بخشی از مقاله

هدف کلی از انجام این تحقیق، بررسی مفهوم سیاست و تحلیل معنای آن است. پژوهش حاضر با بکارگیری روش تحلیل محتوای کیفی-توصیفی به واکاوی متون و پژوهش های انجام شده مرتبط با سیاست و همچنین متون و تحقیقات انجام شده در حوزه مفهوم سیاست است.

از کلیه منابع چاپی و الکترونیکی در دسترس، مبتنی بر اهداف پژوهش، برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. مفهوم سیاست، مفهوم پیچیده ومشکلی  است.  اولین مشکل مسئله از نامعین بودن و غیرمشخص بودن قلمرو آن ناشی میشود

دومین مشکل که با  مشکل اولی پیوستگی دارد و غیرقابل تفکیک از آن است، تمیز سیاست از غیرسیاست است و اینکه چگونه  میتوان امور سیاسی را از امور غیرسیاسی جدا ساخت

سومین دشواری از اینجا بروز میکند که همه مردم اعم  از باسواد و بیسواد،عوام و خواص نسبت به سیاست مفهومی در ذهن خود دارند و این کلمه را هر روز در  مکاملات خود بکار میبرند

هریک از ما در روابط عادی عباراتی نظیرْ سیاست مملکت سالم است، سیاست  دولت غلط است،دخالت در مسائل سیاسی در صلاحیت هرکس نیست، سیاست یعنی دروغ،سیاست یعنی  عوام فریبی و هر روز بکار میبریم و یا میشنویم.

مقدمه

سیاست دانشی است که مناسبات شهروندی - مدنی - را مورد بحث قرار می دهد . به تعریف دیگر »سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگراییِ عقیدهها و منافع ناشی میشود، میخواهد به یاریِ زور - که اغلب بر حقوق متکی است -امنیت بیرونی و تفاهم درونیِ واحد سیاسی ویژهای را تأمین کند. امروزه سیاست موضوع علمی مستقل و یکی از حقایق غیر قابل اجتناب زندگی بشر است.

در کتب و مقالات سیاسی که از طرف متخصصین علوم سیاسی و اجتماعی نوشته شده است  گوناگونی مفهوم سیاست کمتر نیست؟احساسی که از اینهمه پراکندگی و تنوع از مفهوم سیاست در ذهن به  وجود میآید وسعت آن است. سیاست، در معنای وسیع کلمه، عملی است که مردم از طریق آن برای جامعه ای که در آن زندگی می کنند قانون گذاری می کنند، قوانین شان را حفظ می کنند، و در صورت لزوم آن را اصلاح می کنند. از این رو، سیاست به صورتی ناگزیر با پدیده های تضاد و تعاون پیوند دارد.

از یک سو وجود نظرات مخالف و رقیب، خواست های متفاوت و نیازهای متضاد، موجب عدم توافق درباره قوانینی می شود که مردم تحت آن زندگی می کنند؛ و از سوی دیگر، مردم این نکته را نیز تشخیص می دهند که برای حفظ و یا تغییر این قوانین، باید با دیگران همکاری و تعاون داشته باشند. شاید به همین دلیل است که می توان قلب سیاست را فرایند حل تضادهایی توصیف کرد که در آن، دیدگاه ها یا خواست های متضاد با یکدیگر آشتی می کنند. در این معنای گسترده، سیاست بیشتر تلاشی است برای حل تضاد و نه دستاوردهای آن. یقیناً نمی توان همه تضادها را حل کرد. اما در هر حال، حضور اجتناب ناپذیر تفاوت ها - این که انسان ها مثل هم نیستند - و کمبودها - این که هرگز منابع کافی برای برآورده کردن نیازهای همگان وجود ندارد - نشان دهنده آن است که سیاست یکی از وجوه اجتناب ناپذیر شرایطی اجتماعی است که انسان در آن زندگی می کند.

برای روشن کردن معنای سیاست، حداقل باید دو مسئله کلیدی را مدنظر قرار داد. اول این که باید معنای گسترده این مفهوم را در زندگی روزمره در نظر گرفت، چرا که این واژه، بار معنایی سنگینی را با خود حمل می کند. اکثر مردم موضوعاتی مانند اقتصاد، جغرافیا، تاریخ، زیست شناسی و جز آن را در زمره موضوعات آکادمیک و تخصصی به شمار می آورند، اما کمتر کسانی را می توان یافت که درباره سیاست، پیش داوری نداشته باشند. بسیاری از مردم معتقدند که دانشجویان و معلمان سیاست انسان های متعصبی هستند و نمی توانند در بحث های سیاسی خود بی طرف باشند.

علاوه بر این، بسیاری از مردم با واژه ، - سیاست - ، میانه خوشی ندارند و آن را واژه ای » کثیف « به شمار می آورند. نزد آنها، این واژه، مشکل آفرین، مزاحم، خشونت بار، دروغ آفرین، و اسیرکننده است .چنین دیدگاهی درباره سیاست چندان هم تازه نیست. سموئل جانسون، در سال 1775، سیاست را ابزاری برای جهش های این جهانی می داند و هنری آدامز، تاریخ نگار قرن نوزدهم آمریکا، آن را » تشکیلات سیستماتیک تنفرها « تعریف می کند. بنابراین، هر تلاشی برای به دست دادن تعریفی » علمی « از مفهوم سیاست، توأم با تلاشی خواهد بود برای آزادسازی این مفهوم از درک » عوامانه « آن.

دومین مسئله این است که حتی مراجع موردقبول همگان نیز درباره تعریف این مفهوم به توافق نرسیده اند. به عبارت دیگر، آن ها نیز تعاریف متفاوت و حتی متضادی از این مفهوم به دست داده اند. سیاست نزد آن ها، به معنای اعمال قدرت، اعمال آمریت، تصمیم گیری جمعی، توزیع منابع کمیاب، فریب و حقه بازی، و از این قبیل امور تعریف شده است. آن ها این مفهوم را اغلب به عنوان نهادی اجتماعی به کار می برند که قدرت را در جامعه توزیع می کند و در مورد مسائل و برنامه های اجتماعی تصمیم می گیرد. از این رو، سیاست فرایندی به شمار می آید که مردم از طریق آن، قدرت را به دست می آورند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید