بخشی از مقاله

چکیده

الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت نیازمند طراحی مولفهها و شاخصهاي روابط خارجی است. این شاخص ها در قالب اصل »تعامل در سیاست خارجی« یعنی حکم چشم انداز 20 ساله توسعه کشور صورت میگیرد. در این مطالعه براي تبیین بهتر این موضوع الگوي »تعامل گرایی ایرانی« را با الگوي »توسعه مسالمت آمیز چین« مقایسه میکنیم. در مقاله حاضر تلاش شده است که شاخص هاي توسعه مسالمت آمیز چین با شاخص هاي تعامل گرایی خارجی ایران مورد قیاس و ارزیابی قرار گرفته. تا از این منظر نقاط قوت و ضعف الگوي ایرانی مشخص شود و در پایان مقاله راهبردهاي لازم براي اجراي اصل تعامل گرایی در سیاست خارجی و توسعه کشورارائه میگردد.

البته دو الگو با توجه به شرایط محیطی و بین المللی و زمانی خاص خود تفاوت هاي جدي با هم دارند که در ارائه راهبردهاي مد نظر و تحلیل نهایی مورد توجه قرار میگردد. چین قدرتی است که از دهه 1960 میلادي الگوي توسعه مسالمت آمیز خود را با هدف رسیدن به یک هژمونی بین المللی دنبال کرد و در این مسیر شاخص هاي کیفی سیاسی و دیپلماتیک را در خدمت شاخص هاي کمی توسعه و رشد اقتصادي قرار داد؛ اما جمهوري اسلامی ایران که در سند چشم انداز 20 ساله امید رسیدن به عنوان قدرت اول منطقه را دارد.

قدرتی است که به گونه اي کیفی از شاخص ها و تعاریف مربوط به هر گونه هژمونی و استیلاي منطقه اي برائت عقیدتی و فرهنگی دارد ولی در پیشبرد شاخص هاي کمی توسعه جدي است. و لذا در چهارچوب چشم انداز20 ساله بر تعامل خارجی تاکید شده است که مهمترین عرصه تعاملگرایی ایران در سطح راهبرد منطقه اي و روابط دو جانبه همسایه اي است. با این شرایط میتوان یک الگوي تحلیلی را طراحی کرد که در آن تناسب هاي مربوط به دو برنامه بلند مدت توسعه ایران و چین - یعنی ایران1404 هجري و چین 2025 میلادي - به عنوان پایه تحلیل راهبردي مورد عنایت قرار گیرد. در مورد خاص ایران به بخش هاي قانون توسعه پنجم به ویژه فصل هفتم مربوط به توسعه دفاعی، سیاسی، و امنیتی ارجاع داده شده است.

مقدمه:

در نظام بین الملل ،سیاست خارجی تابعی از نظام داخلی کشورها شده و نمی تواند به عنوان یک متغیر مستقل بررسی شود. قدرت کشورها دیگر نه در وسعت سرزمینی بلکه در افزایش قدرت ملی از طریق تولید تکنولوژي و علمی و ارتقاء تولید ناخالص داخلی و قدرت صادرات محاسبه میشود.به عبارت دیگر در نظام بین المللی جدید همچون گذشته،مهمترین عامل برتري دولتها »قدرت« است،اما اکنون قدرت طبق شاخص هاي جدید و نوین تعریف می شود. در این میان چین یکی از کشورهاي برتر جهان است که با افزایش قدرت اقتصادي خود توانسته است منزلت خاصی در روابط بین الملل کسب کند و در آینده اي نزدیک ،به یک قطب مدعی هژمونی بین المللی تبدیل شود.

سیاست خارجی چین در اختیار سیاست داخلی آن است.لذا مهمترین اصلی که چین را هم وادار و هم مشتاق به رابطه مسالمت آمیز با جهان میکند »دست یابی به قدرت« است که آنهم بیشتر در قالب»پیشرفت اقتصادي« و دیپلماسی نوین سعی می کند بدست بیاورد.و ارائه دکترین هایی همچون »توسعه مسالمت آمیز« و»همسایه خوب«و...در همین راستا شکل گرفته است.

در مقایسه ، ایران در سیاست خارجی خود موفق شده تا ازتمامیت ارضی کشور حراست نموده و همچنین از نظام سیاسی کشور نیز صیانت به عمل آورد. اما هنوز سیاست خارجی ایران به گونه اي وارد مرحله بعدي یعنی تولید ثروت و قدرت نشده است که همه ظرفیت هاي توسعه اي کشور را نمایندگی کند.به عبارتی در سیاست خارجی بیشتر در حوزه هاي سیاسی و فرهنگی عمل کرده وبه حوزه هاي اقتصادي، تجاري ،صادرات ،ورود در بازارهاي فن آوري و بازارهاي سرمایه وارد نشده است.نگارندگان این مقاله امیدوارند با مقایسه شاخص ها و شرایط دو الگويل توسعه مسالمت آمیز چینل با هدف کسب هژمونی بین المللی و لتعامل گرایی خارجی ایرانل با هدف کسب رتبه اول توسعه در میان 26 کشور منطقه،به راهبردهایی عملیاتی براي رسیدن به اهداف چشم انداز بیست ساله دست یابد.

ضرورت پژوهش

روند توسعه ایران با توجه به شاخص روابط و محیط خارجی،طبق چه الگوي است؟ نقاط ضعف و قوت الگوي توسعه اسلامی و ایرانی در این رابطه کدامند؟و به عبارتی نوع ارتباطات سیاسی خارجی شکل گرفته در ایران،با معیار اهداف توسعه اي،در خدمت افزایش تهدیدها بوده است و یا اینکه فرصت هاي توسعه اي را براي کشور فراهم کرده است؟

این مقاله علاوه بر شناخت جنبه هاي قوت و ضعف دو الگو ، در صدد است که با مقایسه الگوهاي توسعه اي دو کشور راهبردها و پیشنهادهاي براي توسعه کشورمان ارائه دهد. چین الگوي »توسعه مسالمت آمیز« و ایران الگوي »تعامل گرایی ایرانی« را اصل اساسی براي تحقق توسعه در سیاست خارجی کرده اند.

سوال اصلی و سوال فرعی:

سوال اصلی پژوهش این است که »مفهوم قدرت« در سیاست خارجی چین و ایران چگونه تعریف شده است؟ به عبارتی دو کشور چه الگوها و راهبردهایی در سیاست خارجی براي دست یابی به اهداف خود به کار برده اند؟ و چقدر موفق بوده اند؟

در پاسخ سوال اصلی باید به کلام مشهورل دنگ شیائو پینگل رجوع کرد که ؛

»حقیقت را باید در واقعیت بجوید. « رفتار حاکمان چین جدید، آرمانگرایی دوره لمائو لرا پیش از پیش در برابر واقع گرایی به حاشیه رانده است.و چین سعی دارد براي تحقق آینده بهتر، سیاست خارجی مسالمت آمیزي در پیش بگیرد.لذا الگو »توسعه مسالمت آمیز« در همین راستاست.

الگوي توسعه مسالمت آمیز چین؛

توسعه امروزین چین به عنوان تنها قدرتی که هژمونی جهانی آمریکا را تهدید می کند،نتیجه شکل گیري یک طرح توسعه اي باصطلاح ل هژمون در داخل است.به عبارتی ابتدا چینی ها اختلافات داخلی خود را حتی بعضی به شیوه هایی غیر دموکراتیک حل کردند و سپس براي توسعه با اهداف و معیارهایی جهانی برنامه ریزي کردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید