بخشی از مقاله
چکیده :
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتابهای علوم تجربی پایه چهارم و پنجم ابتدایی بر اساس اهداف آموزشی مریل است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش تحقیق آن، توصیفی و از نوع تحلیل محتوا میباشد. جامعه آماری و جمعیت نمونه در این پژوهش یکی و جامعه آماری، کتابهای علوم تجربی پایهی چهارم و پنجم ابتدایی در سال 1395 است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که نقاط قوت کتاب علوم تجربی پنجم این است که اصل تفکیک و تنوع در این کتابکاملاً رعایت شده است، و هم چنین در کتاب علوم چهارم نقاط قوت عبارت از اینکه در بیشتر دروسی که موضوع آنها روش کار است عملکرد مورد انتظار کاربرد است.
در نحوه ارائه و ارزشیابی اصل تفکیک، تنوع و سطح دشواری رعایت شده است. نقاط ضعف کتاب علوم تجربی چهارم این است که کمتر به دانش علمی پرداخته در نوع موضوع با توجه به تأکید علوم بر روش کار و قوانین، کمتر به کشف و ابداع پرداخته شده است. در شیوه ارائه و ارزشیابی اصل همتا سازی رعایت نشده است. نقاط ضعف کتاب علوم تجربی پنجم این است که کمتر به دانش عملی پرداخته در نوع موضوع که به روش کار پرداخته شده با نوع عملکرد که کاربرد است سنخیت ندارد.
با توجه به تأکید علوم بر روش کار و قوانین کمتر به این موضوعات، بهویژه قوانین پرداخته و در نوع عملکرد به کشف و ابداع پرداخته است. در نحوه ارائه و ارزشیابی اصل همتا سازی رعایت نشده است. در اصل سطح دشواری، کار به این اصل پرداخته شده است. یافتههای این پژوهش میتواند به برنامهریزان امر آموزشوپرورش درزمینه ارائه محتوی مناسب در کتابهای درسی علوم تجربی یاری برساند.
مقدمه
مربیان و برنامه ریزان درسی و آموزشی وظیفه سنگینی بد عهده دارند.زیرا باید در فرایند تعلیم و تربیت بکوشند تا برنامه های تربیتی را بر اساس نیاز های جامعه طراحی کنند. - یار محمدیان، - 1377 در چند دهه اخیر،هیچ یک از موضوعات درسی در سطح جهانی،به اندازه دروس علوم تجربی دچار تغییر و تحول نشده است.گر چه محتوای
درسی علوم تجربی به خودی خود به دلیل پیشرفت فزاینده علم و دانش بشری،روز به روز جدید تر و حجیم تر می شوند،ولی این تغییر تنها از جنبه محتوایی،آموزش علوم را در بر نمیگیرد.
ویژگی های عصر کنونی ایجاب می کند تا برنامه های آموزشی علوم تجربی به گونه ای ساماندهی گردند تا با بهره گیری از آنها،همه توانایی های شناختی و شخصیتی دانش آموزان رشد کرده،فراگیران با برخورداری از مزایای علوم و فناوری،توامندی های لازم برای رویارویی با تحولات جدید را کسب نمایند و فعالیت های دانش آموزان را متناسب با هدف های درس در مسیر صحیح پیش ببرند
در برنامه های درسی جدید علوم تجربی و روش های آموزش آن،تاکید اساسی بر روش هایی است که در آنها دانش آموز نقش فعالی دارد.در این روش ها نقش اصلی در فرایند یادگیری به عهده دانش آموز است و اوست که این فرایند را به پیش می برد.بنابراین،سایر عوامل مانند محتوای آموزشی،تجهیزات و ابزار های آموزشی و اقدامات معلم،همگی در ارتباط با دانش آموز معنی و مفهوم پیدا می کنند.
معلم در این روش ها نقش جهت دهنده و سازمان دهنده را دارد و می کوشد تا فعالیت های دانش آموزان را با هدایت خود به انجام رساند.در برنامه های آموزشی جدید علوم تجربی،به ویژه در دوره آموزش عمومی،استفاده از روش های تدریس مبتنی بر فرایند حل مسئله و مهارت های تفکر نسبت به گذشته اهمیت بیشتری یافته است.بر اساس این دیدگاه،برنامه ریزان در برنامه محتوای درسی به طرح موقعیت های حل مسئله ای بپردازند.در این موقعیت دانش آموزان راهنمایی می شوند تا در مسیر حل مسئله،به دانش ها،مهارت ها و نگرش های تازه دست یابند
همچنین در اجرای برنامه های درسی جدید علوم تجربی،از معلم خواسته می شود تا تدریس خود را به شیوه گروهی سازمان دهی کند،به گونه ای که خود نیز به عنوان عضوی از گروه دانش آموزان درآید.در این روش ها در تعامل میان معلم و دانش آموزان و دانش آموزان با یکدیگر بیش از حد تاکید می شود،زیرا تجربه نشان داده است که تعامل و تبادل تجربیات دانش آموزان با یکدیگر نقش عمده ای در یادگیری آنان دارد.
افزون بر این،فعالیت های گروهی موجب گسترش مهارت های اجتماعی از جمله احترام به دیگران،همکاری گروهی،حق و مسئولیت قائل شدن برای دیگران،مشارکت در تصمیم گیری های گروهی،سعه صدر و ... در دانش آموزان می شود.
به دلیل اهمیت کتب درسی و موفق بودن در روش تدریس باید این کتب مورد تحلیل و بازنگری قرار گیرد تا هم با نیاز های فراگیران هماهنگ شود،هم با نیاز های جامعه و هم فلسفه اجتماعی و هنجارهای جامعه همسان باشد و هم اهداف آموزشی را فراهم آورد
درمورد تحلیل کتاب های علوم تجربی پایه چهارم و پنجم ابتدایی بر اساس مریل تحقیقاتی انجام گرفته ولی با توجه به این که علوم تجربی یکی از دروس پایه در ابتدایی است و با توجه به پیشرفت هایی که همه روزه در مورد این درس انجام می گیرد،نیاز به تحول و تغییر در کتاب ها احساس می شود.
در بررسی کتابهای درسی علوم ابتدایی ،مجموع یافته ها نشان می دهد که امکان در هم تنیدن برنامه درسی علوم با دیگر برنامه ها وجود دارد. همچنین پژوهش ها،سودمندی این گونه برنامه ها را نشان می دهند
در تحلیل محتوای کتابهای علوم تجربی سوم و چهارم ،توسط امام جمعه نشان داده شده است که مسایلی مانند غلبه نظری درس وارائه موضوعات نظری متنوع وگوناگون باعث شده است که جنبه علمی درس نادیده گرفته شود ودر هر کتاب تنها یک درس از هرکتاب به ارائه دانش علمی بپردازد و در کتاب چهارم نیز تنها در یک درس به عملکرد و ابداع توجه شده است
در پژوهشی تنها 43/3 در صد از معلمان از روش تدریس فعال استفاده کرده اند .این در حالی است که دانش آموزانی که از طریق روش فعال آموزش دیده اند ،دارای پیشرفت تحصیلی بهتریو بالاتری بوده اند
در تحلیل رهبری نژاد - 1377 - کتاب پنجم در سازماندهی کتاب چهارم نیز در برخی موارد دشواری مفاهیم درسی وعدم انطباق آنها با توانایی ذهنی دانش اموزان سبب عدم درک صحیح مفاهیم شده ز به ایجاد تعادل وتوازن مناسب میان عناصر محتوا - مهارت ها ،نگرش ها ودانش ها - نوجه چندانی نشده است.
بررسی تطبیقی کتابهای علوم وراهنمای معلم علوم دوره ابتدایی ایران وآمریکا نشان داده است که اهداف درسی کتابهای علوم دوره ابتدایی ایران در سطح کار بستن 14 درصد بیشتر از اهداف کتابهای علوم دوره ابتدایی آمریکا اعلام شده است ،ولی در کتابهای درسی آمریکا موقعیت های بیشتری برای عملی ساختن آموخته های فراگیران فراهم آمده است وبه پرورش تفکر واگرا تا حدود زیادی به سطوح شناختی وتفکر ارزشیاب نیز توجه شده است وموقعیت ها ی متنوع وفراوانی را برای در گیر ساختن دانش آموزان در فعالیتهای یادگیری امکان پذیر ساخته است
یافته های 2 پایان نامه تحصیلی وسه طرح پژوهشی محتوای کتابهای درسی دوره ابتدایی را تحلیل کردند و از معلمان نیز در این مورد نظر خواهی نموده اند،مورد مطالعه قرار گرفته است.با وجود این که در طرح های پژوهشی این گروه دلایلی بر متناسب بودن متن درس ها با اهداف و فعال بودن محتوای کتاب های علوم تجربی دوره ابتدایی وجود دارد و مشاهده شاخص هایی با مصادیق کاربردی نیز از ویژگی های این کتاب ها به شمار آمده و نیز در کتاب سوم به دانستنی ها،تقویت مهارت ها و پرورش نگرش ها به اندازه کافی توجه شده است و پرسش ها در حد کافی واگرا بوده و با دروس ارتباط دارند،اما سطح خوانایی مطالب کتاب سوم نیز برای کلاس سوم مشکل است و با الگوی مریل تطابق کامل ندارند.
روش پژوهش:
در علوم انسانی سه رویکرد عمده روشی وجود دارد که عبارتند از:اثبات گرایی،تفسیر گرایی و انتقادی.رویکرد اساسی در این تحقیق اثبات گرایانه است.زیرا از اسناد و مدارک برای تحقیق استفاده می شود و چون تحلیل محتوا برای تکنیک مورد استفاده قرار گرفته است،پس رویکرد تفسیر گرایی نیز کاربرد دارد.
هولستی و استون تحلیل محتوا را چنین تعریف می کنند:
»تحلیل محتوا تکنیکی پژوهشی است برای استنباط هایی بر حسب شناسایی نظام مند و عینی و ویژگی های خاص در یک متن.
تحقیق حاضر از نوع کاربردی و روش تحقیق در این پژوهش،توصیفی و از نوع تحلیل محتوا است. جامعه آماری این تحقیق شامل دو قسمت است: