بخشی از مقاله
تدوین استراتژی مدیریت دانش: مطالعه موردی شرکت برق منطقهای تهران
چکیده:
با توسعه رقابت در دنیای امروز، نقش نیروی انسانی بهعنوان یکی از باارزشترین منابع دانش سازمان، در کنار سایر منابع مشهود دانشی سازمان از قبیل آرشیوها، کتابخانهها، مستندات و گزارشها، نقشههای طراحی، مدل های مفهومی و...
بیشازپیش موردتوجه قرارگرفته است و ازآنجاکه دانش مشهود سازمان همواره وابسته به انسان است، نقش مدیریت مؤثر منابع دانش سازمان، تحت عنوان مدیریت دانش، نقشی غیرقابلانکار است. چهبسا بسیاری از سازمانهای کوچک و بزرگ برنامههای جدی را در مسیر پیادهسازی سیستمهای مدیریت دانش آغاز کردهاند؛ اما آنچه بیشازپیش اهمیت و تأثیرگذاری خود را بر حرکت هدفمند برنامههای مدیریت دانش نشان میدهد، وجود چشمانداز و استراتژی مشخص در پیشبرد این برنامه-هاست. امروزه روشهای متعددی برای تدوین استراتژی مدیریت دانش که ارتباط تنگاتنگی با استراتژی کسبوکار سازمان دارد، ارائهشده است. در تحقیق حاضر چارچوب جدیدی در جهت توسعه استراتژی مدیریت دانش سازمان ارائهشده است. این چارچوب شامل استفاده از ابزار QFD بهمنظور تدوین استراتژی مدیریت دانش میباشد.
کلمات کلیدی: مدیریت دانش، چشمانداز، مأموریت، استراتژی، استراتژی مدیریت دانش، QFD
.1 مقدمه
استراتژی برنامهای تفصیلی برای رسیدن به موفقیت میباشد. بستهای است محتوی تصمیمگیریها و فعالیتها برای دستیابی به هدفهای کوتاه و بلندمدت. راهی است که انتخاب میکنیم. بااینوجود، هر سازمانی باید این نکته را مشخص کند که به چه چیزی میخواهد برسد، چگونه میخواهد برسد و ابزارهای لازم برای تحقق این امر چیست؟
قدر مسلم این است که یکی از مهمترین و کلیدیترین منابع سازمانی که میتواند در دو شکل مشهود و نامشهود مسیر موفقیت یک سازمان را هموار سازد، دانش سازمانی است. دانش عبارت است از مجموعه ادراکات، مهارتها، تجربیات و تئوری های شناختهشده و درک شده که انسانها برای حل مسئله و خلاقیت به کار میگیرند[1] برای اکثر سازمانهای امروزی نیز بیش از گذشته اهمیت استراتژیک چنین منبع باارزشی مشخصشده است. بهعنوانمثال حرکت بهسوی ایجاد واحدهای تحقیق و توسعه در سازمانها، بهکارگیری زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات از قبیل شبکه اینترانت برای به اشتراک-گذاری دانش افراد و اجرا و پیادهسازی برنامههای مدیریت دانش که امروزه در اکثر سازمانهای کشور نیز با استقبال روبرو شده است، همه و همه حاکی از اهمیت دوچندان این مقوله میباشد.
آنچه مشخص است، موضوع مدیریت دانش امروزه به یکی از مباحث روز در علوم مدیریت و در کلیه صنایع، سازمانها و غیره تبدیلشده است. ازاینرو، بدون داشتن یک استراتژی مشخص و شفاف بهمنزله پشتوانه و ضمانت اجرایی لازم در این زمینه، دستیابی به موفقیت ممکن نخواهد بود.
رویکرد، روش و چارچوبی که یک سازمان برای تدوین استراتژی دانش مورداستفاده قرار میدهد اهمیت بسیار زیادی دارد. در ادبیات استراتژی مدیریت دانشمعمولاً تمرکز بر روی ابعاد یا محورهای زیر است:
تمرکز بر دانش ضمنی در مقابل تمرکز بر دانش صریح تمرکز بر منابع درونی کسب دانش در مقابل تمرکز بر منابع بیرونی کسب دانش
در این سند، چارچوبی با عنوان اختصاری )Quality Function Deployment( QFD برای تدوین استراتژی مدیریت دانش ارائهشده است.
.2 هدفهای تحقیق
همانطور که در بیان مسئله نیز به آن اشاره شد، خروجی نهایی سند پیش رو، مأموریتها، چشمانداز، ارائه استراتژی مدیریت دانش مجمع و درنهایت برنامه عملیاتی بهمنظور دستابی به استراتژی مدیریت دانش است. در این پروژه هدف بر آن است که با بهرهگیری از نظرات متخصصان و متدولوژیهایی که در ادامه موردبررسی قرار خواهیم داد مأموریت، چشمانداز، هدفهای کلان و استراتژیهای مدیریت دانش تدوین و با بهکارگیری روش QFD که تا پیشازاین در تدوین استراتژی سازمانی، در سطح کسبوکار مورداستفاده قرار میگرفت، چارچوبی برای تدوین استراتژی و برنامه عملیاتی مدیریت دانش مجمع ارائه نماییم.
2
مسئله تدوین استراتژی مناسب، تنها در مورد موضوع مدیریت دانش بلکه طبیعتاً به لحاظ اینکه از جنس برنامهریزی است، در مورد هر مسئله دیگری نیز مصداق دارد. این مسئله ازآنجاییکه نقطه شروعی برای پیادهسازی و اجرای برنامه مدیریت دانش محسوب میشود، باید چنان بهصورت کامل و جامع موردبررسی قرار گیرد تا در مرحله اجرا و پیادهسازی با کمترین مشکل مواجه شویم.
بهطور خلاصه هدفهای پروژه پیش رو به شرح ذیل میباشد:
-1 توصیف استراتژی مدیریت دانش (شامل مأموریت، چشمانداز و ...) -2 ارائه یک مدل مفهومی در تدوین استراتژی مدیریت دانش
-3 بهکارگیری چارچوب شناختهشده QFD در تدوین استراتژی و برنامه عملیاتی مدیریت دانش
.3 مروری بر ادبیات مدیریت دانش
رشد دانش در زمانهای اخیر بسیار سریع بوده، بهگونهای که در قرن بیستم، 80 درصد یافتههای دانش و فناوری و نیز 90 درصد تمام دانشها و اطلاعات فنی در جهان تولید شده است و هر پنج سال و نیم حجم دانش دنیا دو برابر میشود (عصر انفجار دانش) این در حالی است که عمر متوسط دانش، کمتر از چهار سال است. در شکل شماره 1، میزان عمر کاربردی انواع دانش کسبشده در مقاطع گوناگون زمانی، نمایش دادهشده است. بهاینترتیب، این تحول، باعث نگرش جدیدی در مدیریت کسبوکار با نام "مدیریت دانش " شده است. [1]
شکل .1 عمر کاربردی انواع دانش
3
امروزه دانش بهعنوان "منبعی" ارزشمند و استراتژیک و نیز یک "دارایی" مطرح است و ارائه محصولات و خدمات باکیفیت مناسب و اقتصادی، بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند، امری سخت و بعضاً غیرممکن است. در این نگرش، دانش همچون منبعی ارزشمند در کنار سایر منابع ازجمله زمین- سرمایه مطرحشده است. در چنین ساختاری، دیگر صنعت، محور نیست، بلکه محور، دانش است که در آن، دانش کاران مشغول به کار میباشند.[8]
.1-3 چرا مدیریت دانش دارای اهمیت است؟
بـــا توجـــه بـــه آنچـــه گفتـــه شـــد، برخـــورد هوشـــمندانه بـــا منـــابع دانـــش، عـــاملی مـــؤثر و مهـــم در موفقیـــت سازمانها به شمار میرود. همچنین توجه به مدیریت دانش به دلایل زیر دارای اهمیت است:
-1 دانش، موتور تولیدکننده درآمد است -2 دانش یک دارایی مهم و استراتژیک سازمانی است
-3 مشاغلی که بر پایه ایجاد و استفاده از دانش قرار دارند، رشد روزافزون یافتهاند. -4 همگرایی فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و ارائه ابزارهای جدید در این زمینه
-5 اگر کشورهای درحالتوسعه به دانش توجه نکنند، فاصله علمی- اقتصادی و ... بین کشورهای ثروتمند و فقیر افزایش مییابد.
-6 در سال 2002، 80 درصد شاغلان در پستهای مرتبط بادانش، در کارهای خدماتی سازمانهای پیشرفته مشغول به کار بودهاند.
-7 نزدیک به 60 درصد ارزشافزوده در سازمانها، از طریق دانش بهدستآمده است.[2]و[9]
.2-3 مفاهیم و تعاریف دانش و مدیریت دانش
معمولاً در حوزههای گوناگون علمی، هر واژه با توجه به شرایط استفاده از آن، بهگونهای خاص معنی میشود. این موضوع برای واژه دانش نیز صادق است. باوجوداینکه کلمه دانش در فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی نیز معانی خاص خود را دارد، اما تلفیقی کاربردی از آنها در مدیریت دانش بهکاربرده شده، بااینحال، مفهوم شناسی در رابطه با واژه دانش در علم مدیریت به شکل فراگیر صورت نگرفته است.
درهرحال آنچه مسلم است، این است که میتوان با آشنایی بیشتر با تعاریف گوناگون دانش، ابعاد و مصادیق این امر را بیشتر شناخت و آن را بهتر به کاربرد. ازاینرو، در این بخش، سعی شده است باعرضه تعاریف مختلف از دانش و مدیریت دانش، ابعاد و دیدگاههای ارائهشده در این زمینه، بهتر شناخته شود.[3]
4
.3-3 استراتژی مدیریت دانش
ازآنجاکه بحث اصلی تحقیق حاضر به استراتژی مدیریت دانش مربوط است در این بخش سعی شده است ضمن مطالعه تاریخچه، دیدگاهها و رویکردهای ارائهشده در زمینه تدوین استراتژی مناسب مدیریت دانش، رویکرد موردتوجه خود را نیز با رویکردهای موجود در مدیریت دانش بهنوعی مقایسه نماییم.
هرگاه صحبت از استراتژی میشود ناخودآگاه دو موضوع کلیدی مأموریت و چشمانداز مطرح میشود. درواقع به اعتقاد بسیاری از محققین، این دو موضوع از اجزای لاینفک استراتژی به شمار میآیند، اما پیش از هر چیز باید به این نکته توجه شود که هر استراتژی صرفاً با داشتن این اجزا ضمانت اجرایی پیدا نخواهد کرد، بلکه عوامل تأثیرگذار دیگری هم هستند که میتواند ضمانت اجرایی لازم برای موفقیت سازمان در مسیر استراتژی را رقم بزند. چهبسا سازمانهایی را خواهید یافت که در ظاهر هیچگونه استراتژی نوشتهشده و یااصولاً هیچ مستند خاصی که بیانگر استراتژی مدون سازمانی باشد در اختیار ندارند، اما درعینحال از بسیاری از رقبای خود در بازار رقابتی جلوتر هستند.[4]
با نگاهی عمیقتر به ادبیات مرتبط با استراتژی مدیریت دانشغالباً با رویکردهایی مواجه خواهیم شد که با بررسی و مقایسه آنها خطوط اصلی استراتژی مدیریت دانش به دست خواهند آمد.
هانزل استراتژی مناسب برای مدیریت دانش سازمانی را استراتژی میداند که ویژگیهای زیر را در بر داشته باشد: [5]
(1 استراتژی باید بر اصلیترین فرآیندهای مدیریت دانش تأکید ویژهای داشته باشد، فرآیندهایی که او به آنها اشارهکرده است، عبارتاند از:
- ایجاد دانش
- ذخیرهسازی دانش
- به اشتراکگذاری دانش
- و بهکارگیری دانشهای مستند شده و دانشهای صریح سازمانی
(2 استراتژی تدوینشده باید در جهتی باشد که دانش سازمانی با استفاده از ابزار فناوری اطلاعات (IT) مدون شود. او بر این اعتقاد است که مدونسازی دانش خود یکی از راهکارهایی است که منجر به استفاده مجدد از دانش میشود. (3 استراتژی باید منطبق بر یک تفکر و چارچوب سیستماتیک باشد. استراتژی موردنظر باید بر روی یک سیستم
مشخص مدیریت دانش پیادهسازی شود، بهعبارتیدیگر استراتژی بر روی یک سیستم قابل پیادهسازی است.[6] رویکرد دوم متعلق به (1999) Zack است که یکی از معروفترین متخصصان و نظریهپردازان در زمینه مدیریت دانش است، وی برعکس رویکرد فوق که یک دیدگاه کاملاً سیستمی است، یک رویکرد انسانی را پیشنهاد کرده است. در این رویکرد کلیه خطوط استراتژی بر محوریت انسان بهعنوان جزء کلیدی مدیریت دانش بنانهاده شده است، رویکرد Zack شامل ویژگیهای زیر است:
5
(1 به اشتراکگذاری دانش با استفاده از تعاملات انسانها با یکدیگر تأکید دارد، بهطوریکه ارتباط انسانها با یکدیگر را نوعاً برابر بافرهنگ به اشتراکگذاری دانش در یک مجموعه میداند.
(2 در این رویکرد ایجاد گفتگو از طریق شبکههای اجتماعی موردتوجه قرارگرفته است، ازجمله شبکههای اجتماعی کوچک که در تمام سازمانها بهنوعی وجود دارد، میتوان به تیمهای کاری اشاره کرد.
(3 کمک به انتقال دانش فردبهفرد[7]
. 4-3 ماتریس QFD
QFD ابزاری است ساختاریافته در جهت ردیابی و جستجوی نیازمندیهای ذینفعان و درک خواستهها و توقعات آنها. [14] هدف استفاده از این ابزار پاسخگویی به خواستهها و نیازمندیهای ذینفعان و افزایش سهم بازار و سودآوری است. گام نخست در این ابزار شناسایی، تحلیل و طبقهبندی نیازمندیهای ذینفعان میباشد.
هسته اصلی ابزار QFD، ماتریسهای موجود در آن هستند که اولین ماتریس را ماتریس خانه کیفیت نامگذاری کردهاند.
گامهای اجرایی خانه کیفیت یا به عبارتی روش بهکارگیری این ابزار بدین شرح است:
❖ شناسایی تمامی گروه های ذینفعان و تعیین خواستههای آنها.
❖ شناسایی و تکمیل نیازمندیها با استفاده از روش طوفان ذهنی و طبقهبندی نیازمندیها.
❖ تبدیل خواستهها و الزامات کیفی.
❖ تعیین میزان ارتباط میان خواستهها و الزامات کیفی و مشخصههای فنی در ماتریس ارتباطات و تحلیل آنها.
❖ بررسی رابطه مشخصههای فنی و مهندسی محصول با یکدیگر (سقف خانه کیفیت).
(تمام این مراحل برای تعیین مشخصات فرآیند با استفاده از مشخصات محصول تعیینشده تکرار میگردد.)
.4 معرفی شرکت برق منطقهای تهران
کلیه شرکتهای برق منطقهای ازجمله برق تهران در بدو تأسیس یعنی سال 1343 عهدهدار تولید، انتقال و توزیع نیروی برق در محدوده حوزه فعالیت خود بودهاند .از ابتدای سال 1348 با ایجاد شرکت سهامی تولید و انتقال نیروی برق ایران) توانیر ( وظیفه ایجاد و بهرهبرداری از کلیه تأسیسات تولید، ایستگاههای فشارقوی و خطوط انتقال نیروی 400 و 230 کیلوولتی و عمدهفروش برق به این شرکت واگذار شد و درنتیجه شرکت برق منطقهای تهران اداره و بهرهبرداری از نیروگاه های زیرپوشش خود را به شرکت مذکور واگذار کرد؛ و از آن سال به بعد وظیفه شرکت برق منطقه تهران به بهرهبرداری و توسعه و نوسازی شبکههای فوق توزیع، توزیع و خدماترسانی به مشترکان محدود شد.
در سال 1365 در جهت سیاست جدید وزارت نیرو دائر بر تمرکززدایی در کارهای اجرایی تصمیم گرفته شد، مسئولیت تولید، انتقال، دیسپاچینگهای منطقهای و توزیع برق در هر منطقه به شرکتهای برق منطقهای واگذار گردید .در اجرای این سیاست