بخشی از مقاله

چکیده

عربستان سعودی در دو سطح از بحران گرفتار است. بحرانهایی که میتواند حیات و استمرار سیاسی آن را با تهدید روبرو کند. از آنجایی که در هفت دهه گذشته عربستان یکی از ستونهای استواری امنیتی و بینالمللی در کنار ایران در منطقه خاورمیانه بوده است، هرگونه نااستواری میتواند به ثبات و امنیت منطقهای و روابط پیچیده میان کشورهای همسایه از جمله ایران لطمه وارد نماید. این دو سطح بحران ریشه در نوع و ساخت قدرت سیاسی و علل ایجادگر و ثبات بخش آن در دهههای گذشته داشته است. بحران اول در نوع و ماهیت شکلدهنده دولت عربستان سعودی نهفته است.

این کشور شاید جزء معدود کشورهای جهان باشد که استقرار و دوامش بیش از آنکه ریشه در نیازهای قومیتی، فرهنگی و تاریخی داشته باشد، حاصل اراده چند قبیله و خاندان عربی در کنار تمایل و خواست قدرتهای جهانی و البته رواج نوعی مذهب ایدئولوژیک که نقش قوام بخش و پیش برنده را در تحولات شبه جزیره داشته، استوار بوده است. محدودیت در مانیفست ساخت قدرت و دلایل نااستوار در پیدایش یک کشور به جای آنکه موجب پیوندهای قوام یافته گردد، حیات و ثبات عربستان را به عهدنامههای عربی فرو کاسته است. بدیهی است که با گسترش مناسبات و رشد فرهنگ مدنی و البته متاثر از ایجاد رابطه با جهان بیرونی، عناصر تقویتکننده و موثر در استقرار ثبات سیاسی در عربستان با مشکل روبرو میشود. بحران دوم به مذهب و گرایش ایدئولوژیک سلفی-وهابی برمیگردد که خود موجب استقرار دولت عربستان شده است.

اینک میتوان در یک الگوی هگلی اینگونه استنباط کرد که با تغییر در مناسبات بینالمللی و ایجاد مناقشههای جدید، نگرش و مذهب و آموزههای مترتب بر آن نه تنها دیگر عامل استحکام حکومت نیست که به مهمترین چالش این کشور بدل شده است. به زبان سادهتر، سنتز برخاسته از تعارضات میان ایدئوژی سلفی-وهابی چالشگر و مهمترین بحران عربستان سعودی است. تداوم این نگره تعارضات را گسترش میدهد و با قطع این ارتباط، حکومت مهمترین دلیل پیدایش خود را از بین میبرد. پرسش مهم در این مقاله آن است که این دو سطح بحران از چه ویژگیها و ممیزاتی برخوردراند؟ و سوال دوم آنکه آیا عربستان سعودی میتواند از چنبره رو به تزایدی که تداوم و حیات سیاسی و امنیتی آن را تهدید میکند خارج شود یا خیر؟ این مقاله سعی دارد تا به این مسائل نگاهی افکند.

مقدمه

دولت عربستان بر دو ساخت مذهبی و اجتماعی استوار گشته است. از منظر مذهبی وهابیت زیربنای نظام محافظه کارانهای است که پیوند مناسبی را در گذشته با مفهوم ناسیونالیسم عربی بنیاد نهاده بود. از نظر اجتماعی بر پایه مناسبات قبیله محور عربی و خانوادههای متنفذ بنا نهاده شده است. هر دو از هم مراقبت کرده و میتوانند بنیاد این نظام تئوکراتیک معنا شوند. هرچند، وهابیت را یک مذهب برآمده از سنت سلفی میتوان معنا کرد، اما این همه ابعاد ماجرا نیست. چه بسا پایهگذاران این سیستم سیاسی بیمیل نباشند که وهابیت را با سلفیسم یکی بدانیم. به این معنا که با تئوریزه کردن بنیان وهابیت بر سلفیگری، ریشههای آن را به تاریخ پیوند زده و با اثبات و حقانیت دین پاکی، هویت و اعتبار مضاعفی به وهابیت ببخشند. با این همه، باید اذعان کرد که بر خلاف ادعاهای سالیان اخیر و علیرغم هزینههای سرسامآوری که نظام سعودی در ایجاد برتری و حقانیت خود و برداشتهای مذهبیاش در سالیان گذشته انجام داده است، جهان اسلامنه کاملاٌ در چنبره آموزههای سلفی گرفتار آمده و نه خیل وسیعی از مسلمانان جهان سنت با وهابیت توافقی دارند.

بدیهی است که ثروت نفتی و قدرت ریخت و پاش آن و نظام آموزشی و سنتهای تبلیغی در چند دهه اخیر دست بالاتر را به عربستان سعودی داده است. اما این به معنای سلطه مطلق در این حوزه نیست. از سوی دیگر عربستان خود را درگیر دیالکتیک مناسبات میان وهابیسم، ثبات سیاسی و رشد افراطگرایی کرده است. اگر به صورت هگلیانی به موضوع بنگریم، پیدایش وهابیت به منزله تز در درون خود افراطگرایی مذهبی و سلفیسم سیاسی را متولد کرده است. بدیهی است که سنتز برآمده از این منازعه انکار نظام سیاسی موجود خواهد بود. هر چه عربستان سعودی در سالهای اخیر در صدد تبلیغ و گستره آموزشهای تبلیغی وهابی سرمایهگزاری کرده است به منزله تضعیف مبانی و ثبات خویش است. چرا که امروز دولت عربستان سعودی خود در معرض تهدید و ارعاب گروههای تروریستی قرار گرفته است. نظام سلطنت مورد پرسشهای عقیدتی و نظام اطلاعاتی و امنیتی آن در معرض تهدیدهای افراطگرایان است.

دولت عربستان سعودی در سالهای اخیر در تلاش است تا با فرار به جلو وجهه رادیکالتری در عمل به آموزههای افراطی از خود نشان دهد، اما کار چندان راحتی به نظر نمیرسد. امروز مداخله عربستان در بحران یمن و یا تلاش برای سقوط دولت اسد در سوریه و یا اتهام در مشارکت آنها در کودتای ترکیه کار را بر عربستان سختتر میکند. به همه اینها باید مطالبات داخلی روزافزون را هم اشاره کرد. برخلاف تصور رایج از ثبات اقتصادی در این کشور، اوضاع چندان رضایتبخش نیست. سقوط قیمت نفت بیثباتی را گسترش میدهد. ماه عسل روابط میان آمریکا و عربستان سعودی به پایان رسیده است. به این همه باید اتهام مشارکت عربستان در طرحهای مختلف تروریستی را نیز افزود. به نظر میرسد بحرانهای فزاینده، عربستان را در مسیری بیبازگشت گمارده است. یعنی آنکه هر چه بر طبل بحران میکوبد و در تلاش برای انتقال آن به بیرون مرزها است، کشور را با بحرانهای پیچیدهتری روبرو میکند. در این مقاله به گوشههایی از آنها اشاده خواهد شد.

تعارض در قدرت سیاسی

بدون تردید یکی از مهمترین متفکران سلفی و تکفیری ابنتیمیه است. وی در سال 664 ق در خانوادهای حنبلی متولد شد. مهمترین خصیصه وی ضدیت با تشیع، تصوف، کلام و فلسفه بود. وی در نوشتههای خود بیش از 917 بار از لفظ کافر، 892 بار از لفظ یقتل و 829 بار از لفظ مرتد بهره برده است. - فرمانیان، - 4 :1393 همانگونه که میدانیم بنیاد وهابیت بر اندیشههای این فقیه سلفی و شاگردش ابنالجوزی مستقر است. وی بر این حدیث پیامبر تکیه داشت که فرموده بودند: »بهترین مردمان و پیروانم در دوره ایشان و دو قرن پس از وی ظهور مییابند.« تاکید بر این نکته که پس از قرن سوم نمیتوان به هیچ برداشتی درباره احکام اسلام دل بست! - همان: - 90 از زمان وی تا ظهور محمد ابن عبدالوهاب، چنین اندیشه جزمگرایی نه در عربستان و نه در جهان اسلام چندان ریشهای نداشت. اما ظهور عبدالوهاب و نفوذ او در منطقه نجد سبب نضج و گسترش این اندیشه در حجاز گردید. اما این نگره از نظر خلافت عثمانی در تعارض با آموزههای اسلامی قرار داشت و به شدت سرکوب شد. تحولات ناشی از جنگ جهانی اول و ائتلافی که اعراب با

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید