بخشی از مقاله

چکیده

در این پژوهش به تحلیل محتوای کتاب فارسی - بخوانیم - پایه سوم و ششم ابتدایی بر اساس نظریه هوشهای چندگانه گاردنر پرداختهشده است . هدف پژوهش حاضر بررسی میزان توجه کتاب فارسی سوم و ششم ابتدایی به پرورش ابعاد مختلف هوش مخاطبان بر اساس نظریه گاردنر است . برای انجام تحقیق ، شیوه تحلیل محتوا مورد استفاده قرار گرفت. واحد تحلیل صفحه و واحد ثبت جمله در متون و فعالیتهای کتاب بود. کدگذاری به شیوه ی قیاسی و بر اساس مقوله های هوش چندگانه در نظریه ی گاردنر است .

برای اعتباربخشی به فرایند کدگذاری ، از کدگذار دوم و سوم استفاده و میزان توافق برابر با %87 محاسبه شد . یافته ها نشان دادند که میزان توجه به پرورش ابعاد مختلف هوش در کتابهای فارسی سوم و ششم به یک اندازه نیست . در این کتاب ها ، ابعاد هوش کلامی زبانی و منطقی ریاضی و دیداری فضایی به ترتیب : بیشترین فراوانی را داشته و به ابعاد هوش درزمینههای بدنی حرکتی و طبیعتگرایی کمترین توجه شده است ؛ همچنین در کتابهای مذکور از مؤلفههای هوشهای چندگانه در قالبهای متن و فعالیت به یک نسبت استفادهنشده است .

 مقدمه

نظریه هوش چندگانه به دلیل نگاه جامع خود نسبت به قابلیتها و استعدادهای دانش آموزان ، میتواند مبنایی برای طراحی و برنامهریزی کتابهای درسی قرار گیرد ؛ وجه بارز ویژگی اصلی این نوع نگاه ، آن است که دانش آموزان بههیچوجه، موجوداتی یکبعدی نیستند بلکه مجموعهای متنوع و متکثر از ظرفیتهای هوشی هستند ؛ بدیهی است که در راستای این تنوع ، نظام برنامه درسی باید بتواند از راههایی متنوع برای پرورش و شکوفاسازی تواناییهای بالقوه و نیز باسواد کردن دانش آموزان بهره گیرد .

از سوی دیگر ، با توجه به اینکه کتاب درسی در نظام آموزشی ایران یکی از منابع مهم یادگیری بشمار میاید . وجود نظام آموزشی متمرکز موجب شده است که کتابهای درسی محور فعالیتهای آموزشی برای همه دانش آموزان در مناطق گوناگون و حتی کودکان با تواناییهای مختلف باشد که چنین رویهای جدا از برخی مزایای آن مشکلات فراوانی را در کشور ایجاد کرده است . حال با توجه به اینکه کتاب درسی اهمیت زیادی در نظام آموزشی دارد . کارایی و مناسب بودن آن برابر با مطلوب بودن نظام آموزشی و ناکارآمدی آن مساوی با عدم کارایی و ضعف آموزشی است ازاینجهت توجه به کتابهای درسی و هماهنگ ساختن آن با توانایی ذهنی دانش آموزان از حساسیت زیادی برخوردار است

دوره ابتدایی یکی از مهمترین دورههای تحصیلی به شمار میرود که یکی از کتابهای مهم این دوره فارسی میباشد که نقش اساسی در تربیت وزندگی دانش آموزان ایفا میکند ، در این دوره تواناییهای جسمی و شعوری، روانی و اجتماعی کودک رشد میکند . به همین دلیل یک برنامه درسی معتبر و مبتنی بر درک صحیح و دقیق ابعاد روانشناختی و تفاوتهای فردی ، در دانش آموزان دوره ابتدایی لازم به نظر میرسد .

نظریه هوش های چندگانه گاردنر1 توسط هاروارد گاردنر 2 اندیشمند معاصر پدید آمده است . به عقیده وی هریک از ابعاد هوش نباید تنها به عنوان وضعیتی معین در مغز قلمداد شود بلکه هریک از آنها ظرفیتهایی بالقوه اند که حضورشان میتواند گونه های فکری متناسب با موقعیت خاص را برای افراد به ارمغان آورد.

تعریف هوش از منظر گاردنر که به رسمیت شناختن اشکال گوناگون هوش می باشد عبارت است از : قابلیت حل مسئله یا تولید - خلق - یک محصول ، ساخت چیزی که دست کم در یک فرهنگ تلقی می شود به اعتقاد وی ، تلقی سنتی برای هوش انسانی ماهیتی ساده و یک پارچه و تک عاملی است که ریشه در کوشش های ناظر به شناسایی عامل اصلی موفقیت تحصیلی دانش آموزان در اوائل قرن بیستم دارد

گاردنر برای نشان دادن اهمیت قابلیت های بالقوه انسان ، هشت نوع هوش : هوش زبانی - کلامی - 1 به توانایی استفاده از زبان برای توصیف حوادث، ایجاد ارتباط ، ایجاد بخشهای منطقی و استفاده از استعاره و اصطلاحات برای بیان افکار اشاره میکند، این نوع هوش با مسائلی از قبیل فعالیت با لغات و اصطلاحات ، صحبت کردن ، نوشتن ، حساسیت نشان دادن به دستورالعمل ها و معنای کلمات سروکار دارد .

هوش منطقی - ریاضی2 توانایی استفاده از استدلال ، منطق و اعداد است ، این هوش با استدلال های منطقی ، استقرایی ، انتزاعی ، استنباطی و اعداد سروکار دارد ، هوش فضایی3 به توانایی مشاهده کامل و دقیق و شرح دنیای بصری و درک و توصیف گرافیکی ایدههای بصری به صورت آثار توصیفی و ذهنی اشاره می کند.

این مولفه هوشی نمایانگر توانائی افراد در ادراک امور دیداری است ، هوش بدنی - جنبشی4 جنبشی به توانایی فرد در استفاده، کنترل و هماهنگ کردن حرکات بدنی- جنبشی و به کارگیری ماهرانه اشیاء اشاره دارد. این مؤلفه هوشی بر قابلیت استفاده فرد از کل بدن یا بخشهایی از بدن، مثلاً به کارگیری حرکات ظریف انگشتان یا دستها در حل مسائل تأکید میکند، هوش میان فردی5 هوش بینفردی به توانایی تشخیص جنبههای ظریف رفتاری دیگران، شناخت و درک نیات ، انگیزهها و خواستهای دیگران، که منجر به ارتباط مؤثر با دیگران میشود اشاره می کند. به عبارتی دیگر هوش بینفردی ، توانائی درک دیگران است.

اینکه چه چیزی آنها را برانگیخته میکند؟ چگونه کار میکنند؟ و چگونه می شود با آنها همکاری کرد اشاره دارد ، هوش درون فردی6 به توانایی آگاه شدن از احساسها، انگیزه ها و امیال خود، و استفاده از این شناخت درونی در جهت حل مسایل و کنترل شرایط اشاره دارد. به عبارت دیگر توانایی ارزیابی قوتها، ضعفها، استعدادها، علائق و به کارگیری آنها برای رسیدن به اهداف، درک و شناخت خود برای کمک به دیگران می باشد ، در واقع این هوش با فعالیت های درون گرایانه و فرد بازتابی فرد سروکار دارد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید