگان معماری، نزدیکی و ارتباط بیشتری با فضای معماری دارد. حال همین شهر در مثنوی و غزلیات مولانا، از نظر شهرسازی، مکان و محیط مشخص ندارد؛ زیرا نام »سمرقند« برای او تداعی »معشوق چو قند« است و بخارا و قونیه و دمشق و تبریز مفاهیمی محتوایی و خارج از حوزه جغرافیایی و مرزی مییابند:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید