بخشی از مقاله

چکیده

درباره ي تصویرگري معشوق در غزلیات وحشی بافقی ابتدا با استفاده از منابع مختلف به شرح زندگی و آثار او پرداخته شده و نگاهی به ویژگی زبانی و سبکی او شده است. همچنین مکتب وقوع و زمان به وجود آمدن آن و تعریف واسوخت که از شاخه هاي مکتب وقوع محسوب می شود و ارتباط وحشی با این کتب مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش به بیان چگونگی تصویر گري معشوق در غزلیات وحشی بافقی پرداخته است و به ذکر حالات عاشق و معشوق و نگاه وحشی به این جلوه گري ها اشاره شده است.

براي دریافتن ظرایف یک اثر ادبی پی بردن به تصویر گري هاي آن اثر درك ما را عمیق تر می کند. زیباترین تصاویر ادبی در موضوع عشق به منصه ي ظهور نشسته اند و دو عنصر اصلی آن عاشق و معشوق همواره جلوه گاه این صورت هاي خیالی بوده اند. هدف از انجام این مقاله بیان روحیات نازك بینی و خیال انگیز بودن وحشی بافقی است که تمامی آن در اشعارش به روشنی مشهود است.

واژههاي کلیدي: وحشی بافقی، مکتب واسوخت، عشق، تصویر معشوق

مقدمه

مولانا کمال الدین محمد وحشی بافقی از شاعران طراز اول سدهي دهم هجري است. وي مقدمات دانش را در زادگاهش بافق فرا گرفت و سپس به یزد و از آنجا به کاشان رفت و پس از چندي به یزد بازگشت و همان جا در سال 991هجري بدرود حیات گفت. وحشی جوان حمیده اخلاق خجسته اطوار و شاعري شیرین کلام فصاحت آثار در میدان بلاغت و سخندانی گوي سبقت از شاعران زمان خود ربوده... در غزل و مثنوي سرخیل فصحا و شعراي آن اوان بود.

کلیات وحشی متجاوز از نه هزار بیت و شامل قصیده، ترکیب و ترجیع، غزل، قطعه، رباعی و مثنوي است. باید دانست غزلهاي وحشی سرآمد شعرهاي او می باشد و در غالب آنها احساسهاي تند شاعر و عاطفهي حاد و تاثر و درد درونی او با زبانی شیوا و در همان حال ساده و روان به روشنی هرچه تمامتر دیده می شود.وحشی سه مثنوي به پیروي از نظامی دارد به نام هاي: ناظر و منظور، فرهاد و شیرین و خلد برین در اکثر دیوانهاي شعراي ادب فارسی، عشق به نوعی بن مایهي اصلی مضامین و موضوعات شعري می باشد.

هرکدام ازشعرا برحسب روحیات و نگاهی که به فلسفهي هستی و خلقت و ظواهر آن دارند عشق را وسیله اي براي بیان معرفت و احساسات خویش قرار داده اند وکمال الدین وحشی بافقی نیز با پرداختن به عشق زمینی وگاهی ملکوتی اشعار زیبایی را خلق کرده است و بخش مهم از سرودههاي خود، مخصوصا غزلیات را بدان اختصاص داده است اینجاست که بایدگفت:سخن دل انگیزعشق، شنیدنی وگوش نواز است و هرکسی به مقتضاي دریافت ذوقی خود، از قصهي نامکرر عشق دم زده است.

وحشی بافقی عشق را خمیر مایهي اصلی غزلیات خود قرار داده و به زیبایی از عهدهي تصویر آن برآمده است. وحشی شاعري است که نامش با عشق درآمیخته و در میان شاعران مکتب واسوخت سرآمد می باشد. تصاویري که وحشی با جوهر عشق خلق نموده است،جلوهي زیبایی دارد. او معتقد است عاشق به هرگامی که برمی دارد و به معشوق می پیوندد، بندي بر بندهایش افزوده
می شود و براي رهایی از این بند دنبال کشش دیگري است. بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوندي جذبهاي خواهم که از هم بگسلانم بند خویش سیماي معشوق در غزلیات وحشی بافقی تا حدودي به گونهاي متفاوت با معشوق دیگر ادوار شعر فارسی ترسیم شده است.

در این نوشتار با به کارگیري شیوه هاي توصیفی تحلیلی، سیماي معشوق در غزلیات وحشی بافقی در قالب توصیف زیبایی هاي ظاهري و ویژگی هاي رفتاري مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته شده و با ذکر نمونه بیت هایی تصویرگري معشوق در غزلیات وحشی به زیبایی نشان داده شده است.

ویژگی زبانی و سبکی وحشی بافقی

وحشی بی تردید یکی از شاعران بارز و نام آور دوران صفویست که به ویژه به سبب سبک خاص خود در سخنوري اهمیت دارد. ارزش او در آنست که مضمون ها و نکته هاي شاعرانه ي دقیق و همچنین احساسها و عاطفه هاي رقیق و نازك خیالی ها نازك دلی هاي خود را که بدانها شهرت یافته، با زبانی بسیار ساده ، نزدیک به زبان تخاطب بیان می کند و گاه چنانست که گویی سخن روزانه ي خود را می گوید.

وي بجاي زیاده روي در استفاده از اختیارهاي شاعري، سعی دارد اند یشه هاي لطیف خود را همراه با عواطف گرم با زبان ساده و پر از صدق باز گوید تا بتواند به واقع بیان کننده ي سوزها و سازها و حالها و رازهاي خود باشد؛ و به همین سبب است که هم در طرز وقوع یکی از تواناترین شاعران عهد خود شد و هم بی آنکه عمدي داشته باشد مثنوي ها و غزلهاي او پر از نکته هاي دلپذیر و مضمونها و فکرهاي تازه گردید و مخصوصا غزلهایش چنان با احساس هاي حاد سوزنده همراه شده که گاه به اخگرهایی سوزان شباهت یافته است.

مثنوي هاي وحشی ، خاصه فرهاد و شیرین او، که بی گمان در نوع خود کم نظیرست داراي همان زبان ساده و گرمی و دلپذیري ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی است. زیرا این هر دو نهال عشق از یک چشمه آب خوردند، از سرچشمه ي عواطف طبیعی عاشقان و صدق و صفاي آنان در بیان بی پیرایهي خود. در شعر وحشی تا آنجا که ممکن است از واژه هاي دشوار و ترکیب هاي عربی ناهموار خبري نیست و به جاي آن از واژه ها و ترکیب هاي متداول زمان، چنانکه رسم اغلب شاعران عهد بوده ، بسیار استفاده شده است.

توجه به صنعت ها و آرایش هاي لفظی نیز در آیین سخنوري وحشی ستوده نمی بود مگر آنکه نسج کلام اقتضا کرده باشد، چنانکه در سخن دیگر ساده گویان فارسی می بینیم. پیروي او در ایجاد مثنوي ها بیشتر از نظامی و در غزل به صورت استقبال از غزلگویان نام آور گذشته بود اما این امر وحشی را از آزمایش طبع ابتکار جویش باز نداشت و غزل هایش غالبا به نحوي است که خود قابلیت استقبال یافته است.

مکتب واسوخت و نگاه به معشوق و تصویر گري از دیدگاه این مکتب باید گفت که مکتب وقوع یا زبان وقوع ، مکتبی که در ربعاول قرن دهم در شعر فارسی به وجود آمد و غزل را از صورت خشک و بی روح قرن نهم بیرون آورد و تا ربعاول قرن یازدهم ادامه داشت و برزخی بود میان شعر دوره ي تیموري و سبک هندي و غرض از آن بیان حالات عشق و عاشقی از روي واقع بود - دهخدا،لغت نامه:ذیل واسوخت - .مکتب وقوع یعنی مکتب واقع گویی و به اصطلاح واقعیت را همانطور که بین عاشق و معشوق است گفتن. این مکتب که به بیان حالات و عواطف واقعی عاشقانه می پردازد.

اطوار حقیقی معشوق از قبیل ناز و قهر و خشم و دشنام و احوال حقیقی عاشق از قبیل رنجش و اشتیاق و پیغام و تمنّا و نگاه را وصف می کند - شدر غزل که مدت ها قالب مسلط شعري محسوب می شد و داراي دو قهرمان به نام عاشق و معشوق بود، همواره معشوق در حال اعراض و روي گردانی از عاشق بود و عاشق هیچ گاه به قول حافظ سخن سختی به معشوق نمی گفت و پیوسته ناز او را خریدار بود و حاضر به بیان واقعیات نبود که با به وجودآمدن مکتب وقوع این وضع به کلی دگرگون شد و یک سنت ادبی نو به وجود آمد مبنی بر اینکه روابط بین عاشق و معشوق تغییر یابد و عاشق از معشوق اعراض و روي گردانی کند و به طور کلی حالاتشان مبتنی بر واقعیت باشد، بنابراین مکتبی به وجود آمد که به مکتب وقوع یا سبک وقوع معروف شد.

شاخه اي از مکتب وقوع مکتب واسوخت می باشد. می توان گفت: واسوختن به معناي دوباره سوختن است و ذکر کلمه ي دوباره بدان سبب است که عاشق به سبب عشق معشوق دوبار در حال سوز و گداز است یک بار به سبب دل باختن به معشوق و بار دیگر به سبب جفاکاري و ظلم و بی وفایی معشوق نسبت به عاشق، بنابراین چنین به نظر می رسد که معشوق شعر واسوختی ، معشوقی بی وفا و جفا کار است که این رفتار او سبب دل زدگی و پشیمانی عاشق می شود.

در نتیجه عاشق درصدد اعراض و روي گردانی از معشوق است. مکتب واسوخت که شاخه اي از مکتب وقوع می باشد، به نوعی شعر اطلاق می شود که بر خلاف سنت شعر فارسی، عاشق نسبت به معشوق بی اعتناست و از او اعراض و روي گردانی می کند و نیز او را تهدید به جدایی و فراق و پی دیگري رفتن می کند. پس در طرز واسوخت که شیوه هایی در، شعر خصوصا در غزل است؛ شاعر در آن به دل زدگی و روي گردانی از معشوق و برخورد تند و تهدید به ترك وي سخن می گوید و همچنین به سبب رفتارهاي ناپسند معشوق شکوه می کند و از بی وفایی و جور و ستم او ناله سر می دهد. شبلی نعمانی در کتاب شعر العجم وحشی بافقی را آغازگر و پایان بخش واسوخت می داند.

در حالی که این گفته درست به نظر نمی رسد و اشعار واسوختی قبل و بعد از وحشی نیز وجود داشته است و شاعران زیادي قبل از وحشی به روش واسوخت شعر سروده اند، حتی شعر واسوختی در تغزّل هاي قصیده هاي شاعران دوره ي غزنوي که معشوق مقام حقیري دارد سابقه داشته است، اما همانطور که گفته شد اوج آن در قرن دهم و شاعر معروف این سبک وحشی بافقی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید