بخشی از مقاله

چکیده

داستان های عاشقانه از برجسته ترین مضامین ادب غنایی فارسی است که شاعران پارسی زبان به سبب جاذبه و کشش این گونه داستان ها به نظم و روایت آن، اهتمام ورزیده اند. در سیر تکوین منظومه های غنایی که از ورقه و گلشاه عیوقی آغاز شد و با مثنوی های عاشقانه ی نظامی به اوج رسید، شاعران دوران بعد را به سرودن منظومه های غنایی تشویق کرد. در این میان، سلمان ساوجی و امین الدین صافی نیز با خلق آثاری چون جم شید و خورشید و بهرام وگل اندام در این زمینه، به طبع آزمایی پرداختند. این پژوهش برآن است که با بررسی موضوعی این دو منظومه، به تشابهات و اختلافات محتوایی این دو اثر بپردازد و ویژگی های هر یک از آثار را در نتیجه ی قیاس موضوعی ارزیابی کند.

مقدمه

طبع بشر به شنیدن و خواندن داستان رغبت فراوان دارد. بنابراین از روزگار کهن مردم این دیار به آفرینش روایات شگفت انگیز علاقه ای خاص داشته اند و به خلق قصه های گوناگون در موضوعات مختلف پرداخته اند. در این میان داستان های عاشقانه از ادب فارسی میانه به ادب پارسی دری سرایت کرده اند.

این منظومه ها، نمونه ی گسترش یافته ی شعر غنایی است. اگر چه در غزل، پرداختن به عشق برجسته است اما در منظومه های عاشقانه، این مضمون فراخ تر و گسترده تر شده و در بستر داستان به کمال می رسد.

در میان شاعرانی که به سرایش مثنوی های عاشقانه پرداخته اند، نام خواجه جمال سلمان بن خواجه علاءالدین محمد ساوجی معروف به "سلمان ساوجی" به چشم می خورد.

او در اوایل قرن هشتم در حدود سال - 709 - در شهر ساوه چشم به جهان گشود. ساوجی را از آخرین قصیده سرایان معروف ایران پیش از عصر صفویان می دانند.

اما او در سرایش قالبهای دیگر شعر مانند: غزل، قطعه، ترجیح بند، ترکیب بند، رباعی و مثنوی از تبحر خاصی برخوردار بوده است و البته از موفقیت ساوجی در غزل سرایی نمی توان چشم پوشید. شیوایی سخن و مضامین بکر او در آموختن افکار عاشقانه و عارفانه، او را در شمار بهترین غزلسرایان قرن هشتم قرار داده است. او در مثنوی سرایی نیز چیره دست است و دو مثنوی "فراق نامه" و "جم شید و خورشید" گواهی بر این ادعا هستند. ساوجی در مثنوی "جم شید" به نوآوری و ابتکار پرداخته وبا وارد ساختن قالب های غزل، قطعه، رباعی و دوبیتی در میان مثنوی به این توفیق، دست یافته است. زیرا با تغییر وزن و قافیه توانسته است یک نواختی مثنوی را ازبین ببرد.

مثنوی جم شید و خورشید در بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف است وبیش از دوهزارونهصد بیت دارد. ساوجی این اثر را در جمادی الثانی سال - 763 - به نام اویس ایلکانی ساخته است.

مثنوی دیگرمورد تحقیق این پژوهش، منظومه ی بهرام و گل اندام امین الدین صافی است. او در قرن نهم و دهم هجری قمری می زیست و در شهر سبزوار متولد شد. منظومه ی بهرام و گل اندام 3050بیت در بحر هزج مسدس دارد.

-1روایت داستان مثنوی جم شید و خورشید:

جم شید پسر پادشاه چین، زیبارویی به نام خورشید را به خواب می بیند و به او دل می بازد. او به کمک مهراب که بازرگانی جهان دیده و نقاش بود از مکان خورشید که دفتر قیصر روم است آگاه می شود و به همراه مهراب با خدم وحشم به سوی روم حرکت می کند. در طول مسیر مصائب و حوادثی را مانند گذر از سرزمین پریان، جنگیدن با اژدها وعبور از دریا را پشت سر می گذارد. مهراب و جم شید در کسوت بازرگان وارد روم می شوند. جم شید با بردن متاع و جواهرات به قصر خورشید او را ملاقات می کند تا آن گاه که خورشید نیز دل به مهر جم شید می بازد. دراین میان مادرش، افسر که از بزم ها و می گساری دخترش آگاه می شود او را در قلعه ای بالای کوه زندانی می کند.

جمشید از هجر معشوقش سر به بیابان می گذارد. مهراب او را می یابد و با خود به دربار قیصر می برد و قیصر ،جم شید را به مقام وزارت منصوب می کند. خورشید با میانجی گری مهراب از اسارت قلعه رهایی می یابد . در این هنگام شادی شاه، پسر خسروشام به خواستگاری او می آید. شادی شاه در سه مرحله در برابر جم شید مغلوب می شود. او در می گساری و میدان چوگان ،مقهور توانایی جمشید می گردد.

جمشید در میدان چوگان بازی ،جان قیصرروم را که در چنگ شیری گرفتار آمده بود نجات می دهد و شیر را به هلاکت می رساند. قیصر، جم شید را بر ملک شادی ترجیح می دهد و شروط دشواری را برای ازدواج او با خورشید مطرح می کند. شادی شاه به شام باز می گردد و جمشید از قیصر می خواهد تا به شام لشکر بکشد. او با لشکری انبوه به شام می تازد و ملک شادی را شکست می دهد. پس از بازگشت ،مراسم عروسی جمشید و خورشید برگزار می شود. آنان به بهانه ی گردش در کوه ودشت به چین بازمی گردند و پدر جمشید او را به پادشاه چین می سازد.

-2روایت داستان مثنوی بهرام و گل اندام:

پادشاهی قدرتمند در روم زندگی می کرد که جز داشتن فرزند، آرزویی دگر نداشت. پس از چهل سال خداوند به او پسری بی همال می بخشد که نامش را بهرام می نهد. بهرام در تمام علوم و فنون زبردست می شود. روزی بهرام با خدم وحشم خود به شکار می رود. در شکار شیری را از پای در می آورد و به شکارش ادامه می دهد. ناگهان آهویی را می بیند و به دنبال او اسب می تازد تا آنجا که راه را گم می کند. او در بیابان سرگردان می شود تا آن گاه که به کوهی می رسد و برفراز کوه گنبدی می بیند. چون داخل می شود صورتی زیبا را مصور بردیوار می بیند وبه او دل می بازد.

پیری که ساکن آن گنبد است، تصویر را به بهرام معرفی می کند که او گل اندام، دختر شاه چین است و هزاران عاشق بی قرار دارد. بهرام با شنیدن وصف او تصمیم می گیرد به چین برود. در ابتدا به باغ پریان می رسد که درآن دختری به نام سمن بو به همراه شش برادر دلاورش به نام های صیفور، شماین، قمطار، قیطول، قمتال و تهتمن ساکن بودند. شش برادر با او نبرد می کنند. بهرام همه ی آن ها را شکست می دهد و آنان به اطاعت او درمی آیند. سپس با دیوی به نام "افرع" مبارزه می کند و بعد از آن با جماعتی بازرگان در کشتی می نشیند و گرفتار نهنگ می شود. این بار هم نهنگ را ازپا درمی اورد و چون به نزدیک شهر چین می رسد، لشکر بهزاد بلغار را می بیند که به خواستگاری گل اندام آمده و قصد دارد او را به زور از فغفور چین بستاند.

بهرام با مدد صیغورجنی، بهزاد را می کشد و سپاهش را شکست می دهد. سپس در کسوت درویشی وارد شهر می شود و گل اندام را ملاقات می کند. او یک سال منتظر بر در قصر می ماند زیرا گل اندام هرسال روز عید ازقصر بیرون می آید. بهرام به دست ندیمان گل اندام ،انگشتری از لعل می سپارد.چون گل اندام ارزش انگشتر را درمی یابد، حدس می زند که درویش نمدپوش شاهزاده است.پس از آن بهرام ،نامه های عاشقانه به او می نویسد اما گل اندام هر بار او را رد می کند. چون خود راشاهزاده معرفی می کند بازهم دختر او را به صبر دعوت می کند. شاه روم که بهرام را گم کرده بود برای یافتنش جایزه ای تائین می کند. عیاری به نام شبرنگ از جای بهرام آگاه می شود.

شاه روم او و وزیرش را به همراه نامه ای به چین می فرستد. وزیر، بهرام را مقابل قصر گل اندام می بیند. اورا با لباس شاهانه و تاج پادشاهی به نزد فغفور می برند. در این زمان برادر بهزاد، نوشاد، برای انتقام خون او به چین حمله می کند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید