بخشی از مقاله

چکیده

هدف از نگارش پژوهش حاضر تدوین الگوی استراتژی هلدینگ با توانایی تفکر و برنامه ریزی استراتژیک در مدیریت هلدینگ شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی است. تعیین روابط متقابل و تعاملات آنها از طریق بررسی ادبیات موضوع و نظرخبرگان انجام شده است. روش تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی است که به لحاظ ماهیت، کاربردی و به لحاظ روش اجرا، پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش را مدیران شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی تشکیل میدهند که 121 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده طبقه بندی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه است که روایی آن وابسته به محتوا، قضاوتی و ظاهری است. پایایی پرسشنامه با محاسبه ضریب 0/94آلفای کرونباخ تأیید شد. یافته های پژوهش با استفاده از روش های تحلیل آماری - آزمون های t تک نمونه ای و مستقل - به کمک نرم افزارهایSPSS،Excel نشان میدهد که رابطه مدیریت استراتژیک و استراتژی بر مبنای برنامه ریزی و تفکر استراتژیک در شرکت هلدینگ توسعه نیشکر و صنایع جانبی تبیین شده است.

.1 مقدمه

عرصه بسیار پیچیده فعالیت های صنعتی، بازرگانی و اقتصادی، تعدد عوامل تأثیرگذار، سرعت تغییر و تحولات، علاقه مندی سازمانها به کسب موفقیت و بقای بلندمدت، مدیریت استراتژیک را ضرورتی اجتناب ناپذیر کرده است. مدیران بدون بهره گیری از تفکر استراتژیک و سیستمی و ترسیم دورنمای آینده صنعت یا سازمان خود قادر به رهبری و هدایت صحیح در این عرصه پیچیده نیستند. در این عصر از پیشرفت علم و فناوری، برنامه ریزی استراتژیک، ابزار سودمندی برای مدیران و کارشناسان سازمان ها و رشته فعالیت های مرتبط است. هدف پژوهش حاضر مطرح کردن ابعاد، فرایند، مؤلفه ها، سازو کارها، راهبری، و مدل تهیه، تنظیم، تدوین، ممیزی و ارزیابی مدیریت استراتژیک است. ارائه مدل در واقع چشم انداز و دیدگاه هایی را برای برنامه ریزی در سطح کلان هلدینگ و بخش های کسب و کار و با بهره گیری از آنها برای خلق آینده فراهم می کند. با افزایش پیچیدگی مسائل استراتژیک سازمانها، نیاز به ارائه راه حل های بهتر و استفاده از ابزارهای قدرتمندتر از برنامه ریزی استراتژیک، خودنمایی می کند چرا که مدیران با تفکر استراتژیک با فهم و درک بهتر از برنامه استراتژیک، عملکرد موثرتری خواهند داشت و می توان گفت تفکر استراتژیک به عنوان مکملی برای برنامه ریزی استراتژیک، رویکرد مناسب "راهبری" سازمان شمرده می شود و می تواند در جهت مقابله سیستماتیک با معضلات، درک فرصت ها، تخصیص بهینه منابع کمیاب و دستیابی به نتایج مورد انتظار کمک نماید. اما آیا مدیریت راهبردی شرکت هلدینگ توسعه نیشکر و صنایع جانبی برگرفته از تفکراستراتژیک مدیران ارشد و تدین برنامه های راهبردی است؟ در این راستا، فرضیه های پژوهشی ذیل تدوین شده است:

.1 تدوین استراتژی، از تفکر، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک تأثیر داشته است.

1.1.    تدوین استراتژی، از تفکر استراتژیک تأثیر داشته است.
1.2.    تدوین استراتژی، از برنامه ریزی استراتژیک تأثیر داشته است.
1.3.    تدوین استراتژی، از مدیریت استراتژیک تأثیر داشته است.
.2 مبانی نظری و پیشینه تحقیق

تغییرات اساسی و سریع روندها و رویدادهای سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی در عصر فرا صنعتی تأثیرات شدیدی بر عملکرد و رفتار سازمان ها دارد. تحقیقات نشان داده که تنها تعداد معدودی از مدیران به ویژه در کشورهای جهان سوم موفق به واکنش صحیح و به موقع در برابر این گونه تغییرات گردیده و توانسته اند نوع ساختار و پوشش درونی سازمان را متناسب با توانمندی مورد نیاز در برابر چالش ها و دگرگونی ها، سازمان بخشند - مشبکی، . - 1387

-2.1استراتژی، برنامهریزی، تفکر و مدیریت استراتژیک

مفهوم استراتژی، زائیده فضای رقابتی و محدودیت منابع است. محدودیت منابع مالی، محدودیتهای زمانی، و محدودیت قوای فکری، برخی از وجوه بارز این محدودیت هستند. رویکرد استراتژی، این امکان را ایجاد میکند تا با شناخت موضوعات اصلی و تمرکز منابع - محدود - برای تحقق آنها به بالاترین منافع ممکن در مقابل رقیب دست یافته شود. ماهیت استراتژی، تشخیص فرصتهای اصلی و تمرکز منابع درجهت تحقق منافع نهفته در آنها است. بنابراین، درونمایه اصلی استراتژی، فرصتها هستند - غفاریان، . - 1380 استراتژی هنر خلق ارزش و نیز چهارچوب های هوشمند، مدل های مفهومی و اداره ایده هاست. استراتژی مدیران سازمان ها را مجاز به شناسایی فرصت های کشف ارزش برای مشتریان و تحقق آن ارزش ها در سطح منافع می کند؛ از این رو راهی است که سازمان ها زمینه های فعالیت و کسب و کار خود را تعریف می کنندو آن را صرفاً با منابعی مرتبط میسازند که در اقتصاد امروز اهمیت بسیاری دارد. این منابع عبارت اند از : ارتباطات، شایستگی ها و مشتریان سازمان. استراتژی ها و سیاست های سازمان، ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند و بستر نیز چهارچوب و قلمرو تدوین برنامه ها و پروژه های عملیاتی را تعیین کرده، بر تمامی حیطه های اداره یک سازمان و قلمرو مدیریت تأثیر می گذارد. استراتژی به شیوه های مختلف تعریف و تجزیه و تحلیل می شود و برای برنامه ریزی مورد استفاده قرار می گیرد. به هرحال، استراتژی به فرآیند تعیین مأموریت، مقاصد و هدف های اساسی و بلند مدت سازمان و پذیرش جریان اقدامات و تخصیص منابع ضروری برای دستیابی به هدف های ریز سازمان می پردازد - تامپسون، 1995، . - 21-16

-2.2 برنامه ریزی استراتژیک:

فرایند برنامهریزی استراتژیکاساساً فرایندی هماهنگکننده بین منابع داخلی سازمان و فرصت های خارجی آن میباشد. هدف این فرایند نگریستن از درون »پنجره استراتژیک« و تعیین فرصت هایی است که سازمان از آنها سود می برد یا به آنها پاسخ میدهد. بنابراین فرایند برنامه ریزی استراتژیک، یک فرایند مدیریتی است شامل هماهنگی قابلیتهای سازمان با فرصتهای موجود. این فرصت ها در طول زمان تعیین شده و برای سرمایه گذاری یا عدم سرمایهگذاری منابع سازمان روی آنها، مورد بررسی قرار میگیرند. حوزه ای که در آن تصمیمات استراتژیک اتخاذ میگردند شامل: - 1 - محیط عملیاتی سازمان، - 2 - مأموریت سازمان، - 3 - اهداف جامع سازمان می باشد. برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که این عناصر را با یکدیگر در نظر گرفته و گزینش گزینههای استراتژیک سازگار با این سه عنصر را آسان میسازد و سپس این گزینهها را بکار گرفته و ارزیابی میکند. برنامهریزی استراتژیک در مورد هدفهای بلندمدت سازمان و انتخاب فعالیتهای لازم جهت تحقق آنهاست. در برنامهریزی جامع، اولویتها و همچنین اقدامهای اصلی و کلیدی برای نیل به هدفهای سازمان، تعیین میشوند. ویژگیهای عمده برنامهریزی جامع عبارتند از:

-1منعکسکردن ارزشهای حاکم بر جامعه؛ -2 توجه به سوالهای اصلی
æ    اساسی سازمان؛ -3 تعیین چارچوبی برای برنامهریزی و تصمیمگیری مدیریت؛ -4 دید درازمدت و توجه به افقهای دورتر سازمان؛ -5ایجاد پیوستگی و انسجام در عملیات و اقدامهای سازمان در دورههای زمانی طولانی؛-6 فراگیری برنامههای عملیاتی سازمان و جهتبخشی به آنها - زاهدی، . - 1379 برنامهریزی استراتژیک، تعیین ماموریت، چشمانداز، ارزشها، اهداف، عینیتها، نقشها و مسئولیتها و خطوط زمانی و غیره است. به هر حال، برنامه ریزی استراتژیک - شامل طراحی، اجرا، ارزیابی و کنترل استراتژی - به آن مجموعه از تصمیمات و فعالیت های مدیریتی اطلاق می شود که هدایت و تعیین عملکرد بلندمدت سازمان را بر عهده دارد. بنابراین، برای طراحی برنامه های استراتژیک باید به شناسایی، تنظیم

æ    ارزیابی فرصت ها، موقعیت ها، تقاضاها، موانع، تنگناها و محدودیت های محیطی در چهارچوب نقاط ضعف و قوت سازمان پرداخت - حمیدی زاده، 1391، ص. - 7 برنامه ریزان استراتژیک به دلیل مواجهه با تغیرات مداوم محیطی برای تدوین برنامه های استراتژیک باید برای بالا بردن میزان موفقیت استراتژی و سطح اثربخشی مدیریت استراتژیک، سه برنامه ریزی مالی، برمبنای پیش بینی و در چهارچوب محیط بیرونی را به اجرا درآورد. هر یک از برنامه ریزی ها ویژگی های برنامه ریزی قبلی را دارد، اما جلوه های بارزی بر آنها می افزاید که مرحله بعدی را شکل می دهد. لذا طی چهار مرحله زیر ضروری است - ویلن و هنگر، 1990، ص: - 10-8
1.    برنامه ریزی بنیادی مالی: تلاش برای کنترل بهتر عملیات از طریق تحقق اهداف بودجه ای؛

2.    برنامه ریزی بر مبنای پیش بینی: تلاش برای برنامه ریزی کارآمد رشد از طریق پیش بینی میان مدت عملیات؛

3.    برنامه ریزی در چهارچوب محیط بیرونی: تلاش برای افزایش حساسیت سازمان نسبت به بازار و وضعیت رقابت از طریق تفکر استراتژیک؛
4.    برنامه ریزی استراتژیک: تلاش برای اداره کلیه منابع به منظور دستیابی به مزیت ها و برتری های رقابتی و کمک به خلق آینده. به هرحال، موفقیت و اثربخشی برنامه ریزی استراتژیک بر مبنای سه مرحله برنامه ریزی ذکر شده پایه ریزی میشود. بنابراین، می توان مدل مدیریت استراتژیک ، برنامه ریزی استراتژیک و استراتژی را به صورت شکل 1 و چهار مرحله برنامه ریزی استراتژیک با توجه به اثربخشی مدیریت استراتژیک و میزان موفقیت برنامه های استراتژیک را به صورت شکل 2 ارائه کرد. برای دستیابی به برنامه ریزی استراتژیک باید سه برنامه ریزی پایه ای آن به اجرا درآید - حمیدی زاده، . - 1393

-2.3تفکر و رابطه آن با مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک:
برای هماهنگی با تغییرات روزافزون و گام برداشتن در جهت اهداف سازمانی نیاز به تغییر در روش تفکر و تحول ذهنی مدیران سازمان ها میباشد و وقتی سازمان با مشکلات جدید مواجه می شود، راه حل های قدیمی کارایی خود را از دست می دهند. همانند هر فعالیت خلاقانه دیگر، زمانی می توان از تفکر استراتژیک انتظار توفیق بیشتری داشت که از اصول خاصی پیروی کرده و از پاره ای کاستی ها و نارسایی ها نیز آگاهانه پرهیز کند. بدان معنی که بتوان عوامل موثر بر سازمان را دید و از آینده مبهم و نامطمئن، با ملاحظه وابستگی عوامل موثر راه حل های مسائل را ارائه نمود. تفکر استراتژیک چیزی بیش از توجه به روندهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فناوری بوده و مدیرانی را می طلبد که همبستگی این عوامل را تشخیص دهند. - زارعی، - 1385 تفکر استراتژیک مدیر را قادر می سازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف مورد نظر موثر است و کدامیک موثر نیست و چرا؟ در ادبیات مدیریت استراتژیک، تعاریف متعددی برای بیان مفهوم تفکر استراتژیک وجود دارد. برخی از نویسندگان مفهوم تفکر استراتژیک را برای مفاهیم دیگری چون برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک به

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید