بخشی از مقاله

چکیده:

وحشی بافقی یکی از شعرای مشهور ادب فارسی است که اکثر منتقدان او را اولین یا حداقل برجسته-ترین شاعر مکتب واسوخت دانستهاند. اگر چه سخن منتقدان در این زمینه درست مینماید اما به موازات اشعار واسوختی، غزلهایی به سبک عراقی که در آن شأن و منزلت معشوق در اوج , و عاشق در حضیض میباشد، بسیار است. از این مهمتر اشعار»سگیه« که در آن شاعر، خود را سگ معشوق خوانده است در دیوان او کم نیست. لذا به نظر میرسد اشعار »سگیه« وحشی یا دیگر اشعارش در زمینهی واسوخت تا حدی تصنعی مینماید، در این مقاله سعی شده است، در مورد این دوگانگی اشعرا وحشی که بعضاً در یک غزل اتفاق افتاده است، بحث شود.

کلمات کلیدی: وحشی، واسوخت، سگیه، غزل

1 مقدمه

معبود، ممدوح و معشوق سه قهرمان شعر فارسی به ویژه غزلاند که بسیاری از شاهکارهای شعر فارسی حول محور آنان میچرخد. جایگاه معشوق - مذکر یا مؤنث - در شعر فارسی، در دورههای گوناکون، با توجه به مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و. . . اوج و حضیضهایی داشتهاست. در سبک خراسانی، عظمت چندانی ندارد، اما در سبک عراقی بنا به دلایل مختلف از جمله خلط معشوق و معبود و غلبه قالب غزل بر دیگر قالبها، به بالاترین درجه از اهمیت میرسد. این مقام والای معشوق در قرن نهم، کم کم به افول میگراید و برعکس سبک عراقی، دیگر یکهتاز میدانِ غزل نیست.

به نظر میرسد شاعران قرن نهم و دهم، بیشتر از آنکه مبدع باشند مقلد بودهاند و این روندتقریباً تا دوره بازگشت - که اوج این تقلید بود - کمابیش ادامه دارد. یکی از دلایل تضادهای فکری در شعر شاعران این دوره - و بعضاً در یک غزل - حتی در سبک هندی، ناشی از همین تقلیدگرایی است. چنانکه آشکارا در غزلهای وحشی بافقی، این تضاد دیده میشود. در غزلهای وحشی همزمان - حتی گاهی در یک غزل - خوارداشت و بزرگداشت معشوق مشاهده میشود. این خوارداشت معشوق گاهی به صورت »واسوخت« و بزرگداشت او، گاهی به گونهای است که شاعر خود را »سگ« معشوق میخواند.

1-1 مکتب واسوخت

شاعرانِ پس از حافظ، در پی یافتن رویکرد وشیوهای جدید در غزل بودند. آوردن طنز و هجو در غزل به شیوه عبید زاکانی، آوردن اسامی غذاها و. . . تلاشهای ناکامی بود که راه به جایی نبرد. شاید بتوان گفت مکتب وقوع مشهورترین جریان شعریی است که تا حدی موفق بود. در این مکتب، واقعیتیا واقعیت نمایی، مهمترین ویژگی غزل بود و معشوق ازلی و ذهنی تا حد زیادی جای خود را به معشوقی عینی - تقریباً شبیه سبک خراسانی - داد. طبیعی است که از درون چنین تفکری است که بگو مگوهای عاشق و معشوق در شعر منعکس خواهد شد. لذا مکتب واسوخت ضمن آنکه سادگی و روانی و عامه پسندی مکتب وقوع - شمیسا، - 161 :1370 را حفظ کرد، به اعراض از معشوق پرداخت.

» شعر واسوخت شعری است که در آن برخلاف سنت شعری غزل - هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت - »حافظ«، به جان تو گفتن طریق عزت نیست، به خاک پای تو آن هم عظیم سوگند است »سعدی« عاشق از معشوق روی برمیتابد و دیگر ناز او را نمیخرد و به سراغ معشوق دیگر می-رود. - شمیسا، - 273- 272 :1374 آقای گلچین معانی در مورد واسوخت میگوید: »واسوخت نوعی از وقوع گویی و منشعب از آن است، و به شعری گفته میشود که مفاد آن اعراض از معشوق باشد، و این کلمه با حذف نون مصدری »واسوختن« درست معنی ضد آن را که »سوختن« باشد، میدهد.« - گلچین معانی، - 779 :1374

آقای مؤتمن از مکتب واسوخت با نام »سبک وحشی« یاد میکند و معتقد است در پیدایش این سبک شاعرانی همچون: »جامیبابا، فغانی و مخصوصاً شرفجهان قزوینی و میلی هروی و دیگران هر یک به سهم خود در تکمیل و توسعه آن کوشیدند تا بالاخره به دست وحشی شاعر اواخر قرن دهم به سرحد کمال رسید.« - مؤتمن، - 377 :1339 آقای شافعی نیز ابداع مکتب واسوخت را به وحشی نسبت میدهد: »شیوهای فرعی در مکتب وقوع پیدا شد که مبدع آن شیوه وحشی بود و به آن واسوخت میگفتند تا آنجا که بنیه فرهنگی عصر اجاز میداد، نوآوری کرد و طرز واسوخت را پدید آورد. - « شافعی، - 202 :1380

شبلی نعمانی نیز همین نظر را دارد: »واسوخت را هم او}وحشی{ ابتدا کرده و بدو هم خاتمه یافت.« - نعمانی، بیتا ج. - 16 :3 البته این نظر درستی نیست، زیرا اعراض از معشوق هر چند اندک، در شعر شاعران سبک عراقی نیز دیده میشود. در سبک خراسانی نیز گاهی به شدت از معشوق گله شده و.... شمیسا میگوید: »در تغزلات قصاید شاعران دوره غزنوی که معشوق مقام حقیری دارد و گاهی کنیز و اکثراً غلام اوست،مکرراً به این معنی برمیخوریم که شاعر با خشونت با معشوق خود رفتار میکند و او را به قطع رابطه تهدید مینماید و...« - شمیسا، -276 :1374 - 277 به نظر میرسد بسامد اشعار واسوختی در غزلهای وحشی از اخلافش بیشتر باشد و گرنه حتی در اشعار سعدی که اوج عظمت معشوق است، چنین اشعاری کم نیست:

هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر                                 که من از دست تو فردا بروم جای دگر - سعدی، - 301/1 :1369

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید