بخشی از مقاله

چکیده

ادبیات روز به روز در حال جهانی شدن است، یعنی با توجه به تاثیرگذاری و تاثیرپذیری که متون ادبی از هم دارند، به نوعی دارای اشتراکات فراوانی با هم هستند. ادبیات غرب و شرق هرچند به لحاظ منطقه جغرافیایی از هم فاصله دارند ولی از لحاظ محتوایی باهم در ارتباط بوده و شباهت هایی فراوان با هم دارند. در این مقاله سعی داریم گوشهای از جوهرههای مشترک بین ادبیات ملل جهان را مشخص کرده و پیرامون آنها بحث کنیم، هرچند جوهرههای مشترک به لحاظ فراوانی بیش از آن است که بتوان آنها را در یک یا چند مقاله ارائه کرد، ولی ما تا جایی که توانستهایم مهمترین آنها را برگزیدهایم و پیرامون آنها مطالبی را ارائه کردهایم. از مهمترین جوهرههای مشترک میتوان به مفاهیم، جنگ، صلح، عشق، نفرت، مدح و ستایش، عرفان، نمادها و سمبلها، غم و اندوه، شادی و اقتباس اشاره کرد که به آنها پرداختهایم.

کلیدواژهها: جنگ، صلح، عشق، نفرت، مدح و ستایش، عرفان، نماد، غم، شادی، اقتباس.

مقدمه :

نخستین موضوعی که نظر پژوهشگران را به خود میکشاند و اورابه جست و جو دریافتن نشانه ها و پیوندهای ادبی بر می انگیز د،شباهت میان یک متن ادبی از دو نویسنده و یا چند مولف در ادبیات مختلف است، زیرا این گونه شباهت امکان وجود پیوند تاریخی میان نویسندگان راتداعی می کند.رسالت پژوهشگر این است که نوع پیوندها و چار چوب آنها را کشف کند و به منظور یافتن رابطه تاریخی مشترک میان مولفان، تاریخ تالیف متنها را معلوم کند . گاهی اعتراف صریح نویسندگان به اقتباس و محاکات از آثار دیگر، وظیفه پژوهشگر را آسان می سازد و راهگشای پژوهشهای پر ثمر میگردد.

در صورت فقدان این چنین اعتراف، باید به جست و جوی قراین و دلایل پیوند های تاریخی مشترک و اثبات آنها پرداخت.گاهی وجود تشابه میان دو متن ادبی،پژوهشگر را گمراه می سازدچنان که وی آن را حمل برتاثیر و تاثر ادبی می کند،حال آن که این تشابه از باب تصادف یا توادر خاطر و یا وجود زمینه های فکری و فرهنگی مشابه و یا مولود یک حرکت فکری یا اجتماعی است که برای هر یک از نویسندگان سرچشمه الهام بوده است.به گونه کلی، یافتن علل گوناگون که منجر به شباهت میان آثار نویسندگان مختلف شده است، امری اساسی است اما تشابه صرف، بدون امکان پیوندهای تاریخی مشترک از نظر پژوهشهای ادبیات تطبیقی، فاقد ارزش علمی است. نک: - غنیمی هلال، ادبیات تطبیقی،ص. - 435پزوهشگر پس از حصول اطمینان از وجود پیوندهای تاریخی مشترک،باید پیش از پرداختن به جزئیات امر،به عنوان مقدمه،کلیاتی در چگونگی تاثیر و تاثر ارائه کند و سپس به جزئیات و تفضیلات مستخرج از متون ادبی بپردازد.

موضوع گفتار ما به گونه کلی یافتن عوامل و عناصری است که به ایجاد پیوند هایتاریخی مشترک میان ادبیات ملل مختلف و یا میان یک یا چند نویسنده انجامیده به نحوی که اگر آن عناصر نبود،خویشاوندی و لقاح ادبی و فکری پدید نمی آمد.پیوندهای نیرومند و ریشه دار ادبی هنگامی پدید می آید که مسبوق به پیوند های سیاسی یا اجتماعی و فکری باشند از قبیل رابطه سیاسی مستحکم پس از فتوحات اسلامی.مناسبات متعددمیان ملل دنیا را به هم نزدیک کرده است و برپایه این مناسبات اینان نسبت به هم شناسایی پیدا کردند. یکی از عواملی که میان ادبیات دو ملت و یا چند ملت پیوند ایجاد می کند،واسطه است.واسطه ها در شناساندن ادبیات بیگانه به مردم خود نقش مهمی دارند.مردم بریتانیا با واسطه کارلایل با ادبیات آلمان آشنا شدند و مردم فرانسه با واسطه ولتر شکسپیر را شناختند و از راه مادام دوستال با آلمان و ادبیات آن آشنا شدند.

یکی دیگر از عوامل ارتباط ملل با هم نویسندگان جهانگرد هستندکه با نوشتن مشاهدات خود،عنصر مهمی در تاثیرپذیریهای ادبی به شمار می روند و ما می دانیم که مردم اروپا،با ایتالیا و ادبیات آن ازراه سفرنامه و نویسندگان مهاجرآشنا شدند .ترجمه های زیبای آثارادگار آلن پو توسط بودلر و ترجمه و ترویج فرهنگ و آیین ایران در میان اعراب توسط عبداله بن مقفع و ترجمه های راوان آثار بریتانیاییبه زبان فرانسه توسطولتراز همین مقوله می باشند.همه این موارد از تاثیر گذاری و تاثیر پذیری نویسندگان درآثار از هم حکایت می کنند،که ما دراین مقاله به بررسی جوهر ه های مشترک ادبیات ملل در دنیا پرداخته ایم و سعی کرده ایم جوهر های مشترکی که در بین تمام ادبیات ملل به نحوی نمایان است وازطرق مختلف ازهم تاثی گرفته اندرا مشخص کرده و درباب آنها توضیحاتی ارائه شود..برای توضیحات بیشتر نک: - غنیمی هلال،ادبیات تطبیقی،فصل چهارم - .

عشق :عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو می کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کردهاند. نک : - درخرابات، نوربخش، ص. - 33در گذشته تصور میشد که واژه عشق ریشه عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهزبان های سامیاند، و واژههای ریشهدار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنیهای یکسان دارند. و عجیب است که واژه»عشق« همتای عبری ندارد و واژهای که در عبری برای عشق به کار رودمی اَحَو ahavاست که با عربی حَبَّ - habba - هم خانوادهاست.

ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژه »عشق« از iskaاوستایی به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه می گیرد که آن نیز با واژهاوستاییis به معنی »خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستجوکردن « پیوند دارد . همچنین، به گواهی بهرام فره وشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ L W به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توانگری است. خود واژههای اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا ازریشههندی و اروپایی - زبان آریاییان - نخستین یعنی ais به عنیم خواستن، میل داشتن و جُستن میآید که شکل آن DLVVN به چم خواست، گرایش و جستجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفتههایی از واژه هندی و اروپایی نخستین ais بازماندهاست.فردوسی نیز که برای پاسداری از زبان فارسی از به کار بردن واژههای عربی آگاهانه و هوشمندانه

خودداری میکند ولی واژه عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی میدهد که واژهدیگری را جایگزین عشق کند،واژهحُب را به کار نمیبرد.در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلداده و به کسی که مورداحساس عشق طرف دیگر است؛ دلبر یا دلربا می گویند. واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی، پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی، درباره عشق و عاشقی، وصف معشوق و سختی های عاشقی، اشعاری با ارزش ادبی والا دارند. همچنین گاهی اوقات، این کلمه درباره عشق انسان به خدا نیز آمدهاست که در مقوله عرفان و مذهب میگنجد.نک : - عاشقانه های ادبیات فارسی،پارسافر1388،ص. - 35-50

تفاوتهای فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای همگانی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریباً ناممکن ساختهاست. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم - بدن - ، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر در نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز میدهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش استبه. علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معموﻻً بحث درمورد آن به کلیشههای ذهنی خلاصه میشود و درمورد این کلمه ضرب المثلهای زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی »عشق همه جا را تسخیر میکند« گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی »همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است.« برتراند راسل عشق را یک »ارزش مطلق« میداند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد.نک : - کلمات قصار برتراندراسل،استرآبادی1380،ص-98 . - 105

عشقلذّتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است.نک: - حقیقت و زیبایی،احمدی ص. - 78در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میباشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است.نک : - انسان های عاشق،شبستری،1380،ص. - 138-135با این وجود کلمه »عشق« در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو میکند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیختهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز میتوان متصور شد،درواقع این کلمه را میتوان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیتهای مختلف و انواع غذا به کار برد. نک: - عاشقانه،بالارستمی،ص. - 24

تقسیم بندی انواع عشق :

-1 عشق طبعی و عشق روحانی و عشق الهی

- در عشق طبعی عاشق معشوق را از برای خود خواهد. در عشق روحانی عاشق معشوق را هم از برای خود و هم از برای معشوق خواهد. در عشق الهی عاشق معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق می خواهد. نک : - شرح لمعات شاه نعمت اله ولی،نوربخش،ص. - 1354

-2 عشق مجازی

از حسن صوری پیدا می شود و مانند آن ناپایدار است. از این عشق حاصلی جز بقای نسل باقی نمیماند. این عشق از تصعید و تلطیف میلی جنسی پیدا می شود. اما عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبه ای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود می آید. نک: - درخرابات،نوربخش،ص. - 33

- 3 عشق عرفانی
-4 اروس - : - eros عشق شهوانی - عشق به زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کششهای جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان می گردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش می کند.

-4 لودوس - : - ludus عشق تفننی - این عشق بیشتر متعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشقهای رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.

-5 فیلو - : - philo عشق برادرانه - عشقی که مبتنی بر پیوند مشترک میباشد -عشقی که بر پایه وحدت و همکاری بوده و هدف آن دستیابی به منافع مشترک میباشد.

-6 استورگ - : - storge عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع متقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان میباشد - صمیمانه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.

-7 پراگما - : - pragma عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک میباشد - پایبند به اصول منطق و خردگرا می باشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.

-7 مانیا - : - mania عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس - عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتواند به احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

-8اگیپ - : - agape عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه - تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت - عشق گرانقدر.

عشق در فرهنگ ایرانی:
در ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم میخورد، که برخی از زمانهای دور وجود داشتهاست. درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستی سخن میان رفته و درمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد. واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم میخورد. مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق بکاررفته یا میرود. در اشعار هم بخشی از داستانهای شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی بافقی و اهلی شیرازی و... به بیان داستانهای عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکردهاند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و رودکی که هم غزل و هم رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کاآمدی عشق پرداختهاند. در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه خدا و جدایی از دنیا علاقههای ذاتی به خدا را در درون خود میپروردند و به حالتی از جذب در راه حق میرسیدند که بدان عشق عرفانی میگفتندو اشعار بیشماری در همین مورد عشق سرائیدهاند که معشوق خود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید