بخشی از مقاله

چکیده

یکی از دلایل عمده کاهش صادرات فرش ایران کاهش تقاضای جهانی برای آن بوده است. از سوی دیگر در یکی دو دهه اخیر رقبایی جدی برای ایران مانند چین، هند، پاکستان، نپال و ترکیه به وجود آمدهاند که این صنعت را با چالش جدی مواجه ساختهاند. عوامل زیر بنایی که کشورها و شرکتها را به تجارت بینالمللی تشویق میکند پیچیده و بسیارند. براساس مطالعات صورت گرفته در می یابیم که منابع ناملموس - حقوق مالکیت، دارایی مدیریتی، دارایی ارتباطی - نقش مهمی در عملکرد صادرات دارند.

همچنین منابع ملموس - منابع انسانی و قابلیت تولید - و اهمیت آنها در مطالعات پیشین مورد توجه قرار گرفته است. هدف این تحقیق عبارتست از بهبود عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده و همچنین تاثیر منابع ملموس و ناملموس بر عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش و مقایسه نحوه میزان اهمیت و تاثیر این منابع می باشد. شاخص های تعیین کننده مولفه های منابع ملموس و ناملموس بر عملکرد صادراتی به منظور جمع آوری داده ها و اطلاعات آورده شده است. همچنین تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق در بخش پیشینه تحقیق آورده شده است.

-1 مقدمه
در تاریخ اقوام ملل دنیا کمتر هنر با قدمتی میتوان یافت که همچون فرش دستباف از مقبولیت عمومی برخوردار بوده باشد. فرش کالای تجاری و سودآور است بدان گونه که انبوهی از متصدیان و سرمایهگذاران ایرانی و غیر ایرانی را به خود مشغول داشته است. فرش دستباف ایران در بین صادرات غیرنفتی جایگاه ویژه دارد و از مهمترین اقلام صادراتی محسوب میشود. این جایگاه هر چند به طور بالقوه موقعیت خود را حفظ کرده اما در سالهای اخیر از رقابت مورد انتظار در بازار جهانی بازمانده است، بهگونهای که درآمد 517 میلیون دلاری سال 81 به 406 میلیون دلار در سال 85 کاهش یافت و در سال 1388 به 389، میلیون دلار رسید.

یکی از دلایل عمده کاهش صادرات فرش ایران کاهش تقاضای جهانی برای آن بوده است. از سوی دیگر در یکی دو دهه اخیر رقبایی جدی برای ایران مانند چین، هند، پاکستان، نپال و ترکیه به وجود آمدهاند که این صنعت را با چالش جدی مواجه ساختهاند. این موضوع در مطالعات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است.

قمصری - 1389 - در مطالعه ای به منظور افزایش اشتغال و ایجاد درآمد و حفظ صنعت فرش دستباف و توسعه این صنعت از لحاظ روابط و مناسبات کاری و توزیع درآمد عادلانه موارد زیر را پیشنهاد داده است:

اتخاذ برنامههای بلندمدت تأمین مواد اولیه و ابزار تولید از طریق اعتبارات، ایجاد تعاونیهای تولیدی بافندگان فرش دستباف با رویکردی به سازماندهی تولید، ارائه دورههای آموزشی بافت صحیح و خدمات بهداشتی. مهمترین اقدامی که میتوان در این ارتباط صورت داد، تشکیل شرکتهای تعاونی است که امکان تجمع سرمایههای کوچک را فراهم مینماید. ضمناً بهره گیری از شرکتهای تعاونی به عنوان یک سازمان تولیدی میتواند نقش مؤثری در آموزش بهبود کیفیت بافت فرش، طراحی و نوع مواد اولیه داشته باشد.

همچنین شرکتهای تعاونی میتوانند به تولید فرش دستباف سمت و سوی مناسب بدهند. ایجاد شبکههای زنجیره ای تعاونیهای تولید فرش دستباف و سازماندهی تولید و توزیع عادلانه درآمد ضمن شکوفایی این صنعت، زمینههای رشد و توسعه در این صنعت را فراهم ساخته و در بعد بازارهای جهانی موجب گسترش صادرات فرش دستباف میشود.

اهداف تحقیق هدف این تحقیق عبارتست از بهبود عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش دستباف، اهداف اصلی و فرعی این تحقیق بشرح زیر می باشد:

اهداف اصلی تحقیق

1.    تأثیر منابع ملموس بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

2.    تأثیر منابع ناملموس بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

3.    مقایسه تاثیر منابع ملموس و غیر ملموس بر عملکرد صادرات شرکت های صادر کننده فرش

اهداف فرعی تحقیق
1.    تأثیر حقوق مالکیت بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

2.    تأثیر دارایی مدیریتی بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

3.    تأثیر سبکهای ارتباطی بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

4.    تأثیر منابع انسانی بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

5.    تأثیر منابع تولید بر روی عملکرد صادراتی شرکتهای صادر کننده فرش.

-2 پیشینه تحقیق

عوامل زیر بنایی که کشورها و شرکتها را به تجارت بینالمللی تشویق میکند پیچیده و بسیارند

نظریهپردازی در حوزه تجارت بینالملل سعی داشتهاند که با شناسایی این عوامل الگوهای تجارت میان کشورها را تبیین کند

مهمترین نظریههایی که در این زمینه ارائهشده عبارتاند از: نظریه کلاسیک تجارت بین الملل، نظریه نسبت عوامل تولید و نظریه چرخه عمرمحصول است. سطح تجزیه وتحلیل در تمامی این نظریات کشورها هستند و نه شرکتها. در مقابل این نظریهها گروه دیگری ازنظریات موسوم به نظریههای رفتار صادراتی به وجود آمدهاند که سؤال اصلی پیشروی آنها این است: چرا و چگونه شرکتهای مختلف به فعالیتهای صادراتی میپردازند؟

نظریهای رفتار صادراتی صراحتاً بر انگیزههای شرکت و راهبردهای صادراتی آن - و نه فقط منطق اقتصادی صادرات - ، بازاریابی و دیگر توانمندیهای شرکت در صادرات و تعامل آن با محیط بازارهای خارجی متمرکزمی شوند

متغیرهای مؤثر بر عملکرد صادراتی نیز به دو دسته تقسیم میشوند: 1.متغیرهای مربوط به محیط: مثلاً: نحوه انتخاب و، تطبیق پذیری با شرایط بازار »پاول« در تحقیقی بیان میکند که برای افزایش شانس موفقیت صادرکنندگانی که میخواهند به تازگی وارد بازار شوند میبایست کشوری برای شروع انتخاب شود که به لحاظ روانشناختی ارتباط نزدیکی با آنها داشته باشد

متغیر کلیدی در این مورد فاصله روانی است، که شامل مجموع عواملی میشود که از جریان اطلاعات به بازار و یا از بازار جلوگیری میکنند مثلاً تفاوت در زبان، رویههای تجاری، فرهنگ، توسعه صنعتی. از دیگر عوامل مربوط به متغیرهای محیطی دولت و زیربنایی اقتصادی کشور میزبان است که میتواند بر عملکرد صادراتی به نوبه خود اثرگذار باشد

متغیرهای مربوط به شرکت: در این مورد میتوان به فاکتورهایی همچون سطح تعهد مدیریت به صادرات، دارا بودن یک دیدگاه بین المللی از سوی مدیریت، تسلط به زبان خارجی، توانایی فعالیت در امور بین المللی، ارتباطات و تصور مدیریت در مورد مسائلی چون ریسک پذیری و فرصتهای موجود در بازارهای داخلی اشاره نمود

به دلیل اینکه ویژگیها - متغیرهای - مربوط به شرکت میتوانند تأثیر بیشتری بر عملکرد بگذارند به این دسته از متغیرها میپردازیم. متغیرهای عملکرد صادراتی مربوط به شرکت خود به دو دسته عوامل ملموس و ناملموس تقسیم میشوند. عوامل ملموس شامل: کانال توزیع، منحصر به فرد بودن محصول، تحویل به موقع محصول، بسته بندی محصول، تمایل به سازگار کردن محصول، کیفیت، محصول و خدمات پیش و پس از فروش، برخورد با مشتری، تحقیق و توسعه، توانایی به کارگیری تکنولوژی، عرضه کنندگان، توان مالی هستند که بر عملکرد صادراتی اثر میگذارند

عوامل ناملموس شامل سه دسته: عوامل نگرشی، مهارتی و دانشی است. عوامل نگرشی: تعهد مدیریت، ادراک از صادرات، گرایش صادراتی و چشم انداز بین المللی، اعتماد. عوامل مهارتی: رشد روابط میان مدیران و کارکنان، سطح تحصیلات مدیر و مدیریت عمومی. مهارتهای خاص صادراتی مثل زبان خارجی، تخصص مالیه بین المللی، دانش صادراتی و تجربه کاری مدیران و عوامل دانشی میباشند

روند جهانی شدن تجارت موجب میشود که شرکتها به تدریج در فرآیند صادرات درگیر شده و به بازارهای جهانی روی آورند. البته باید در نظر داشت که انگیزهها و محرکهای شروع به صادرات برای شرکتهای مختلف متفاوت است. در بررسیهای مربوط به انگیزههای صادراتی که بر تصمیم شرکتها بر شروع فعالیتهای صادراتی و یا حفظ و تداوم این فعالیتها تأثیر میگذارد، میتوان دو رویکرد را دنبال نمود. اولین رویکرد در رابطه با این موضوع است که آیا تصمیم به صادرات در ابتدا توسط عوامل داخلی شرکت اتخاذ میگردد یا اینکه این تصمیم منشأ خارجی دارد

نتایج نشان میدهند که بیشتر شرکتها اهمیت محدود و اندکی را برای محرکهای صادراتی که به واسطه سیاستهای صادراتی دولت قائل میگردند. با این حال بایستی به یاد داشت که در ادبیات مربوط به بازاریابی صادراتی نقش دولت به عنوان یک عنصر کلیدی در تصور مدیر از بین المللی شدن شرکت - وارد شدن به فرآیند صادراتی یا وارد نشدن - در نظر گرفته شده است، چه این نقش به نظر مدیران بازدارنده باشد، چه نقشی تسهیل کننده.

محرکهای صادراتی از دید برخی از محققین به عنوان مهمترین و پویاترین عناصر در تعیین رفتار صادراتی شرکتها مطرح گردیدهاند. در ادبیات بازاریابی صادراتی چند تئوری وجود دارد که به تشریح محرکهای صادرات میپردازد. سبک شناختی و رشد شرکت را مورد آقای جونز بیان کرده است که انگیزش شرح میدهد که چگونه رفتاری از فرد سر می زند، چگونه تقویت میشود، آن رفتار چگونه حفظ میگردد، جهت مییابد و در نهایت متوقف بیان کرده است که انگیزش فرآیندی »وروم« میشود. به علاوه است که تعیین کننده انتخابی است که فرد از میان گزینههای مختلف موجود انجام میدهد.

 موضوع مشترک در دو تئوری بالا این است که انگیزش در رابطه با عواملی است که رفتار فرد را تقویت میکند، به آن رفتار جهت میدهد و آن رفتار را تداوم میبخشد. به علاوه این مطالعات تفاوتهای عمده ای را بین اینکه چگونه افراد از طریق محرکهای مختلف میتوانند تحریک شوند و میزان تأثیری که هر یک از این محرکها بر رفتار میتوانند داشته باشند را نشان میدهد. تئوری دیگری که در این مورد وجود دارد تئوری شناخت »پورتر و لاولر« انگیزش است که مبنای تئوری انتظار ارزش است.

این تئوری عنوان میدارد که انتظارات، اعتقاداتی هستند که فرد آنها را نگه داشته، منجر به برخی پیامدهای بعدی میگردد. از سوی دیگر ارزش به معنای ارزش مثبت یا منفی است که فرد در مورد تحقق پیامدها قائل میشود و این تأثیرات مشترک به انگیزش فرد منجر میگردد. اهمیت تئوری ارزش انتظار را در مدیریت »بودلی و کخ« صادرات مورد بررسی قرار داده و نتایج زیر را مشاهده کردهاند:

- 1 مدیران در میان نتایج مختلفی که به طور بالقوه وجود دارد توجیحات خاص خود را دارند.

- 2 مدیران درباره احتمال اینکه یک تلاش از جانب آنها منجر به رفتار مطلوب انتظاراتی دارند.

- 3 مدیران درباره احتمال اینکه برخی پیامدها منجر به رفتارهای خاصی میشود انتظاراتی دارند 

- 4 واکنشی که فرد بر میگزیند تحت تأثیر انتظارات و ترجیحاتی است که وی در موقعیتی معین دارد. با توجه به تئوریهای بالا میتوان گفت محرکهای صادراتی را میشود در هر مرحله از انجام صادرات به کار برد. چه در مرحله قبل از شروع صادرات و چه در مراحل میانی و چه زمانی که نسبت به صادرات تعهد ایجاد شده است. بین عواملی که منجر به »بایکلی« در بررسی این مبحث شروع صادرات میشوند و عواملی که تعهد به صادرات را درعملکرد مطلوب مراحل پیشرفته صادرات منجر میگردند، تفاوت قائل شده است.

در پاسخ به این سؤال که چه عواملی ممکن است شرکتهای کوچک و متوسط را تشویق به صادرات نماید، تحقیقات زیادی صورت گرفته است البته اولین کارها توسط سیمونزو اسمیت انجام شد. یافتههای این محققان نخستین و یافتههای تحقیقاتی سالهای اخیر بیان میکنند که عناصر مؤثر بر آغاز فعالیتهای صادراتی میتوانند در خارج از مرزهای سازمان باشند بنابراین پدیدههای خارجی از قبیل تغییرات محیطی یا دیگر آثار مشابه غیرمستقیم ممکن است توضیح دهنده محرکهای صادراتی باشد. درحالی که در مراحل بعدی صادرکنندگان اثر عوامل داخلی و عینی را بیشتر میدانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید