بخشی از مقاله
چکیده
نشانه-معناشناسی در تجزیه و تحلیل نظامهای گفتمانی تلاش کرده است با ارائه الگوهایی، چگونگی تولید، کارکرد و دریافت معنا از متن را بر اساس منطق متن، میسر نماید. از جمله این الگوها، الگوی روایت متداول است که ضمن آنکه مبنای داوری و ارزیابی خود را بر اساس کنشهای موجود در متن قرار داده است، تلاش میکند هرگونه امکان خوانش متکثر از نظام ارزشگذاری اثر ادبی را تا جای ممکن کاهش دهد. بدینسان این مقاله تلاش میکند، ضمن معرفی این الگو و تطبیق آن بر بازینامه گرشاسپ به این پرسش پاسخ دهد که آیا کنشهای متعدد در مراحل مختلف بازینامه، از وحدت رویه برخوردار هستند. بدین منظور مقاله حاضر ابتدا به معرفی الگوی روایت متداول میپردازد و سپس با تطبیق این الگو بر بازینامه، این فرض را که کنشهای متعدد در مراحل مختلف بازینامه، در پی هدف واحدی نیستند و کلیت اثر دارای وحدت کنش نمیباشد، مورد بررسی و اثبات قرار میدهد.
.1 مقدمه
با گسترش ساحتهای مختلف ادبیات، زمینه برای رشد نقد ادبی و رویکردهای متعددی که هر کدام از آنها منجر به شکلگیری مکاتب مختلف شدند، فراهم گشت. این رویکردها که هر کدام اثر ادبی را از منظری خاص مورد توجه قرار میدهند، خوانشهایی ارائه میکنند که نه تنها در هیچ ساحتی با یکدیگر تناظر ندارند، بلکه گاه در تقابل کامل با یکدیگر نیز قرار میگرفتند. بدین منظور تلاش برای دستیابی به روشهایی که اثر را همانگونه که هست، مورد مطالعه قرار دهند، افزایش یافت.
از جمله این روشها، نشانه-معناشناسی1 است. نشانه-معناشناس ادعا میکند که از میان چگونه خواندن و چگونگی باید خواندن متن، این رویکرد دوم است که زمینه لازم برای امکان دستیابی به دلالت معنایی متن را فراهم میآورد. از اینرو، یکی از الگوهایی که نشانه-معناشناسی برای رسیدن به این هدف ارائه کرده است، الگوی روایت متداول2 است که میتوان آن را »روشی برای تحلیل زبانشناختی عمل روایت« در نظر گرفت - عباسی، . - 3 :1393 به عبارت دیگر، این الگو برای بررسی و ارزیابی تمامی کنشها طراحی شده است؛ کنشهایی که تفاوت نمیکند در مدیوم رمان و نمایشنامه تحققپذیرند یا فیلمنامه و بازینامه. متن ادبی که برای بررسی در این مقاله انتخاب شده، بازینامه گرشاسپ اثر آرمان آرین میباشد که شخصیت اصلی آن از گرشاسپنامه اسدی طوسی اقتباس شده است. این متن از آن رو انتخاب شده است که این بازینامه یکی از اولین آثار منتشر شده در حوزه بازینامه نویسی در کشور است.
این حوزه که برخلاف بازیهای رایانهای کمتر مورد توجه قرار گرفته، همچون سایر متون نمایشی از قابلیت بررسی و ارزیابی برخوردار است. این بازینامه که از چهار مرحله مختلف و در سیری خطی شکل گرفته، دارای مراحل مجزا و تا حدودی خودبسنده است که هر کدام از این مراحل دارای کنش مخصوص به خود میباشند. بازینامههای این چنینی همچون فیلمنامهی سریالهای تلویزیونی و فیلمهای اپیزودیک که از بخشهای متعددی تشکیل شده، از این ظرفیت برخوردار است که در کنار داوری کلیت اثر، هر بخش آن به صورت مجزا نیز مورد بررسی قرار گیرد.
در مطالعه اولیه این بازینامه و بررسی کنشهای هر مرحله که همگی باید در خدمت کنش اصلی باشند، این فرض مطرح گردیده است که بازینامه گرشاسپ از چنین رویکردی پیروی نمیکند و میان مراحل آن پیوست کنشی وجود ندارد. بدینسان پرسشی که این مقاله درصدد پاسخ به آن برآمده این است که چرا و چگونه کنشهای متعدد در مراحل مختلف بازینامه گرشاسپ از وحدت رویه برخوردار نمیباشند. برای پاسخ به این پرسش، این مقاله ابتدا به معرفی الگوی روایت متداول میپردازد و سپس با تطبیق آن بر کلیت بازینامه، تلاش میکند این فرض را مورد بررسی قرار دهد که مراحل چهارگانه این بازینامه دارای وحدت کنش نمیباشند و یکی از این مراحل، کنشی غیر منطبق با کنش سایر مراحل را دنبال میکند.
.2 الگوی روایت متداول
الگوی روایت متداول ارائه دهنده منطق یا دستور زبان کنش و در اصل هر کنشی است. از آنجایی که پایه و اساس یا به عبارت دیگر، واحد معنایی هر روایتی بر روی کنش استوار است، پس الگوی روایت متداول به نوعی دستور زبان تمام روایتهاست. به همین دلیل، به صراحت میتوان بیان کرد که هر روایتی حداقل از یک کنش تشکیل شده است و نمیتوان روایتی را متصور شد که در دل خود کنش نداشته باشد. بررسی، ارزیابی و چگونگی تحقق این کنش نیز با الگوی روایت متداول تبیین میشود. الگوی روایت متداول از سه مرحله تشکیل شده است: مرحله عهد قرارداد، مرحله کنش و مرحله ارزشگذاری. مرحله ارزشگذاری، مرحله کنش را و مرحله کنش، مرحله عهد قرارداد را با خود پیشفرض دارد. در واقع، این سه مرحله که لازم و ملزوم یکدیگر میباشند، یک نظام واحد را تشکیل دادهاند. به طوری که نمیتوان کنشی را متصور شد که یکی از این مراحل در آن حضور نداشته باشد.
برای انجام هر کنش، مرحله عهد قرارداد لازم است. مرحله عهد قرارداد از دو نقش یا کنشگر تشکیل شده است: کنشگر - شخصیت اصلی روایت - و کنشگزار یا کنشگر فرستنده. قبل انجام هر کنشی، کنشگر از طرف کنشگزار به انجام کنشی تحریک میشود. با قبولاندن این عهد، کنشگزار نه تنها کنشگر را به انجام عملی مکانیکی متعهد میکند، بلکه این عمل را غایتمند و هدفمند نیز میکند. با غایتمند شدن کنش، کنش آگاهانه تحقق مییابد. با پذیرفتن مرحله عهد قرارداد، کنشگر به انجام کنشِ مورد نظر متعهد میشود.
مرحله کنش فقط از یک کنشگر یا فقط از یک نقش تشکیل شده است. در این مرحله، کنشگر تلاش میکند تا کنش را به انجام رساند. از لحاظ شکلی، مرحله کنش زمانی متجلی میشود و به انجام میرسد که چیزی از حالت بالقوه به حالت بالفعل تبدیل شود؛ از اینرو مرحله کنش، دو مرحله زیر را در خود پیشفرض دارد: -1 مرحله توانش - بالقوه - -2 مرحله عمل - بالفعل - . مرحله توانش پیش فرض مرحله عمل است. در مرحله توانش چهار فعل تأثیرگذار وجود دارد. این چهار فعل به شکل بالقوه در هر فعلی موجود هستند و برای اینکه کنشی انجام گیرد، این چهار فعل حتماً »باید از حالت بالقوه به حالت بالفعل تغییر یابند.« این چهار فعل عبارتاند از: -1 بایستن -2 خواستن -3 دانستن -4 توانستن اگر فقط یکی از این چهار فعل از مرحله بالقوه به مرحله بالفعل تغییر وضعیت ندهد، کنشی انجام نمیگیرد.
از اینرو باید توجه داشت، کنشگری که تنها دارای اشتیاق یا نیاز به انجام کنش است، فاعل بالقوه نامیده میشود و تنها زمانی تبدیل به فاعل بالفعل میشود که از قابلیت انجام کنش نیز بهرهمند گردد. برای این منظور باید دو فعل توانستن و دانستن برای او حاصل شده باشد. بنابر این هر کنشی دارای یک پیش فرض خواستن و بایستن در کنار یک پیش فرض توانستن و دانستن است. با به فعلیت رساندن هر چهار فعل مرحله توانش، مرحله عمل نیز تحقق مییابد. مرحله عمل را میتوان به مثابه همان »تغییری که به بار مینشیند« مورد توجه قرار داد. بر این اساس، کنشگر برای انجام کنشی که در مرحله عهد قرارداد متعهد شده است، باید این چهار فعل تأثیرگذار را از حالت بالقوه به حالت بالفعل تغییر دهد؛ چراکه در غیر این صورت، امکان ندارد کنشی تحقق یابد.
با توجه به مطالب ارائه شده، میتوان بزرگترین دستاورد بهرهمندی از الگوی روایت متداول را در این نکته خلاصه کرد که این الگو به منتقد اجازه میدهد تا با ارزیابی روند کلی داستانِ کنشمحور، توالی سیر داستان را پیدا نماید؛ به عبارت دیگر این الگو نشان میدهد که اثر چقدر در راستای هدف اصلی خود حرکت کرده و چقدر از هدف اصلی خود که انجام کنش است فاصله گرفته است. این مسئله سبب میشود که الگوی روایت متداول، به ابزاری مناسب برای داوری و ارزیابی آثار روایی، به ویژه آثار اپیزودیک و چند مرحلهای تبدیل شود. اکنون که الگوی روایت متداول معرفی گردید، کارکرد این الگو در بازینامه گرشاسپ مورد بررسی قرار میگیرد.
.3 تطبیق الگوی روایت متداول در بازینامه گرشاسپ
بازینامه گرشاسپ، از چهار مرحله تشکیل شده است. هر مرحله دارای اهداف مخصوص به خود است. برای بررسی کارکرد الگوی روایت متداول در این بازینامه، کلیت بازینامه بررسی میشود. بدین منظور ابتدا خلاصهای از داستان ارائه میگردد، سپس هدف اصلی آن تبیین میشود. در ادامه سه مرحله عهد قرارداد، مرحله کنش و مرحله ارزشگذاری مشخص میگردد. در مرحله کنش، چهار فعل تأثیرگذار که مرحله توانش را تشکیل میدهند، مورد توجه قرار میگیرد. اگر این چهار فعل، از حالت بالقوه به حالت بالفعل تغییر یابد، مرحله عمل نیز محقق گردیده است، در غیر این صورت، مرحله عمل و بهتبع آن مرحله کنش به سرانجام نمیرسد.
.1-3 خلاصه داستان
گرشاسپ متوجه میشود که برادر و مردم سرزمینش که در نزدیکی زابل قرار دارد، توسط اشموغها و دیوها کشته شده، اموال خانوادگی آنها که شامل یک گرز گرانبها میشود نیز به غارت رفته است. این گرز از آن رو با اهمیت است که در افسانه دیوها آمده که تنها این گرز میتواند دودمان آنها را بر باد داده، آنها را به هلاکت رساند. گرشاسپ برای گرفتن انتقام از هیتاسپ و بازپسگیری گرز به مبارزه با او و نیروهای اهریمنیاش میپردازد. او موفق به گرفتن انتقام میشود، اما نمیتواند گرز را تصاحب نماید؛ زیرا هیتاسپ آن را برای گندرو ارسال کرده است.
گرشاسپ خود را به گندرو که در شمال ایران و در باتلاقی ساکن است، میرساند. پس از عبور از موانع مختلف، گرشاسپ گندرو را نابود میکند؛ اما او بازهم موفق نمیشود که گرز را به دست آورد؛ زیرا گندرو آن را برای سناویذک که در کوهستان فرمانروایی میکند، ارسال کرده است. گرشاسپ راهی کوهستان میشود، اما دروازهی ورود بسته است و اژدهای بزرگی از آن مراقبت میکند. او با اژدها مبارزه میکند و موفق میشود آن را به همراه دروازه از پیش رو بردارد و وارد کوهستان شود.