بخشی از مقاله
چکیده
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پایه چهارم، پنجم و ششم ابتدایی از بعد مؤلفهی تفکر انتقادی است. برای تجزیه و تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. جامعهی آماری این پژوهش، محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پایه چهارم، پنجم و ششم دوره ابتدایی بوده بوده که به دلیل محدود بودن جامعهی آماری، نمونه آماری همان جامعهی آماری میباشد. ابزار جمع آوری اطلاعات، سیاههی تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی است.
واحد تحلیل نیز جملات مندرج در متن کتاب مطالعات مطالعات اجتماعی بوده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که بیشترین فراوانی در کتاب مطالعات اجتماعی پایه چهارم ابتدایی مربوط به مؤلفه استدلال کردن با 27/8 درصد و کمترین فراوانی مربوط به مؤلفه هنر اندیشیدن درباره تفکر خود با 1/38 درصد میباشد.
همچنین بیشترین فراوانی در کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی مربوط به مؤلفه استدلال کردن با 28 درصد و کمترین فراوانی مربوط به مؤلفه شک گرایی معقول با 0/85 درصد میباشد. بیشترین فراوانی در کتاب مطالعات اجتماعی پایه پنجم ابتدایی مربوط به مؤلفه استدلال کردن با 41/9 درصد و کمترین فراوانی مربوط به مؤلفه شک گرایی معقول با 0 درصد میباشد. بنابراین با توجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که میزان توجه به تفکر انتقادی در پایه چهارم بیشتر و در پایه پنجم کمتر بوده است.
-1مقدمه
تفکر از ارکان اصلی آموزش و پرورش میباشد و تفکر انتقادی به عنوان یکی از انواع تفکر و به دلیل ویژگیهای خاصی که دارد، از جایگاه ممتازی برخوردار است. اهمیت این مسأله تا آنجاست که برخی از صاحب نظران، پیشرفت بشر در عرصههای گوناگون علمی را مدیون تفکر انتقادی میدانند و حتی معتقدند که پرورش تفکر انتقادی، هدف اساسی تعلیم و تربیت است
برنامه تعلیماتی مدرسه باید وسیلهای برای رشد تفکر علمی و پرورش صحیح قوهی علمی باشد. شاگردان باید در مدارس، مبانی و اصول علمی را یاد بگیرند و مهارتهای لازم را کسب کنند. پس مدارس باید آموزش تفکر انتقادی را سرلوحه وظایف خود قرار دهند و به این مهارت در محتوای کتابهای درسی بیشتر توجه کنند؛ زیرا رشد تفکر افراد سبب رشد همه جانبه جوامع خواهد شد
با توجه به اینکه افراد در زندگی روزمره و در طول دوران زندگی خود با انواع اطلاعات و دانش برخوردارند و در موارد زیادی باید بر اساس اطلاعات موجود تصمیم بگیرند و ممکن است اطلاعات موجود کافی نبوده یا صحیح نباشد؛ بنابراین افراد باید مجهز به ابزاری باشند که بتوانند بدون سوگیری اطلاعات موجود را ارزیابی و نقادی کرده و بر اساس آن تصمیم مناسب را اتخاذ نمایند و این ابزار یعنی همان تفکر انتقادی، باید از همان دوران ابتدایی در افراد پایه ریزی شده و پرورش یابد
کتاب درسی یکی از مهمترین مراجع و منابع یادگیری دانشآموزان در نظام آموزشی محسوب میشود. در ایران بیشترین فعالیتهای آموزشی در چارچوب کتاب درسی صورت میگیرد و بیشترین فعالیت و تجربههای آموزشی دانشآموز و معلم نیز حول محور آن سازماندهی میشود. این واقعیت باعث شده است که صاحبنظران و پژوهشگران بررسی محتوای آموزشی دورهی تحصیلی را با توجه به نیازهای فراگیران مورد بررسی و تحلیل قرار دهند.
برای بررسی محتوای آشکار پیامهای موجود در یک متن، میتوان از روش تحلیل محتوا استفاده کرد. نقد و بررسی محتوای کتابهای درسی از جمله موضوعاتی است که در چند دهه اخیر مورد توجه پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است؛ توجه به این موضوع میتواند کمّیها و کاستیهای کتابهای درسی را آشکار نماید و به طراحان برنامه درسی در تدوین بهتر کتابهای درسی کمک کند. کتاب درسی یا محتوای مطالب آموزشی، به ویژه در نظامهای آموزشی متمرکز که محور مکتوب و مدون تعلیم و تربیت محسوب شده و فعالیتها و تجربههای تربیتی دانشآموزان توسط معلم و حول محور آن سازماندهی میشود، نیاز به تحلیل و بررسی علمی دارد. نوعی از تحلیلها که برای برنامه ریزان درسی، مؤلفین و تصمیم گیرندگان برنامه درسی بسیار مفید و ضروری است، تحلیل محتوایی است .
هدف این پژوهش تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی از بعد تفکر انتقادی است. بنابراین محتوای کتاب درسی علوم اجتماعی پایهی چهارم، پنجم و ششم ابتدایی به دلیل ساختار موضوعی در فراهم ساختن فرصتهایی برای تفکر چند جانبه، حول مسائل و موضوعات چالش برانگیز، مورد بررسی قرار میگیرد.
-2تئوری و پیشینه تحقیق
1-2مفهوم تفکر انتقادی
تاکنون تفکر با رویکردهای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است و تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است. تفکر و کسب اطلاعات جدید، نحوه اندیشیدن و یادگیری بارزترین ویژگی انسان میباشد