بخشی از مقاله
جایگاه سیاستهای دفاعی و امنیتی عربستان سعودی بر تحوﻻت خاورمیانه (ظهور طالبان و داعش، بحران سوریه و....)
چکیده:
عربستان سعودی نیز از زمان به قدرت رسیدن فهد تنها بر مبنای نگرانی های امنیتی به سیاستگذاری خارجی پرداخته و نقش و نحوه تعامل خود را در منطقه تعیین کرده اسـت. زمـانی نگرانـی از ناسیونالیسـم عرب،زمـانی نگرانـی از خانـدان هاشمی و نیز نگرانی از سلطه دو قدرت ایران و عراق و باﻻخره اپوزیسیون داخلی از دلمشغولی های حاکم عربستان بـوده است.بنابراین در تعامل بین دو واقعیت "امنیت"(برای عربستان سعودی و "انرژی" (برای آمریکا) است که می توان نقش عربستان سعودی را در سیستم قدرت منطقه (در سیاست داخلی و خارجی) مورد مطالعه قرر داد.
دولتمردان سعودی بر این باورند که تحوﻻت داخلی کشورشانشدیداً تحت تأثیر حـوادث خاورمیانـه اسـت .از ایـن رو، نسبت به تغییر قدرت و افکار در محیط اطراف شانشدیداً واکنش نشان می دهند .اگر آنها بر این باور باشـند کـه مـی توانند از طریق منابع خود به این حوادث شکل دهند، به انجام چنین کاری اقدام می کنند . اما اگر منابع خطر خارج از دسترس آنها باشد، نظیر اسرائیل و شوروی، تﻻش می کنند آمریکا را وارد نمایند و اگر در انجام هر دو کار ناکام ماننـد، سعی می کنند که درگیر رفتار آشو بهای منطقه ای نشوند.
بنابراین در این تحقیق تﻻش داریم تا ببینیم سیاستهای دفاعی و امنیتی دولت عربستان تا چه اندازه در افزایش یا کاهش بحران های منطقه ای (همچون ظهور و افول داعش و طالبان و بحران سوریه و تحوﻻت ایران و...) تاثیر گذار می باشد.
کلید واژه ها: عربستان سعودی، سیاستهای امنیتی، سیاستهای دفاعی، داعش، سوریه
مقدمه :
عربستان سعودی و ایران از زمان خروج انگلستان از خلیج فارس در دهه 1970، دو بازیگر اصلی منطقـهای در خلـیج فـارس و خاورمیانه بودهاند. این دو بازیگر در کنار عراق سه قدرت منطقهای محسوب میشوند که نوع رویکرد و تعامﻻت آنها در منطقه و همچنین روابط آنها با قدرتهای فرامنطقهای، در شکلدهی به ترتیبات و شرایط سیاسی و امنیتی منطقه از عوامل عمده تلقـی میشود. روابط و رویکردهای متقابل عربستان سعودی و ایران، در طول چند دهه گذشته دورههای متفاوتی را پشت سر گذاشته و فراز و نشیبهایی داشته است. با این حال این روابط به رغم برخی همکاریها همواره با رقابتها و تعارضاتی نیز همـراه بـوده است. (1)عوامل و دﻻیل متعددی در تغییر رویکردهای عربستان سعودی در قبال دیگر کشورها و روابط با آنها تأثیرگـذار اسـت. عوامل ساختاری مانند ساختار قدرت در نظام بینالملل و سطح منطقه، سـاختار رژیـمهـای سیاسـی در ایـن کشـور، عوامـل و بسترهای تاریخی و فرهنگی - مذهبی، از مؤلفههای با ثبات تر و تأثیرگذارتر بر روابطاند. اما عواملی مانند تغییرات دیدگاههـای رهبران سیاسی و تحوﻻت داخلی این کشور و همچنین تحوﻻت و روندهای منطقهای، از مؤلفههـایی هسـتند کـه بـه تغییـر در رویکردها و روابط عربستان سعودی در منطقه منجر شده است.
-1سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه خلیج فارس
بنا به اعﻻم وزارت امور خارجه عربستان سعودی اصول و مبنای سیاست خارجی این کشور مشتمل بر مولفه های زیر می باشد:
-1همگامی با مبانی شریعت واﻻی اسﻻمی به عنوان قانون پادشاهی عربسـتان سـعودی؛-2 احتـرام بـه اصـل حاکمیـت و عـدم دخالت در امور داخلی هیچ دولتی و مردود دانستن هرگونه تﻻش برای دخالت در مسائل داخلی آن؛ -3 تﻻش برای بسط صـلح و عدالت بین المللی و مردود دانستن استفاده از قدرت و زور و هرگونه عملی که صلح جهانی را تهدید کند و یا منجر به تحکیم ظلم و طغیان شود؛4 -محکوم کردن و مردود دانستن تمامی اشکال و روش های تروریسم جهـانی و تاکیـد بـر برائـت اسـﻻم از هرگونه فعالیت تروریستی؛5 -پایبندی به حقوق بین الملل و معاهدات و میثاق های چند جانبه و احترام به آنهـا در چهـارچوب سازمان های بین المللی و خارج از آن ها؛- 6 حمایت از مسائل عربی و اسﻻمی در محافل بین المللی از طریـق کمـک مـداوم و با تمامی وسایل سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی؛7 -عدم تعهد و مردود دانستن اتحادها و ائتﻻف هایی کـه بـه صـلح و امنیـت بین المللی آسیب برساند و احترام به حق تعیین سرنوشت و حقوق قانونی ملت ها در دفاع از خـود؛8 -بـه کـارگیری سیاسـتی مستحکم و متوازن در زمینه تولید و فروش نفت، با توجه به منزلتی که پادشاهی عربستان به عنـوان یکـی از بزرگتـرین تولیـد کنندگان و دارنده ی بیشترین ذخایر نفتی در جهان دارد.((2
البته روشن است که سیاست اعﻻنی و اعمالی همواره انطباق تامی بر یکدیگر ندارند، اما می توان گفت که ایـن دو در زمینـه ی سیاست خارجی پادشاهی عربستان در چهارچوب و جهت گیری یگانه ای حرکت می کنند. حال می توان با توجه بـه سیاسـت های اعمالی عربستان سعودی و نوع نگرش نخبگان ابزاری آن اهداف کﻻن این کشور را در سه بند خﻻصه کرد :
-1 رشد و توسعه اقتصادی، حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی-2 تقویت و تحکیم همبستگی عربـی – اسـﻻمی بـا محوریـت عربستان سعودی و حمایت سیاسی و اقتصادی از اقلیت های مسلمان-3همکاری با قدرت های بین المللـی و منطقـه ای بـرای حفظ وضع موجود و پیشبرد فرآیند صلح در منطقه خاورمیانه.
چینش اهداف کﻻن عربستان سعودی با توجه بـه اصـل و مبـانی اعﻻنـی وزارت امـور خارجـه آن در چهـارچوب ژئوپلیتیـک و ژئواستراتژیک خاص صورت می گیرد. امری که نگرش و ایستاری خاص به نخبگان ابـزاری و آکادمیـک آن داده و باعـث ایجـاد تمرکز در سیاست خارجی و مشخص بودن اولویت های آن شده است. در این چهارچوب اهداف مذکور در چهار محور مشـخص و با اولویت بندی زیر صورت می پذیرد.((3
1 - 1 محور خلیج فارس
در این محور تهاجم به هریک از کشورهای عضو شورای همکار خلیج فارس، تهاجم به تمامی این کشورها به حساب می آید. به عقیده امل ابراهیم الزیانی پژوهشگر مصری، عربستان سعودی از چشم انداز امنیت ملی خود به امنیت خلیج فارس می نگرد، به نظر وی سیاست خارجی عربستان در خلیج فارس بر سه محور می چرخد: الف)حل و فصـل مشـکﻻت و اختﻻفـات مـرزی ب) هماهنگی اقتصادی دولت های عربی منطقه در چهارچوب قرارداد های دو جانبه و چند جانبه ج) همـاهنگی سیاسـت خـارجی این کشورها در زمینه های نفت و امنیت((4 این نکته نیز حائز اهمیت است که این محور، اولویت نخسـت را در تـامین اهـداف کﻻن عربستان سعودی داراست، بدین معنی که اهداف کﻻن عربستان سعودی نخست باید در این محور تامین شود. بـه عنـوان مثال به رغم همبستگی عربی-اسﻻمی با محوریت عربستان، به هنگام تهاجم عراق به کویت ، با وجـود عـرب و مسـلمان بـودن عراق، عربستان سعودی از نیروهای بین المللی و در راس آنها ایاﻻت متحده برای اخراج عراق از کویـت اسـتمداد طلبیـد، حـال آنکه تا پیش از آن به شدت از عراق در مقابل ایران حمایت مالی و سیاسی و حتی نظامی به عمل آورده بود. (5)
2-1 محور عربی
در این محور عربستان سعودی با تاکید بر اینکه مهد عربیت و اسﻻمیت و سرزمین وحی اسـت تـﻻش دارد دو مفهـوم اسـﻻم و عربیت را به هم پیوند بزند، در نتیجه بر وحدت عربی بعنوان مقدمـه ای بـر وحـدت اسـﻻمی تاکیـد مـی کنـد. در ایـن زمینـه عربستان سعودی یکی از اعضای موسس اتحادیه عرب در سال 1945 بوده، پس از صلح مصر با اسرائیل و طرد آن از سوی اکثر کشورهای عرب و نیز اتحادیه عرب بر سر رهبری دنیای عرب با رقبا رقابت کرده است. در واقع عربستان سعودی از توافـق نامـه ی طائف (1989) تا توافق نامه ی مکه (2007) یک میانجی مهم در اختﻻفات درون و میـان عربـی بـوده اسـت(.(6بـر اسـاس رویکرد عربستان سعودی، محور عربی از دومین اولویت در تامین اهداف سیاست خارجی آن برخوردار است. بر همین اساس بود که عربستان از عراق عرب در مقابل ایران عجم حمایت کرد.
3-1 محور اسﻻمی
نظر به وجود حرمین شرفین در قلمرو پادشاهی عربستان و مرکزیت معنوی آن در جهـان اسـﻻم، ایـن کشـور همـواره خـود را مستحق رهبری جهان اسﻻم می داند و از منابع مالی گسترده ی خود در راستای تحقق ایـن هـدف بهـره مـی گیـرد. سیاسـت خارجی عربستان نشان می دهد که زمامداران این کشور به دنبال آنند تا با ارئه ظاهری اسﻻمی از خود، رهبری جهان اسـﻻم را به دست گیرند. سعودی ها مدعی اند که این کشور دارای عﻻیق ایدئولوژیکی برای نشر اسﻻم و دفاع از آن با اتخـاذ روش هـای غیر انقﻻبی در جهان است.((7
4-1 محور بین المللی
در این محور عربستان سعودی از یک سو به همکاری گسترده با قدرت های بین المللی در مسائل منطقه ای و بین المللی مـی پردازد و از سوی دیگر با تثبیت عرضه و تقاضای نفت از طریق کاهش یا افزایش تولید خود در بازارهای جهانی سعی در کنتـرل بهای جهانی نفت دارد. درواقع با توجه به ذخایر نفتی گسترده عربستان سعودی، این کشور از سال )1962تصدی پسـت وزارت نفت توسط شیخ زکی الیمانی) جز در مقاطعی همواره استراتژی "سهم عادﻻنه بازار" را دنبال کرده است. به عـﻻوه عربسـتان از این طریق به دنبال آن است تا کشورهای غربی و بخصوص آمریکا را در بقای حکومت آل سـعود در عربسـتان ذینفـع و سـهیم سازد.در نتیجه اتخاذ چنین سیاستی در مقابل پیروزی انقﻻب اسﻻمی ایران، »رونالد ریگان«در اول اکتبر 1981 اعﻻم کرد که:» ایاﻻت متحده اجازه نخواهد داد عربستان سعودی تحت سلطه هیچ گروه داخلی یا خارجی بیفتد که مانع جریان یافتن نفـت بـه غرب شود(8)«
-2سیاست دفاعی و امنیتی عربستان سعودی در منطقه
1-2سیاست دفاعی و امنیتی عربستان پیش از حادثه 11 سپتامبر در خلیج فارس
در این راستا چند نقطه عطف در نقش منطقه ای این کشور را می توان بازشناسی کرد. نقطه عطـف اول زمـان اعـﻻم دکتـرین نیکسون یا دکترین دو ستونی که بر مبنای آن ایران زمان پهلوی و پس از آن عربستان ژاندارمی منطقه را به نیابت از آمریکا به عهده گرفتند، چراکه ایاﻻت متحده به علت درگیری در جنگ ویتنام نمی توانست مستقیماً در منطقه حضور یابد. وقوع انقـﻻب اسﻻمی ایران و کنار رفتن یکی از این دو ستون اهمیت عربستان سعودی را برای آمریکا بیشتر کرد. متعاقب آن جنـگ ایـران و عراق، اهمیت امنیت انرژی را برای دو بازیگر (عربستان و آمریکا) بیشتر نمایان ساخت. از بین رفتن کنترل آمریکـا بـر انـرژی و سیر تحوﻻت ایران و تهدید قطع خطوط صادراتی، اهمیت عربستان سعودی را از نظر تولید و تاثیرگذاری بر اوپک و نیـز موازنـه
قدرت در مقابل ایران بیشتر آشکار ساخت. از سوی دیگر سیاست خارجی انقﻻب و در راس آن، اعـﻻم سیاسـت صـدور انقـﻻب اسﻻمی، نگرانی های امنیتی عربستان سعودی را هر چه بیشتر برانگیخت. این تحوﻻت موجب کنـار نهـادن اسـتراتژی قبلـی از سوی آمریکا و تدوین استراتژی موازنه قدرت امنیتی میان ایران و عراق شد. هم پوشی نگرانی های امنیتی عربستان بـه همـراه سایر کشورهای خلیج فارس با نگرانی های امنیتی عراق، موجبات نزدیکی این کشور به عراق را فراهم آورد و عﻻوه بـرآن باعـث شد تا حضور آمریکا در منطقه افزایش چندانی نیابد.
نقطه عطف دیگر، خاتمه جنگ سرد و وقوع جنگ دوم خلیج فارس است. اشغال کویت از سوی عراق و متعاقـب آن جنـگ دوم خلیج فارس همانطور که گفته شده باعث شکست استراتژی موازنه قدرت شد. نگرانی های امنیتی عربستان از سیاست خـارجی جمهوری اسﻻمی و صدور انقﻻب جای خودرا به نگرانی های عاجل و فوری عـراق داد. اسـتراتژی آمریکـا بـه یکبـاره از حضـور ساحلی((9 چندین دهه گذشته به حضور مستقیم و گسترده در کشورهای منطقه بـویژه در عربسـتان سـعودی تغییـر یافـت و "موازنه قوا" جای خود را به "مهار دوجانبه" داد. ایاﻻت متحده در این استراتژی، به گسترش روابط نظـامی خـود بـا عربسـتان سعودی از طریق فروش های تسلیحاتی، احداث پایگاه های هوایی و عقد قراردادهای دوجانبه پرداخت. البته با سایر کشـورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز این تعامل را برقرار ساخت.((10 اما این استراتژی به تدریج طی دهـه 1990 ، خوشـایند سعودی ها واقع نشد. در دهه 1990، تحوﻻت زیادی به وقوع پیوست که رفته رفته به چالش بین عربستان و آمریکا انجامیـد. از یک طرف توان ایران و عراق در جنگ فرسایش 8 ساله به تحلیل رفته بود و از طرف دیگر سیاست خارجی ایدئولوژیک ایران تـا اندازه ای به سوی عمل گرایی سپس واقع گرایی- که به تشنج زدایی منجر شد- سوق پیدا کـرد.این سیاسـت هـا بـه برقـراری روابط نزدیک تر بین ایران و عربسـتان انجامیـد و سـبب شـد تـا سیاسـت مهـار ایـران مـورد انتقـاد سـعودی هـا قـرار گیـرد. همچنین،دهه 1990 شاهد گسترش خشونت و منازعه میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها بود و سیاست آمریکا در حمایت آشـکار از اسرائیل به چالش بین آمریکا و عربستان سعودی منتهی شد((11 در نهایت حضور گسترده آمریکـا در منطقـه و بـه ویـژه در عربستان سعودی و جانبداری یک طرفانه آن در منازعه فلسطین و اسرائیل به رشد بنیادگرایی و گسترش اپوزیسیون داخلی در عربستان انجامید که اوج آن – به مثابه یک نقطه عطف دیگر- واقعه 11 سپتامبر بود. این رویـداد بزرگتـرین چالشـی بـود کـه احتماﻻً به تغییر و تحول نقش درازمدت عربستان در سیستم امنیتی منطقه منجر شد.
2-2 سیاست دفاعی و امنیتی عربستان پس از حادثه 11 سپتامبر در خلیج فارس
چند ماه پس از حمﻻت تروریستی 11 سپتامبر آشکار شد که عربستان سعودی دیگر نقش رهبری در خلیج فارس بـه نیابـت از آمریکا بر عهده ندارد. با گسترش مخالفت های داخلـی در عربسـتان سـعودی، خـانواده سـلطنتی برخـوردی سـرد بـا اقـدامات دیپلماتیک و نظامی آمریکا بر علیه افغانستان و عراق داشتند. پاسخ آمریکا نسبت به این تغییر مشی ، گسترش روابـط بـا دیگـر دولتهای خلیج فارس بود: ضمن آنکه رسماً به استمرار روابط مالی با ریاض تمایل نشان می داد. این سیاست به موفقیت ائـتﻻف به رهبری آمریکا برای سرنگونی رژیم صدام در آوریل 2003 مساعدت نمود. در عین حال اقـدامات اولیـه بـرای تعمیـق بیشـتر روابط با دولت های محافظه کار خلیج فارس یعنی کویت، بحرین ، قطر، امارات و عمان به طور موثر در آغاز دهـه 1990 انجـام شد. پس از آزادی کویت در سال 1991 این دولت ها به آمریکا اجازه دادند تا پایگاه های نظامی نیمه دائم را به منظور کمک به اعمال تحریم های سازمان ملل و دفع هرگونه تهدید از سوی جمهوری اسﻻمی ایران، تاسیس کند. ایـن پایگـاه هـای نظـامی و تجهیزات موجود در آن آمریکا و دیگر نیروهای متحدین را برای واکنش سریع بر علیه رژیم طالبان پـس از وقـوع 11 سـپتامبر قادر ساخت (12). حکومت عربستان سعودی از وضعیت جدید عراق بسیار ناخشنود اسـت کـه ایـن ناخشـنودی بـه اقـدامات و سیاست های آمریکا در منطقه مربوط می شود. این سیاست ها که پس از 11 سپتامبر 2001 توسـط نومحافظـه کـاران دولـت بوش دنبال می شد، در قالب حمله به افغانستان و عراق و طرح خاورمیانه بزرگ نمود یافت.اما بخش عمـده نارضـایتی رهبـران سعودی، با تغییر ساختار قدرت درون عراق در ارتباط است که به کاهش سطح قدرت اعراب سنی و افزایش حاکمیت شیعیان و کردها انجامیده است. ولی تاکید کرد اگر آمریکا از عراق خارج شود، اهـل سـنت عـراق را بـه جنـگ شـیعیان تحریـک خواهـد کرد.((13که امروزه در درگیری های گروه های داعش در عراق که جنگ خود را جنگ فقاهتی می نامند کامﻻً آشکار است.
-3هویت و سیاستهای امنیتی و دفاعی عربستان سعودی
محققان در فرایند تشکیل دولت سعودی بر دو عنصر نیروی نظامی (زور- جهاد) و آئین وهابیت تأکیـد مـی کننـد؛ چنـان کـه ویلیام اوچسن والد اعتقاد دارد که ترکیب قدرت نظامی سعودی ها با آموزه های مذهبی عبـدالوهاب، دو عنصـری بودنـد کـه عبدالعزیز توانست با توسل به آن بسیاری از قبایل عربستان را تحت یک حاکمیت درآورد((14 اما اهمیـت عنصـر وهابیـت بـه حدی است که برخی از نویسندگان برای آن اهمیت مضاعفی قائل اند . به عنوان مثال، الرشید معتقد است که اجبار و استفاده از نیروی نظامی به تنهایی گسترش سرزمینی سعودی ها را تضمین نمی کرد، بلکـه مـی بایسـت بـه نقـش وهابیسـم در ایـن خصوص اشاره شود:»وهابیسم از یک طرف، انگیزه جدیدی برای تمرکزگرایی سیاسی فراهم کرده بود؛ زیـرا اهمیـت جهـاد در آموزه های وهابی، اشغال سرزمین های اسﻻمی را امکان پذیر می ساخت. « گسترش آئین وهابیـت، پـاک کـردن عربسـتان از اشکال غیرارتدوکسی مذهبی و قدرت بخشیدن به شریعت در میان جامعه عرب، از خواست های اساسی جنـبش وهـابی بـود . وهابیسم، رهبری سعودی را به ابزاری جدید مجهز ساخت که برای انسجام و توسعه حاکمیت سعودی ها بسیار اساسی بود.
برآیند این انسجام، رهبری سعودی را قادر ساخت که حضورش را در منطقه افزایش دهد.((15
1-3 جایگاه سیاستهای امنیتی و دفاعی عربستان سعودی در تحوﻻت خاورمیانه
1-1-3 نقش سیاستهای امنیتی عربستان سعودی در ظهور و رشد طالبان و داعش و بحران سوریه ف
عباس جعفری به نقل از دکتر حمید احمدی می نویسد »: عربستان در پشـتیبانی از طالبـان ،دو انگیـزه اساسـی داشـته اسـت :نخست، آنکه عربستان خود را ام القرایی جهان اسﻻم می داند و کمک به مسلمانان را نوعی وظیفه دینی و الهی بـرای خـود در نظر می گیرد .انگیزه دوم ، رقابت با نفوذ رو به رشد ایران در افغانستان و آسیای مرکزی و منـزوی سـاختن جمهـوری اسـﻻمی ایران که خود را ام القرایی جهان اسﻻم می داند، بوده است« .انور الحق احدی می گویـد »:بـا وجـود ایـن کـه عربسـتان هـیچ منافعی در آسیای مرکزی ندارد ، آمریکا و پاکستان را متحدین استراتژیک و ایران را رقیب منطقه ای خود می پنـدارد «.دولـت عربستان در تاریخ 1997 / 5 / 26 به شکل صریح با به رسمیت شـناختن حکومـت خـود خوانـده طالبـان ،سـفارت ریـاض در افغانستان را تحویل آنها داد (16). محمدبن عبدالعتیبی، سفیر وقت عربستان در مصاحبه ای بـا روزنامـه الحیـاه در بـاره نقـش آمریکا در پیدایش طالبان می گوید »: آمریکا به منظور دستاویزی برای ورود به افغانستان و مانـدن دراز مـدت درایـن کشـور ، اعمال سلطه بر کابل و غارت منابع آن، تحدید برنامه های هسته ای ایران و پاکستان و غارت ثروت جمهوری های آسیای میانـه ، تسلط بر منابع دریای خزر ، جلوگیری از بیداری اسﻻمی در آسیای مرکزی و جلوگیری از نفوذ ایران در آن منطقه ، در صـدد بر آمد تا طالبان را به وجود آورد(17). « بی نظیر بوتو ، نخست وزیر وقت پاکستان که جنـبش طالبـان در زمـان حکومـت وی شکل گرفت ، در 14 اکتبر 1996 م در گفتگوی با رادیو بی بی سی گفت »: پاکستان تنها حامی طالبـان نیسـت، بلکـه مجـری سیاست های آمریکا و انگلستان است. انگلستان طراح اصلی جنبش طالبان است و پاکسـتان بـا تسـلیحات و دﻻرهـای آمریکـا وعربستان سعودی ، آنان را سازمان دهی و بسیج کرده است(18). «رژیم طالبان مکان امنی برای" اسامه بن ﻻدن "ایجاد کـرده بود که مؤسس گروه القاعده بود. بن ﻻدن کسی بود که آمریکایی ها او را به عنـوان تروریسـتی خـوش اسـتعداد تشـخیص داده بودند .طالبان در اوج قدرت خود از ناحیه کشورهای نظیر پاکستان ، عربستان و آمریکا حمایت مـی شـدند . بنـابر تخمـین هـا جنبش طالبان در سال های 1996 - 1995 برای تداوم و فعالیت ها و عملیات خود ساﻻنه به 70 میلیون دﻻر نیاز داشـته انـد
(19). به نوشته نشریه هندی » تحلیل استراتژیک « بخش اعظم این بودجه از طریق عربستان سعودی تـأمین میگـردد . هفتـه نیوزیک در یکی از گزارش های خود می نویسد »: ریاض مهمترین منبع مالی جنبش طالبان بود. مﻻ محمد عمـر رهبـر گـروه طالبان در یک سفر به عربستان با مقامات بلند پایه این کشور دیدار و گفتگو کرد و ریاض هم مبلغ 10 میلیـون دﻻر کمـک در اختیار گروه تحت امر وی قرار داد تا به فعالیت خویش ادامه دهند (20).« در کتاب چالش های فکری و سیاسی وهابیـت آمـده است »:کارشناسان بر این عقیده اند که ماشین جنگی طالبان بدون کمک های پاکستان هرگز نمی توانست به حیات خود ادامه دهد . این کمک آن چنان گسترده بود که موجب اعتراض شورای عمومی سازمان ملل شد و پاکستان مورد بـاز خواسـت قـرار گرفت. کشور امارات متحده عربی در دوران اشغال نظامی از سوی ارتـش شـوروی، نقـش مهمـی در مسـائل سیاسـی و نظـامی افغانستان نداشت، ولی پس از ظهور طالبان، امارات متحده عربی که دومین کشور وهابیت در منطقه است سومین کشوری بـود که پس از