بخشی از مقاله

هدف از ایجاد شهرهای جدید را میتوان در رسیدن به " شهر متعارف و آرمانی" جست وجو نمود به گونه ی که از هر جهت شهری تمام عیار باشد و به نوعی "حس تعلق ساکنان "را در شهرهای جدید ایجاد کند .هدف از این مقاله تحلیل وضعیت موجود مولفه های اصلی شکل دهنده به هویت شهر جدید پرند وسپس ارائه راهبرد در جهت بهینه سازی آن میباشد .روش تحقیق توصیفی –تحلیلی با ابزار پرسشنامه با روش فرمول کوکران برای 357نفر پرسشنامه توزیع و سپس تحلیل با نرم افزار کمی - spss - تحلیل گردید است به طوری که طی تحلیل های به عمل آمده میانگین متغیر مبلمان شهری ،از حد استاندارد خود کمتر است.برنامه ریزی برای کیفیت خدمات شهری به دلیل مازاد تقاضا , نبود رقابت به معنای کافی آن , نبود سرمایه گذاری کافی به خصوص در میادین تره بار , بانک و پارک به مقدار واقعی آن پیاده نشده است که این امر حس بی مکانی را در شهر های جدید تشدیدکرده است . همچنین با توجه به تحلیلهای صورت گرفته امنیت شهر جدید نیز از حد استاندارد خودپایین تراست    که دراین امر عواملی مثل پدیده تک کارکردی بودن فضا - شهر خوابگاهی - و    برخورد جدی نیروی انتظامی  نقش بیش تری داشته ,    از سوی دیگرمتغیر آسایش و یا دسترسی به
خدمات شهری در    فاز 2و 5    شهر پرند در میزان نارضایتی و حس بی مکانی متفاوت    است به طوری که در فاز 5 نسبت به فاز 2 از دسترسی کمتری و    به تبع آن ازآسایش کمتر به مفهوم واقعی آن برخورداراست    به گونه ی که فاز 5 با پدیده" بی مکانی"  مواجه میباشد .که نمونه ی از"عدم تعادل در توزیع خدمات"می باشد.

از "نوشهرسازی در انگلستان" به عنوان جنبش عظیمی در نوشهرسازی معروف شده است . ابنزر هاورد اندیشه های خود را درکتاب »تاریخ شهرهای فردا «ارائه کرده است او در این کتاب تاکید ورزید که هدف از باغشهر ایجاد شهرهای مستقلی است که تا سی هزار نفر جمعیت را در خود جای دهد و. فرصت های کار , تحصیل , تفریح را عرضه دارند. مفهوم بی مکانی از دهه 1970 بااثار" رلف"1 واردمتون حرفه ی شد و هایدگرچنین عنوان می کند که ازدست رفتن تنوع مکانی دردنیای مدرن حاصل از دست رفتن" معانی" بزرگتر است که تنوع مکانی به آنها اشاره داشته است رلف از "منظرهای توریستی ","بافتهای تجاری" و" شهرهای جدید" به عنوان نمونه های بی مکانی یاد کرده است. .جایگاه هویت ,معنا و مفهوم در فضاها و عناصر شهرهای جدید, برنامه ریزی و مکانیابی ضعیف نگاشته شده است این مشکل در شهرهای جدید به صورت عدم حضور مردم در فضاهای شهر وعدم تعلق ساکنان به شهرهای جدید مشاهده می شود و بیان گر آن است که شکلگیری فضاهای شهری براساس هنجارهای ساختگی نه براساس ارزشهای مردمی بوده است در مجموع در بافت مسکونی حداقل شرایط زیست مهیا شده است این وضعیت به تدریج سبب از بین رفتن حس تعلق درشهرهای جدید سبب شده است زیرا به لحاظ" نبود بافت تاریخی "در شهرهای جدید که یکی از عوامل ایجاد سرزندگی شهرها به خودی خود از این شهر حذف می شود ."قبل از انقلاب ایده و برنامه مدرن" در برنامه ریزی شهرهای جدید وجود نداشت و بیشتر با نیازها و سیاست ها ی توسعه صنعت نفت مرتبط میشد که به صورت شهرک های مسکونی مورد توجه قرار میگرفت بعد از انقلاب نیز ابتدا هدف آن جذب سرریزهای جمعیتی شهرهای بزرگ و جلوگیری از مهاجرت اونگی بود .

همچنین اطلاق" فضای شهری" به شهرهای جدیدبا دقت همرا ه است زیرا پرداختن به فعالیت اجتماعی ,تفریح و تشکیل اجتماعات فرهنگی در این گونه فضا ها بادشواری همراه است.همچنین شهرجدید پرند اگرچه تقلیدی از حرکت غرب بود ولی از اساسا از اندیشه غرب که دستیابی به " کیفیت ورفاه" در جامعه بود به فراموشی سپرد.به طوری که ساکنان از آن گریزان هستند وهرلحظه به دنبال فرصتی برای ترک این محله های فاقد روح می گردند درنتیجه این شهرها حتی درنیل به اهداف کمی خود یعنی سقف جمعیت با مشکل مواجه است چرا که به جای زنده کردن" ارگانیسم شهری" به دید "معماری کلان "نگاه شده است از طرفی" بعد فاصله "از مادرشهر نه اجازه استقلال کامل را به این شهرها میدهد و نه آنها را به طور کامل وابسته مادرشهر میکنند به طوری که شهرهای جدید موجود بلاتکلیفی است که این بلاتکلیفی را به ساکنان شان سرایت کردند و درصد اندکی از ساکنان خود را وابسته به مادر شهر می کنند که این افراد نیز قشر کم درآمد شهرهای جدید هستند ساکنان نیز به شهرهای جدید" سکویی بر ای پرتاب برای خانه دار شدن" مینگرندبه محض تحول دروضع اقتصادی خود, رها کردن این مسکن موقت را در پس ذهن دارند اما مهمترین مانع بر سر رشد نوشهرها نگرشی است که ان را به عنوان خوابگاه معرفی کرده است .

شهر پرند که مطالعه توسعه عمران آن در فاصله سال 76-74انجام و در سال 77به تصویب رسید و"الگوی خطی "را به عنوان مناسبترین الگوی کالبدی در حوزه طراحی و برنامه ریزی شهری در این شهر اجرا نموده است .که هدف آن ایجاد یک "شهرمستقل "با جذب بخشی از سرریز جمعیت منطقه در جهت ساماندهی به نظام فضایی منظقه شهر است ولیکن آنچه در واقعیت نمایان است نه تنها به شهر مستقل دست نیافته , بلکه آن چه درواقعیت نمایان است بیشتر به شهر خوابگاهی بدل شده است و به نوعی سبب از دست رفتن حس تعلق ساکنان به این شهرها شده است که همین امر ضرورت پژوهش این محدوده را الزامی میکند. هدف پژوهش بررسی میانگین متغیرهای تاثیرگذار بر رضایتمندی ساکنان از شهر جدید پرند در مقایسه با میانگین مورد انتظار وهمچنین بررسی ارتباط بین مدت زمان اقامت و رضایتمندی ساکنان از این شهر وسپس بررسی تفاوت در رضایتمندی ساکنان از شهر پرند براساس فاز بندی می باشد. و به منظور تحلیل کار خود سوالهای اصلی در زیر مطرح شده است :

1.    وضعیت متغیرهای رضایتمندی ساکنان از شهر جدید پرند نسبت به حد استاندارد خود چگونه است ؟

2.    ایا مدت اقامت ساکنان بر رضایتمندی ساکنان از شهرهای جدید تاثیر گذاشته است ؟

3.    ایا میزان رضایتمندی ساکنان از شهر جدید براساس فاز بندی منطقه متفاوت میباشد ؟
4.    چه راهکارهایی در جهت حل این معضل می توان ارائه داد ؟

.2مبانی نظری

مامفورد2 از جمله کسانی بود که به مساله جدایی شهروندان و بی هویتی شهروندان در الگوی "واحد همسایگی شهروندان" اشاره دارد و گدس نیز معتقد است از نظر اجتماعی مفهوم و کارکرد واحد همسایگی در عمل" ضدشهری" است مردم به دلیل تقسیمات کالبدی شهرهای جدید درقالب واحد همسایگی از یکدیگر جدا می شدند همچنین بنا به گزارش راپاپورت حیوانها وانسان ها در میدان بصری شکلهای پیجیده را ترجیح میدهد, اما اشفتگی های پیچیده را نمی پسندد به طوری که ازنظر او درطراحی محیط شهر می بایستی ابتدا به محیط متنوع و تا حد امکان دارای ابهام توجه شود.. کوپن لینچ3 در بحث هویت یابی به "توپولوفیا" اشاره می کند یعنی رابطه احساسی میان فردو مکان, که مهمترین جنبه, احساس وابستگی افراد به محدوده خانه شان است تعلق به محیط بلافصل زندگی شان حس داشتن قلمرو را به وجود می اورد که در این جریان" مدت زندگی " به عنوان مهم ترین عنصر در این وابستگی نقش اصلی دارد.

لینچ در کتاب خود سیمای شهر پنچ عامل تاثیرگذار در سیما و طراحی شهررا عنوان می کند -1راه -2لبه -3نشانه -4 گره -5محله .

سالیگاریتوس اولین کسی است که از" فضای تاریخی" به عنوان" فرکتالی "در فضای شهری نام می برد که از دیدگاه او علت جذایبت فضای تاریخی فرکتالی بودن انها است که انتقال کننده "قدرت بصری "به بیننده هستند که به اعتقاد او هسته نیاز تماس فیزیک انسان با" مبلمان "تامین می شوداز دیدگاه جان پاتنر مکان دارای ابعاد کالبدی ,فعالیتی ,ادراکی است و مجموع اینها زمینه کیفی هستند که سازنده جوهره و ذات هویت هستند و برای ارائه تجسم واقعی ازفضای شهری ابعاد فعالیتی و ادراکی نیز هم پای سیمای کالبدی اهمیت دارد .بررسی های نگ4 نشان میدهد که کیفیت کالبدی محیط می تواند بر رفتار تازه واردان به طور مستقیم نتاثیر بگذارد که همین مطالعات نشان داده که عوامل کلان اجتماعی چون شرایط اقتصادی نقش اساسی تری در اسکان موفق دریک مکان دارنددر عین حال تاثیر " محیط کالبدی" به عنوان نوعی" کاتالیزور "در اسکان موفق است که بر ایجادحس مکان تاثیر میگذارد ازنظر راپارپورت همان گونه که "تعلق اجتماعی" قبل از تعلق کالبدی رخ داده ودارای اهمیت بیشتر در فرایند تعلق مکانی است مفهوم مکان نیز برتراز مفهوم فضا است بر وقایع و روابط اجتماعی ضمن تاکید بر کیفیت کالبدی ازیک سو به لحاظ ارزش نمادین و از سوی دیگر به تسهیل روابط اجتماعی آن اهمیت خاص می بخشد. . جین جکوبز5 در کتاب "زندگی و مرگ شهرها ی امریکا" به امنیت و عوامل بازدارنده فضایی و کالبدی شهرها و محلات اشاره میکند چشم هایی همواره خیابان رابنگرند , پیاده روهایی خیابان باید به صورت مدام مورد استفاده قرار می گیرد وبه ساکنین شیوه نظارت به خیابان آموزشی داده شود . نیومن د رکتاب مردم و طراحی درشهر پرخشونت ," نظریه فضاهای

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید