بخشی از مقاله
چکیده
مکتب وقوع شیوهای از شعر فارسی است که تعدادی از شاعران سدههای دهم و یازدهم هجری به این شیوه شعر سرودهاند. از این میان ادبا و مورخان از بابافغانی شیرازی و وحشی بافقی به عنوان واضع و مبدع سبک وقوع نام بردهاند. بابافغانی غزل و شعر فارسی را از خشکی و فسردگی دوره فترت بعد از حافظ بیرون آورد و به آن حیاتی دوباره بخشید پیروان بابافغانی این شیوه را مکتب وقوع نام نهادند. کمالالدین وحشی بافقی ضمن تتبع از شیوه بابافغانی شیرازی چون این مکتب از همان ابتدا دچار ابتذال و تکرار گردید، برای رهایی از این تکرار و ابتذال، شیوه فرعی در مکتب وقوع به نام واسوخت به وجود آورد که بیانگر اتفاقات واقعی بین عاشق و معشوق است. ترکیب بندهای وحشی بافقی بهترین نمونههای مکتب واسوخت در شعر فارسی است. در سخن وحشی جلوهها و ویژگیهای مکتب وقوع و واسوخت بازتاب کامل یافته است از جمله سخن گفتن با بیپروایی از عشق ورزی با معشوق، دنیوی و گذرا بودن عشق، عدم وابستگی بین عاشق و معشوق، عشق مجازی و مذکر، خشم معشوق و مقام پست و نازل معشوق. ویژگیهای سبکی مکتب وقوع و واسوخت که عبارت است از زبان ساده و تا حدی عامیانه و دور از تکلفها و صنایع بدیعی و بیانی نیز از دیگر مشخصههای شعری این شاعر است.
کلیدواژهها: وحشی بافقی، مکتب وقوع، مکتب واسوخت.
مقدمه
مکتب وقوع شیوهای از شعر فارسی است که تعدادی از شاعران سدههای دهم و یازدهم هجری به این شیوه شعر سرودهاند، از بین شاعران مختلفی که ادبا و مورخان به عنوان واضع و مبدع سبک »وقوع« معرفی کرده اند، شاعرانی که بیشترین تأثیر گذاری را بر این دوره داشته اند باید از» بابافغانی شیرازی و وحشی بافقی نام برد - « تمیم داری،. - 111 :1379 بابافغانی غزل و شعر فارسی را از خشکی و فسردگی دوره فترت بعد از حافظ بیرون آورد و به آن حیاتی دوباره بخشید، شیوه بابافغانی در شاعری برزخی است میان سبک عراقی و سبک هندی که پیروان بابافغانی آن را مکتب »وقوع« نام نهادند. غرض از بیان اشعار بدین سبک، بیان کردن حالات عشق و عاشقی به صورت واقع بود. کمال الدین وحشی بافقی نیز ضمن تتبع از شیوه بابافغانی شیرازی مکتب »وقوع« را از حد اعتدال بیرون برد و سبک جدیدی در شعر فارسی ابداع کرد به نام مکتب »واسوخت« که این سبک همیشه قرین نام وحشی بافقی است .
در ادبیات فارسی مکتب واسوخت نوعی از وقوع گویی و شاخه ای از آن است و به شعری اطلاق میشود که درونمایه آن، اعراض از معشوق و به بیانی سادهتر »واسوخت« عکس العمل قهر و عتابی است که عاشق در برابر معشوق و بیوفایی وی نشان میدهد و بهترین نمونه از مکتب »واسوخت « در شعر وحشی بافقی به ویژه در غزلها و مثنویهایش با زبانی ساده و عامیانه به دور ازتکلفهای شاعرانه و صنایع دور از ذهن که خواننده از درک آن عاجز باشد نمود پیدا کرده است. مکتب وقوع تا اوایل قرن یازدهم با قدرت و قوت ادامه داشت و پس از آن با رونق گرفتن سبک هندی، شعله وقوع گویی فروکش کرد. محور اصلی این سبک بیان حالات عشق و عاشقی است و به نظم درآوردن آنچه در میان عاشق و معشوق به وقوع میپیوندد. در مکتب وقوع همان گونه که از نام آن پیداست مناسبات به صورت واقعی در زبان شعر بیان میشود.
نگاهی به مکتب واسوخت و وقوع گویی
واسوخت در زبان، فارسی زبانان هند به معنی روی برگردانیدن از چیزی است و در اصطلاح ادب آن است که »عاشق از معشوق روی بر می تابد و دیگر ناز او را نمی خرد و او را تهدید می کند و به سراغ معشوق دیگر میرود - « شمیسا،. - 276 :1382 و نیز شعری را گفتهاند که شاعر نسبت به معشوق تعرض یا گله و شکایت دارد. - میرصادقی، - 253 :1376 این گله و شکایت از جفای معشوق و شرح ناسازگاریها و دل آزاریهای اوست. - محجوب،. - 191 :1381 نیز گفتهاند در واسوخت شاعر از دلزدگی و روی برتافتن از معشوق و جستن معشوقی دیگر هم سخن میگوید. - انوشه،. - 1412 :1381 یا اعراض از معشوق است - غلامرضایی، - 4112 :1377 به بیانی دیگر مکتب وقوع همان بیان رابطه عاشقانه مبتنی بر واقعیت در شعرفارسی است که در دوره صفویه ظهور کرد.
در ربع اول قرن دهم هجری، مکتب تازهای در شعر بوجود آمد و در نیمه دوم همان قرن در اوج کمال خود رسید و تا ربع اول قرن یازدهم ادامه داشت. - شمیسا، » - 270 :1382این مکتب تازه را که برزخی است میان شعر دوره تیموری و سبک هندی »زبان وقوع« میگفتند غرض از آن بیان کردن حالات عشق و عاشقی از روی واقع بود و به نظم آوردن آنچه که در میان طالب و مطلوب به وقوع میپیوندد. - گلچین معانی، - 3 :1377شاعر این دوره دریافته بود که شعر سبک عراقی از واقعیت دور شده و کاملاً جنبه ذهنی و تخیلی یافته است و در زیر بار سنتهای ادبی در حال فناست، پس باید به سوی حقیقت گویی »وقوعگویی« بازگشت - شمیسا، » - 270 :1382و اینکه در تاریخ ادبیات ما نوشتهاند ظهور و بروز سبک هندی در اوایل قرن دهم هجری و مقارن تأسیس دولت صفوی بوده است، درست نیست چه سبک مزبور درست یکصد سال پس از این تاریخ نشأت یافته و جانشین مکتب وقوع است« - گلچین معانی، . - 3 :1377
قالب غزل در شعر فارسی از قرنها پیش دو قهرمان بیشتر نداشت، عاشق و معشوق و بر طبق سنت غنایی شعر فارسی همواره معشوق در حال اعراض از عاشق بود. شاعران مکتب وقوع برآن شدند تا این رابطه را دگرگون کنند بدینسان اولاً عاشق میبایست از معشوق اعراض کند و ثانیاً رابطه عاشقانه باید جنبه حقیقی پیدا کند. - شمیسا،. - 270 :1382در ادبیات غنایی شعر فارسی اظهار عشق و نیاز از جانب عاشق است و ناز و بیوفایی از جانب معشوق. این مسئله پیش از قرن دهم از سنتهای ادبی است چنان که در شعر حافظ آمده است :
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است چون یار ناز نماید نیاز کنید - دیوان حافظ، - 155 :1373
اما اظهار عشق از جانب معشوق یا زن، مسئله تازه ای است که ظاهراً ریشه در فرهنگ ایرانی هم ندارد اما در زبان سانسکریت اظهار عشق و علاقه از جانب زن است و مرد در درجه معشوق و نازفرما قرار میگیرد. - ستاری، - 419 :1368 و با توجه به این که مکتب وقوع در دورهای کلش گرفته که دوره انتقال ادبیات فارسی به دربار هند است، احتمالاًاین مسأله اصل هندی داشته باشد.دهخدا در لغت نامه مکتب وقوع را اینگونه تعریف کرده است : مکتب وقوع یا زبان وقوع، مکتبی که در ربع اول قرن دهم در شعر فارسی ظهور کرد و غزل را از صورت خشک و بیروح قرن نهم بیرون آورد و تا ربع اول قرن یازدهم ادامه داشت و برزخی بود میان شعر دوره تیموری و سبک هندی و غرض آن بیان حالات عشق و و عاشقی از روی واقع بود. - دهخدا،» - 237 :1334
مکتب وقوع یعنی واقع گویی و به اصطلاع واقعیت را همانطور که بین عاشق و معشوق است گفتن، این مکتب که به بیان حالات و عواطف واقعی عاشقانه می پردازد، اطوار حقیقی معشوق از قبیل ناز و قهر و خشم و دشنام و احوال حقیقی عاشق از قبیل رنجش اشتیاق و پیغام و تمنا و نگاه را وصف میکند« - شمیسا،. - 198 :1381 پس مضامین مشترک مکتب وقوع بیان حرف و حدیثها
رفتارهای واقعگرایانه عاشق و معشوق است. حرکات و سکنات و اداهای نازآلود و خجولانه و ملیحانه، سخنان ناخوشایند، وعده-های خلاف و عهدشکنیها، آزارهای گوناگون و توجه به رقیب از جمله نقشهایی است که معشوق وقوعیان بازیگر آن است آزارطلبیها، تحمّل آزارها، و حسادتهای عاشق به موقعیتهایی که معشوق با اغیار یا رقبا دارد هم از رفتارها و حالاتی است که عاشق وقوعیان عهدهدار آن است.
سیر تاریخی وقوع گویی در شعر فارسی
شیوه واسوخت در شعر فارسی رواج نسبتاً کاملی داشته است. نخستین خاستگاه مکتب وقوع و واسوخت گویی در تغزلهای شاعران دوره غزنوی مانند فرخی و عنصری است که معشوق در آنها مقامی حقیر دارد. - انوشه، - 1412 :1381 در این تغزلات که معشوق مقام حقیری دارد معشوق کنیز و عموماً غلام شاعر است؛ به عبارت دیگر معشوق شاعر مذکر است که شاعر با خشونت با وی رفتار میکند و او را به قطع رابطه تهدیدمیکند. - شمیسا، - 276 : 1382در زیر نمونههایی از واسوخت گویی در شعر فرخی سیستانی بعنوان یکی از اولین واسوخت گویان آورده شده است:
چند روز است که از دوست مرا نیست خبر من چنین خامش و جان و جگر من به سفر
به ستم کردم او را زدر خانه برون به ستم دوست برون کرد کس از خانه بدر؟
ازپس او بفرستادم زر را به فسون هیچ کس جان گرانمایه فریبد با زر ؟
ای دل و جان پدر زر راآن جا یله کن اسب تازان کن و بازآی به نزدیک پدر - فرخی،. - 180 : 1380
ای پسر جنگ بنه، بوسه بیار این همه جنگ و درشتی به چه کار
تو چو من یار نیابی به جهان من چو تو یابم هر روز هزار - فرخی،. - 139 :1380
شاید به دلیل همین تحقیر شدن معشوق است که برخی از محققان در آثار خود اصلاً نامی از مکتب واسوخت نبردند و به تحلیل شعر وحشی بافقی نیز نپرداخته اند. این هم که شاعران عاشق پیشه به رغم این شکایت و ناله کردنها، باز عشق ورزی را ادامه دادهاند یاد آور آن است که آنان میدانستهاند عشق را با همه فراز و نشیبهایش باید دنبال کنند و به هر شکلی معشوق را از دست ندهند در این صورت این گونه شعرها »یادآور شعر و عشقی است، که قهرمان از لحاظ جامعه شناختی و روانشناختی آزارطلب است« - ستاری،. - 145 :1373
وقوع سرایی در شعر شاعران سبک عراقی نیز مانند انوری، به ویژه در غزلیات وی وجود داشته است، و همین وقوع سرایی انوری مورد توجه سعدی نیز در غزلیات وی بوده است. استاد فروزانفر در مورد سبک جدیدی که انوری به وجود آورده است که به نوعی همان ویژگی های مکتب واسوخت را دارد میگوید: »سبک اختراعی او به واسطه نزدیک کردن بیان شعری به محاوره حاصل گردیده و همین سبک پس از یک قرن سیر تکاملی به بهترین صورت و خوشترین اسلوب در زبان سعدی شیرازی جلوه کرد« - فروزانفر،. - 333 :1380 یکی از ویژگیهای سبک واسوخت گله از معشوق و سرزنش کردن آن است که در غزلهای عاشقانه انوری مشاهده میشود:
یار دل در میان نمیآرد وز دل من نشان نمیآرد
سایه بر کار من نمیفکند تا که کارم به جان نمیآرد
روز عمرم گذشت و وعده وصل شب هجرش کرا نمیآرد
به سر او که عشق او به سرم یک بلا رایگان نمیآرد - انوری،. - 799 :1364
از وفای انوری چون روی گردانیدهای شرم دار از روی او آخر جفا تا کی کنی - همان، . - 937
گاهی هم غزلیات عاشقانه انوری لحن تهدید آمیز نسبت به معشوق به خود می گیرد:
هان ای صنم خواری مکن آبم به تاتاری مکن تا درد سر نارم تو را - انوری،. - 765 :1364
انوری گله و شکایت از معشوق می کند و او را تهدید و سرزنش میکند اما از جایگزین کردن معشوق با معشوقی دیگر سخنی به میان نمیآورد. - مدرس زاده، - 147 :1390 این نکته بیان کننده این مطلب است که شیوه وقوع گویی و واسوخت در عصر وی و حتی تا روزگار سعدی فقط نیمه شکایت بوده است. در شعر عاشقانه سعدی نیز توجه و رویکردی به ساحت معشوق دارد اما شگفت این است که » نمی توان یک تصور قابل رؤیت از معشوق واقعی غزلهای ایرانی ترسیم کرد زیرا اینها شخصیتهای تلفیقی ممزوج شده دارند در واقع کل صفات گاه همراه و هماهنگ در وجود این معشوقکان دیده میشود« - اسلامی ندوشن، ». - 132 :1388
در مواجهه با همین شخصیتهای تلفیقی است که هم خواهش و التماس و هم شکایت از معشوق در میان است و همین گونه تعابیر است که به شعر فارسی طیفی منشور گونه بخشیده است و باز به همین علت است که خوانندگان شعر عاشقانه فارسی، از پس قرنها مطلوب و مقصود خود را در این شعرهاجستجو میکنند - «مدرسزاده،. - 147 :1390 سعدی نیز در شیوه واسوخت گویی فقط به طرح گله و شکایت از معشوق بسنده می کند و سخنی از ترک کردن وی به میان نمی آورد زیرا سعدی در رعایت اخلاق عاشقانه تابع دیدگاه یک دل و یک دلبر است و نمی خواهد به موضوع ترک معشوق و رفتن سراغ دیگری دامن بزند.
ای سخت کمان سست پیمان این بود وفای عهد اصحاب - کلیات سعدی، - 420 :1364
دیدی که وفا به جا نیاوردی رفتی و خلاف دوستی کردی