بخشی از مقاله
تدريس رياضي با داستان وآموزه هاي تربيتي وشکوفايي خلاقيت دانش آموزان
چکيده
هيچ معلمي در عمل نمي تواند لحظه لحظه ي تدريس را از قبل پيش بيني کند و مطابق برنامه ي از پيش تعيين شده هر دقيقه از کلاس را به کار و برنامه اي اختصاص دهد. معلم با انسان هايي سرو کار دارد که رفتارشان قابل پيش بيني نيست و هر روز با جلوه هايي برخورد مي کند که رفتار مناسب خود را مي طلبد و در اين لحظه هاست که معلم بايد في البداهه عمل نمايد و آن چه را مناسب کلاس مي داند پياده کند. هدف تدريس چنين معلمي در واقع بارور کردن انسان ها ( دانش آموزان ) است و از همين رو شيوه ي عمل وي در حين تدريس بايد هدفمند، ماهرانه و همراه با شکيبايي باشد، ازطرفي ما نه مي توانيم و نه بايد خود را در کلاس درس منزوي کنيم و انتظار موفقيت داشته باشيم ما بايد به طور مستمر از خود بپرسيم که چه مي کنيم ؟ چگونه آن را انجام مي دهيم و چرا ؟ ما بايد به تجزيه و تحليل کلاس خود بپردازيم .
سوالاتي که در تحقيق پيش بيني شد اين سوالات عبارتند از :
چگونه استفاده از داستان مي تواند به يادگيري درس رياضي کمک نمايد ؟
چگونه دانش آموزان آموزه هاي تربيتي را در کنار درس رياضي مي توانند بياموزند؟
لذا هنگام تدريس برخي ازدروس رياضي از داستان ها و يا نمونه هايي استفاده شد که براي دانش آموزان جالب و جذاب باشد و در ضمن دانش آموزان نيز بعد از تدريس هر درس داستاني راجع به آن درس نوشتند و به عنوان فعاليت تحويل دادند. ناگفته نماند حين تدريس به اين صورت با سخنان کلاس جذاب تر خواهد شد. از نتايج اين تحقيق مي توان به موارد زير اشاره کرد:
١- دانش آموزان وقتي خودشان راجع به مطالبي داستان مي نويسند بهتر آن را فرا مي گيرند و از خلاقيت خود استفاده مي نمايند.
٢- دانش آموزان آموزه هاي تربيتي را همراه با درس رياضي آموزش مي بينند.
٣- هنگامي که دانش آموز از دبيري بجز دبير ديني و قرآن و پرورشي آموزه هاي ديني را بياموزد آثار ماندگارتري در ذهنش دارد.
٤- موجب ايجاد انگيزه و شوق يادگيري دردانش آموزان مي گردد.
واژه هاي کليدي : خلاقيت ، آموزه هاي تربيتي ، تدريس رياضي .
١- مقدمه
يکي از ويژگي هاي بارز انسان ، قدرت يادگيري و خلاقيت اوست . انسان ، انسان نمي شود مگر بر اثر قدرت يادگيري و تأثير تعليم و تربيت . ظرفيت خلاقيت در انسان نامحدود است . انسان در طول حيات خود همواره در حال يادگيري است و رشد همه جانبة او براساس يادگيري تحقق مي يابد .يکي از پيچيده ترين جلوه هاي يادگيري انسان در هزارة سوم و در قرن بيست و يکم ، يادگيري خلاقيت و آفرينندگي است .خلاقيت به عنوان توانايي تجسم ، پيش بيني و ايجاد انديشه هاي نو ويژگي انسان از حيوان و ماشين هاي کامپيوتر تلقي مي گردد و در نقش بنيادي جامعه و رشداقتصادي و تکامل فرهنگ محسوس است . با توجه به اين که به اهميت خلاقيت در پرورش افراد هيچ ترديدي وجود ندارد دراغلب موارد حتي در کشورهاي پيشرفته وقتي سخن از تدوين و پياده کردن برنامه هاي آموزشي در جهت يادگيري خلاق به ميان مي آيد مشکلي جدي در عملي بودن و مفيد بودن آن مطرح مي شود . براي ما اکنون به وضوح روشن است که در اين دوران فرا صنعتي خلاقيت نه يک ضرورت بلکه شرط بقاست . به نظر روسو ( ١٩٠٠ ) اگر دانش آموزي از حل مسأله اي اشتباه کرد صبر کنيد تا خود به اشتباهش پي ببرد و آن را اصلاح نمايد . ديويي از جمله کساني است که ضرورت استفاده از روش هاي فعال را متذکر شده و در اين زمينه تلاش هاي فراواني انجام داده است . پياژه نيز روش هاي فعال را توصيه نموده است .ناميرده استقلال فکري تربيت شواهدي گويا و واضح دال بر آموزش پذير بودن عقلي و پرورش خلاقيت را با اين روش ها ممکن مي داند (تورنس ، ٢٠٠٩ ).
(برونر،٢٠٠٥ ) بيان کرده است که دانش را نبايد به طور مستقيم در اختيار دانش آموزان قرار داد بلکه بايد آن ها را با مسأله روبرو کرد تا خودشان به کشف روابط ميان امور وراه حل آن اقدام کنند .
(نصراصفهاني ١٣٨٧ ) به بررسي ميزان استفاده ازروش بارش مغزي در پرورش خلاقيت دانش آموزان پرداخت .نتيجه اين که : استفاده از اين روش تأثير مثبتي بر خلاقيت دانش آموزان داشته و معلم بايد به کودکان عملاً نشان دهد که عقايد آنان مورد احترام است . انديشه ها و راه حل هاي غيرمعقول براي مسائل را بايد با احترام تلقي کرد و فرصت داد تا به خلاقيت و تأثير آزادانه فکر کنند و به اکتشافات بپردازند.
(گيبسون ٢٠٠٦ ) خلاقيت را مي توان موثرترين راه براي حل مسائل دانست . (جينتوا٢٠٠٧ )بدين معنا که افراد خلاق به کمک مهارت هاي خلاقيت مي توانند در حل مسائل خودآگاهانه اقدام کنند تفکر خلاق به ماکمک مي کند مسائل را از زواياي مختلف دريابيم و را ه حل هاي مختلف مسأله و پيامدهاي آن را ارزيابي و بالاخره را ه حل هاي خلاقيت را شکل دادن تجربه ها در سازمان بندي هاي تازه براي مشکلاتمان پيدا کنيم .
٢- سوالات پژوهش :
سوالاتي که در تحقيق پيش بيني شداين سوالات عبارتند از :
سوال ١- چگونه استفاده از داستان مي تواند به يادگيري درس رياضي کمک نمايد ؟
سوال ٢- چگونه دانش آموزان آموزه هاي تربيتي را در کنار درس رياضي مي توانند بياموزند؟
٣- روش پژوهش
در کتابي خواندم تدريس احتياج به بازتاب دائم روي عمل دارد، شوون مي گويد: « دنياي تدريس با عقلانيت تکنيکي متفاوت است و نيازهاي آن با ابزارهاي آن ديد گاه برطرف نمي گردند.»
بايد با عشق و علاقه ، با ايمان و اميد به نتايج کارهايي که در کلاس درس انجام گرفته بود، نظرمي افکندم و خود را نقادي مي کردم ، از اين نقادي ها متوجه شدم ، بهترين کار است که ترس از رياضي را ازدانش آموزان زايل کنم ، پس از آن دانش آموزان را با رياضي آشتي دهم و علاقمند گردانم ، اگر آن ها به رياضي علاقمند مي شدند انگيزه ي کافي براي يادگيري فراهم مي شد. هيچ معلمي در عمل نمي تواند لحظه لحظه ي تدريس را از قبل پيش بيني کند و مطابق برنامه ي از پيش تعيين شده هر دقيقه از کلاس را به کار و برنامه اي اختصاص دهد. معلم با انسان هايي سرو کار دارد که رفتارشان قابل پيش بيني نيست و هر روز با جلوه هايي برخورد مي کند که رفتار مناسب خود را مي طلبد و در اين لحظه هاست که معلم بايد في البداهه عمل نمايد و آن چه را مناسب کلاس مي داند پياده کند. هدف تدريس چنين معلمي در واقع بارور کردن انسان ها ( دانش آموزان يادگيرنده ) است و از همين رو شيوه ي عمل وي در حين تدريس بايد هدفمند، ماهرانه و همراه با شکيبايي باشد، « صبر و شکيبايي کليد تعالي تو هستند. مارک فيشر ».