بخشی از مقاله

چکیده

با مطالعه و بررسی برخی آثار نویسندگان معاصر ایران با دنیایی آشنا میشویم که به طرز ظریفی به دنیای ادبیات روسی شباهت دارد. در این نوشارتلاش شده تا با بررسی موردی یکی از قهرمانان آثار نویسندگان روس و مقایسه آن با شخصیتهای آثار معاصر ایران شباهتها و تفاوتهای شخصیتی این آثار را دریابیم و به علل پیدایش چنین قهرمانان مشترکی پی ببریمیکی از این تیپهای شخصیتی مشترک بین ادبیات ایران و روسیه، شخصیت "آدم اضافی" است.

اکثر شخصیتهایی که با عنوان روشنفکر در آثار معاصر ایران میشوند؛ از همان صفات و ویژگیهای "آدم اضافی" در ادبیات روسیه برخوردارند. »آدمهای اضافی« افرادی هستند که نمیتوانند، تواناییها و استعدادهای بالقوه فراوان خود را در راه درست بکار بندند، و اغلب از افراد مرفه جامعهاند، وا با جامعهای که در آن پرورش یافتهاند در تضادند.

آنگین، اولین "آدم اضافی" در ادبیات روسیه است، و پیچورین، دومین آنهاست. شباهت آدمهای اضافی در دیدگاه ها و ویژگیهای اخلاقی و نوع تربیت اشرافی و زادگاهشان است. آنها اغلب در عشق ناموفق و مأیوس از خود و جامعهاند. اما تفاوت اولین آدم اضافی و دومین آنها به زمان و دورهای که میزیستهاند، مربوط میشود.

آنگین، در دهه 20 قرن نوزدهم، پیش از قیام دکابریستها و پیش از حکومت نیکلای اول زندگی میکرده است. اما پیچورین در دهه 30 قرن نوزدهم، پس از شکست قیام دکابریستها و در زمان حکومت پلیسی نیکلای اول و آغاز ارتجاع، و زمانی که هنوز دموکراتهای انقلابی شکل نگرفته بودند، میزیسته است.

در ادبیات معاصر ایران نیز شخصیتهای روشنفکری که با جامعه خود در تضادند به چشم میخورند. قهرمانهای نمایشنامههای اکبر رادی دارای چنین ویژگیهایی هستند. اکثر آنها افرادی شکاک، انتقامجو و نامتعادلند. آلاحمد در کتاب »غربزدگی« خود، ریشه این نوع نگرش را گرایش به غرب و نوعی خودباختگی میداند و انسان شرقی را از احساس بندگی در مقابل غرب برحذر میدارد. این سرخوردگی »آدمهای اضافی« در ادبیات روسی و فارسی باعث شده تا آنها اکثر مواقع دچار جدایی و بیگانگی از خویش وجامعه خویش شوند و همواره با آن در ستیز باشند.

بحث و بررسی

در رمان »قهرمان عصر ما« به مسائل اجتماعی و روانشناختی از دیدگاه فلسفی پرداخته میشود و قهرمان آن در پی آن است که ریشه نیکی و بدی در انسان را بیابد. لرمانتف انسانی را بهتصویر کشیده است که یکی از چهرههای جوان و نمونه دهه 30 قرن نوزدهم روسیه است و پس از شکست قیام دکابریستها - 1825 - گرفتار یأس و حرمان و سرخوردگی شده است و نویسنده با صراحت تمام به این معضل عصر خود اشاره مینماید تا شاید بتوان برای آن راهحلی یافت و به سؤال "چه باید کرد؟" پاسخ داد.

میخائیل لرمانتف از برجستهترین نویسندگان روس در دهه 30 و 40 قرن نوزدهم است. رمان »قهرمان عصر ما« که از آثار منثور نویسنده میباشد، از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار و نقش مهمی را در تکامل رمان رئالیستی ایفاء نموده است. در این رمان، لرمانتف به شکل واقعگرایانه به تحلیل روانشناختی قهرمان خود که در واقع نمونه بارز شخصیت نسل اوست، پرداخته است.

ایده و اندیشه رمان، در سال 1836 در ذهن لرمانتف شکل گرفت. در ابتداء او قصد داشت این موضوع را همانند پوشکین که سیمای معاصرین خود را در شخصیت یوگنی آنگین با پس زمینه زندگی پتربورگی ترسیم نموده است، در سطحی گستردهتر، در زندگی پایتخت و در سیمای افسری جوان بنام پیچورین منعکس سازد، اما تبعید به قفقاز و برخورد با دکابریستهای تبعیدی، او را به ترسیم سیمای جدیدی از معاصرین خویش ترغیب نمود. بدین ترتیب رمان در طی سالهای 1837 تا 1840 با پس زمینه زندگی قفقازی، نگاشته شد. شکل اولیه رمان به صورت قطعاتی از یادداشتهای یک افسر جوان بود که بخشهای آن بهطور جداگانه در مجله »یادداشتهای میهنی« چاپ شد، اما بعدها اندیشه تلفیق داستانهای بلند توسط یک قهرمان مشترک بنام پیچورین شکل گرفت.

ژانر »قهرمان عصر ما« که زنجیرهای از داستانهاست و از زبان یک راوی نوشته میشود، در دهه30 در نثر روسیه رایج شده بود. از نمونههای این شیوه میتوان »داستانهای بلکین« پوشکین، »شب در دهکده« گوگول و »شب« بستوژف- مارلینسکی را نام برد. لرمانتف با تلفیق داستانهای بلند از طریق یک قهرمان مرکزی و بیان تأثرات و احساسات درونی او، این ژانر را احیاء نمود و آن را به صورت رپورتاژهای - شرح نویسی - سفر و استراحتگاه ارائه داد که بعدها توسط تورگنف، تالستوی و داستایفسکی گسترش و بسط داده شد.

در آوریل » 1840قهرمان عصر ما« که با داستان »بلا« آغاز و با »قضا و قدری« تمام میشد، بهطبع رسید.

چاپ دوم رمان در سال 1841، با افزودن یک پیشگفتار به چاپ رسید. این پیشگفتار درواقع نوعی پاسخ به انتقادهای شویرف و بوراچوک بود. شویرف، شخصیت پیچورین را پدیدهای معیوب و برگرفته از فرهنگ غربی و نه روسی قلمداد کرده بود و بوراچوک در مجله چراغ دریایی، پیچورین را یک پدیده مزخرف روانشناختی و توهینی به تمام نسلهای بشری تصور کرده بود.

پیچورین یکی از نمونههای قهرمان ادبی قرن نوزدهم روسیه است که به آنها آدم اضافی اطلاق میشد. در ادبیات روسیه آدمهای اضافی بهخاطر آمال و افکار متمایزشان، احساس طفیلی بودن و زائد بودن را در جامعه پیدا میکردند و معمولاً کاری در خور شخصیتشان نمییافتند و اغلب افرادی منزوی، سردرگم و مغموم بودند. گرتسن، پیچورین را در ردیف آدمهای اضافی قرار میدهد و در سال 1861 مینویسد: »زمان آنگینها و پیچورینها گذشته است. اکنون در روسیه آدمهای اضافی وجود ندارند، برعکس اکنون برای این زمینهای وسیع، دستها برای شخم زدن اندکند.

چه کسی اکنون کاری برای انجام دادن نمییابد، تا اینکه به کسی گله نکند، در غیر اینصورت درواقع انسان تهی، پوچ و یا کاهلی است و از اینروست که آنگین و پیچورین، آبلوموف هستند. اما بلینسکی »قهرمان عصر ما« را با »یوگنی آنگین« رمان منظوم و معروف پوشکین، مورد بررسی تطبیقی قرار میدهد و مینویسد: »آنگین دیگر برای ما زمان گذشته محسوب میشود، و گذشته قابل برگشت نیست... اما پیچورین... این آنگین زمان ماست، قهرمان عصر ماست. تفاوت و عدم شباهت آنگین و پیچورین به مراتب کمتر از فاصله زمانی آنهاست.

دابرولوبف نیز با گرتسن همعقیده است و میاندیشد که »از زمان ایجاد آنها یعنی آنگینها، تا کنون دیگر 30 سال گذشته است. آنچه که در آن زمان در نطفه بود و بهصورت نیمه تمام بیان شده بود و نجواگونه ایراد میشد، اکنون دیگر شکل و فرم مشخص و محکمی یافته است که بهطور واضح و با صدای بلند بیان میشود.

عنوان اولیه رمان »یکی از قهرمانان اوایل قرن« بود که خویشاوندی نزدیکی با رمان آلفرد دوموسه »اعترافات یکی از کودکهای عصر ما - 1836 - « دارد که نگرشی تحلیلی بر انحطاط اخلاقی جوانان معاصر دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید