بخشی از مقاله
چکیده
کهنالگو یا آرکیتایپ طرحکلّی رفتارهای بشری است که ریشه در ناخودآگاه جمعی دارد. در روانشناسی تحلیلی یونگ،کهنالگوهایمهمّ عبارتند از: سایه، پرسونا، خود، آنیما و آنیموس. این صور مثالی برای رسیدن به مرزهای خودآگاهی در نمادهای گوناگون جلوهگر شده و در آثار هنرمندان نمود پیدا کردهاند. آنیما از مهمترین کهنالگوها است که به روان زنانهی یک مرد اشاره دارد و استعدادی موروثی است که به واسطهی آن، مرد امکان تجربهی انگارهی زن را مییابد.
آنیما، مظهر طبیعت زنانه و روحمونّث مردان است، کهنالگویی است که هم نمود مثبت دارد و هم نمود منفی. این مقاله بر آن است تا با برشمردنخصوصیّات این کهنالگو و تأثیرات مثبت و منفی آن، اشعار قیصر امینپور را مورد بررسی قرار و نشان دهد که این شاعر معاصر تا چه حد تحت تأثیر مادینه جان خود یا همان آنیما بوده است. براساس نتایج به دست آمده مشخص شد امینپور از دو جنبهی مثبت و منفی آنیمای وجودش تأثیرپذیرفته و این تأثیرپذیری در اشعار وی نیز نمود داشته است. این مقاله توصیفی - تحلیلی است واطّلاعات آن به شیوهی کتابخانهای گردآوری شده است.
مقدّمه
قیصر امینپور - تولد1338، وفات - 1386 شاعر انقلابی و آرمانگرای مذهبی است، که حضور خود را در جمع شاعران معاصر از سالهای 58 و 57 با سرودن اشعاری در قالب شعر نو علنی کرد. دوران ابتدایی شاعری خود را بدون هیچ حادثهای در زبان و اندیشه پشت سر گذاشت؛ و به خاطر داشتن اشعاری با ویژگیهای منحصربه فردی چون عاطفه، مضامین بکر، ایجاد فضای عرفانی و تلمیحات مذهبی و دینی از جمله موفقترین شاعران معاصر و انقلاب محسوب میشود.
از آنجایی که اشعار وی تا حدودی قابل انطباق با انواع کهنالگوهای مهم مطرح در روانشناسی یونگ است سعی بر آن است تا از میان نمونههای دیرینه زرکه هریک منعکس کننده شرایط فردیمشخصّی است، به بررسی کهن-الگوی "آنیما" پرداخته شود و پس از برشمردن ویژگیهای مثبت و منفی آن، تأثیر این کهنالگو بر ذهن و ضمیر شاعر معاصر، قیصر امینپور مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
"ناخودآگاه جمعی" »گنجینهای است از خاطراتی که آدمی از نیاکان بسیار دوردست خود به ارث برده است. این آثار مربوط به مشهودات حسی و مدرکاتی است که بر ذهن نیاکان بشر، عارض گردیده و در نسلهای متوالی تکرار شده و به تجربه پیوسته، و چکیده و عصارهی تکامل نوع انسان را تشکیل داده است. یونگ این تجارب و معلوماتی را که از نیاکان به ارث رسیده و ناخودآگاه جمعی ما از آنها تشکیل یافته است،"کهنالگو - archetype - "میخواند. این مفاهیم در همهی افراد بشر، یکسان است
علّت این یکسانی به اعتقاد یونگ، یکسانی ساختمان مغز نژادهای مختلف آدمیان و ناشی ازتحوّل مشترک آنهاست. به نظر یونگ ناخودآگاه جمعی که از تجارب روی هم انباشته شدهی نسلهای گذشته تشکیل یافته، نیرومندترین سیستم روان آدمی است که در موارد بیمارگونه »من« و ناخودآگاه شخصی را تحتالشعاع قرار میدهد از این رو پایههای من و ناخودآگاه شخصی بر روی ناخودآگاه جمعی گذاشته شده و علم ما از این عالم خارج تاحدّ زیادی مطابق کهنالگوهای موجود در این ناخودآگاه است
یونگ بیان میدارد که »صورتهای ازلی که مظاهر نمونهوار و همگانی روان هستند در ناخودآگاه جمعی پنهانند و میتوانند هر زمان و مکان خود به خود جلوهگر شوند« - یونگ،. - 96 :1378 به اعتقاد یونگ، »ناخودآگاه جمعی قویترین و با نفوذترین مخزن سیستم روان است که انبار خاطرات نژادی میباشد و تمام تجاربی است کهطیّ تکامل انسان و درطیّ قرون و اعصار به وسیلهی نسلها تکرار شده است، این ناخودآگاه جهان شمول است
1 آنیما
آنیما از جمله مهمترین کهنالگوهایی است که همواره ذهن بشر را تحت تأثیر قرار داده است. »یونگ زن مخفی در روان مرد را آنیما مینامد
به عبارتی آنیماتجسّم» تمامی گرایشهای روانی زنانه در روح مرد است همانند: احساسات، خلق و خوهای مبهم، مکاشفههای پیامبرگونه،حسّاسیّتهای غیرمنطقی،قابلیّت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سر انجام روابط با ناخودآگاه کهاهمیّتش از آنهای دیگر کمتر نیست
»یونگ همیشه از این عقیده دفاع میکند که سرنمونها از تکرارتجربیّات نیاکانمان سرچشمه می-گیرند، آنیما گنجینهای از تمامتجربیّات اجدادی مردان با زنان است، پدیدهای است باستانی و حتی امروزه نیز تابع راه و رسمبشریّت ابتدایی است
به اعتقاد روانشناسانی همچون یونگ، »ضمیر ناخودآگاه انسانها، بسیارفعّالتر و پویاتر از ضمیر خودآگاه آنهاست، به گونهای که میتواند بر افکار، عواطف، حالات وحتّی شرایط جسمانی افراد، تأثیرات قابلتوجّهی بگذارد؛ بدون آنکه خود شخص،متوجّه آن شود
بنابراین آنیما هم به عنوان عنصر مادینهای که در ناخودآگاه مردان حضور دارد میتواند احساسات، خلق و خو، و افکار آنان را تحت تأثیر قرار دهد. چنانکه تأثیر آن را میتوان در اشعار امینپور که به گونهای بیانگر حالات و عواطف درونی اوست مشاهده کرد.
جنبهی زنانهی روح مرد یعنی آنیما »پیچیدهترین و از طرفی، دلانگیزترین آرکیتایپهای روان-شناسی یونگ است؛ مردان، کسی را دوست دارند کهخصوصیّات روان زنانهی آنان را داشته باشد. به هر تقدیر، اینکه روان انسان، دو جنسی است در معارف بشری از قدیم، انعکاس وسیعی داشته است. یک ضربالمثل آلمانی میگوید: "هر مردی،حوّای خود را در اندرون خود دارد
همچنین »یونگ آنیما را روح انسان به شمار میآوردالبتّه نه روح به معنای مسیحی آن، که جوهر شخصیّت و دارای صفت میرائی است، بلکه روح به مفهومی که مردم بدوی به آن قائلند، یعنی قسمتی ازشخصیّت